1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

بسته‌ نگار: صباغیان گفته بود بهشتی توانایی جذب ملی مذهبی‌ها را داشت

سولماز ایکدر: امروز کمتر کسی به یاد می‌آورد که شهید سیدمحمد بهشتی در روزگار جوانی‌اش، از اعضای جبهه ملی ایران در شهر اصفهان بوده است و پیش از انقلاب اگرچه هرگز در حلقه نواندیشان دینی وارد نشده بود اما به دلیل وجود دشمن مشترک – حکومت شاهنشاهی- به گروه‌های ملی و مذهبی نزدیک بوده است. محمد بهشتی و محمد بسته نگار تفاوت دیدگاه‌های زیادی با یکدیگر داشتند و دارند اما شاید مهم‌ترین دلیل تفاوت این دو در آن بود که شهید بهشتی پس از انقلاب، به ریاست دستگاه قضا رسید و بسته نگار ترجیح داد دغدغه‌های خود را به شکلی دیگر دنبال کند. با وجود تمام اختلاف‌های فکری، بسته نگار ترجیح می‌دهد از روزهای خوشی حرف بزند که پس از جلسات «موتلفه» با یکدیگر به سمت خانه بر می‌گشتند و شهید بهشتی در طول راه از اوضاع و احوال زندانیان سازمان منافقین سوال می‌پرسیده و برای رسیدگی به خانواده‌های آنان تلاش می‌کرده است.


‌شهید بهشتی در دوره‌هایی آنقدر به فعالان ملی و مذهبی نزدیک شده بودند که حتی در جلسات آنان به ایراد سخنرانی می‌پرداختند. این نزدیکی به دلیل نزدیکی ایدئولوژیک بود یا تنها به جبر شرایط مبارزه با سلطنت پهلوی؟

عرض کنم که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید بهشتی و آیت‌الله طالقانی نقاط اشتراک زیادی داشتند به طوری که ما فعالان ملی و مذهبی، او را جزو علمای جوان و روشنفکر زمان می‌دانستیم. البته وجود دشمن مشترک در ایجاد همدلی مضاعف بی‌تاثیر نبود، اما در آن سال‌ها ما احساس نزدیکی زیادی با شهید بهشتی داشتیم. تا جایی که از او برای سخنرانی در جلساتمان – حتی آن‌هایی که در دانشگاه‌ها برگزار می‌شد- دعوت می‌کردیم. برای اولین بار پاییز سال ۴۱، از او برای سخنرانی در جلسات عمومی انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه تهران به مناسبت عید سعید فطر دعوت به عمل آوردیم. تا پیش از آن همواره مهندس بازرگان یا آیت‌الله طالقانی در چنین جلساتی به سخنرانی می‌پرداختند. اما در‌‌ همان ایام، کنگره جبهه ملی برگزار می‌شد و آقایان طالقانی و بازرگان بنا بود که در جلسه افتتاحیه کنگره به سخنرانی بپردازند. من و چند نفر دیگر از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان به دنبال جایگزینی برای سخنرانی، در جلسه انجمن اسلامی در کوی دانشگاه بودیم که من برای اولین بار پیشنهاد دادم که برای سخنرانی از آقای بهشتی دعوت به عمل بیاید. پیشنهاد من تصویب شد و دو نفر از اعضای انجمن برای دعوت از ایشان به قم رفتند. من کمتر به این جریان اشاره کرده‌ام. تنها چند ماه پیش در گفت‌وگویی با فرزندان آقای بهشتی به شوخی عنوان کردم که من اولین کسی بودم که پای بهشتی را به دانشگاه باز کردم. این موضوع بیانگر همفکری و همکاری ایشان و جریان نواندیشی دینی از جمله با مرحوم طالقانی و مهندس بازرگان بود. این ارتباط با افت و خیز‌هایی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

‌و از آن پس، دکتر بهشتی، پای ثابت سخنرانی در جلسات انجمن بودند؟

بله، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران هر ساله دو جشن بر پا می‌کرد. یک جشن در دانشگاه تهران و جشنی دیگر به مناسبت عید سعید فطر در دانشگاه کشاورزی کرج یا در منزل یکی از فعالان یا هواداران جبهه ملی ایران. معمولا آقای بهشتی در این جشن‌ها شرکت می‌کردند و به سخنرانی می‌پرداختند.

آقای بهشتی در حوزه هم به عنوان یک نواندیش دینی شناخته می‌شدند؟

بله، او جزو روحانیونی بود که بعد از فوت آیت‌الله بروجردی در فروردین سال ۴۰ در جلسه‌ای که توسط عده‌ای از نواندیشان دینی تشکیل شده بود تا در مورد سرنوشت مرجعیت شیعه تصمیم‌گیری کنند، شرکت کرد و مقاله‌ای هم ارایه داد. در آن سمینار، علامه طباطبایی، آقای مطهری، آقای زنجانی، بهشتی و بازرگان و برخی دیگر از متفکران مذهبی و نواندیشان دینی حضور داشتند. اگر به مقاله‌ای که شهید بهشتی در آن جلسه ارایه کردند مراجعه کنید، می‌بینید که دیدگاه او، دیدگاهی مترقی و تحول‌خواه بود

آیا پیش از جلسه‌ای که نواندیشان دینی برای تعیین تکلیف مرجعیت تشکیل دادند شما با شهید بهشتی آشنایی داشتید؟

خیر، آشنایی نزدیکی نداشتیم تنها در طی مراسمی که برای بزرگداشت چهلمین روز فوت آیت‌الله بروجردی در ۲۵ اردیبهشت ماه سال ۴۱ برگزار شد، او را دیده بودیم. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران – که اکثر آنان وابستگی‌های گروهی با جبهه ملی یا نهضت آزادی داشتند- در مسجد هدایت پای درس آقای طالقانی نشسته بودند برنامه‌ریزی کردند که برای تجلیل از مقام آیت‌الله بروجردی که آن روز‌ها زعامت مرجعیت شیعه را در اختیار داشتند و پس از فوت ایشان حوزه دچار خلأ شده بود، به قم و بر سر مزار ایشان برویم. پس از پایان مراسم، ما را سمت مدرسه دین و دانش شهر قم هدایت کردند و من برای اولین بار آقای بهشتی را در آن مدرسه دیدم.

او بعد از اقامه نماز، سخنرانی کوتاه و بسیار جالبی را در باب مرجعیت شیعه ایراد کرد و پس از آن اگر اشتباه نکنم آقای مهندس صباغیان که آن روز‌ها از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان بودند، بیانیه‌ای را از سوی دانشجویان قرائت کردند و ما به تهران برگشتیم. یعنی اولین قدم برای برقراری رابطه بین حوزه و دانشگاه را جبهه ملی و نهضت آزادی یعنی به طور کلی ملی مذهبی‌ها برداشتند.

نام شهید بهشتی در کتاب سلسله سخنرانی‌های ملی و مذهبی هم آمده است. صرف نظر از دانشگاه تهران، برنامه‌های دیگری نیز با حضور ایشان بود؟

این جلسات از سال ۳۹ که شاه وعده آزادی داده بود و جبهه ملی دوباره شروع به فعالیت کرده بود، برگزار می‌شد. در آغاز یک سلسله جلساتی منزل حاج نوروزعلی لباسچی برگزار شد، که خودش از هواداران دکتر محمد مصدق در جنبش ملی شدن صنعت نفت بود و پسرانش از اعضای فعال جبهه ملی. پس از آنکه از ادامه یافتن این جلسات در منزل او جلوگیری به عمل آمد، جلسات در منزل حاج عباس قلی‌خان بازرگان، که پدر دکتر بازرگان و از روسای تجار هواداران جبهه ملی در سال‌های ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ بودند، برگزار شد. سخنران اصلی این جلسات مهندس بازرگان بودند. پس از آنکه رژیم پهلوی از تشکیل جلسات در منزل پدر مهندس بازرگان هم جلوگیری کرد، جلسه بعدی در مسجد هدایت و با سخنرانی آقای طالقانی برگزار شد. آقای طالقانی در‌‌ همان سخنرانی عنوان کردند که ملی و مذهبی‌ها به دنبال حکومتی شبیه حکومت دکتر محمد مصدق هستند. طبیعی بود که اداره امنیت، شب بعد اجازه برگزاری جلسه سخنرانی در مسجد هدایت را ندادند. پس از آنکه امکان برگزاری جلسه در مسجد را هم از دست دادیم، به مدت ۱۰ شب در خیابان سی متری، منزل آقای علی بابایی که از هواداران نهضت آزادی بود و با مهندس بازرگان محاکمه و به شش سال زندان محکوم شد، برگزاری جلسات سخنرانی ادامه یافت. در بیشتر جلسات آقایان مطهری و طالقانی سخنرانی می‌کردند. پس از پایان یافتن شب دهم، اعلام شده که پس از آن ماهی یکبار در منزل محمد علی‌النقی که از اعضای هیات مدیره حسینیه ارشاد بودند، سلسله جلساتی برگزار خواهد شد. کتابی که شما به آن اشاره کردید مجموعه سخنرانی‌هایی بود که در منزل آقای علی‌النقی برگزار می‌شد. آقای بهشتی در آن زمان بود که به حلقه سخنرانان اضافه شدند.

در طی دو سال و نیمی که جلسات سخنرانی برگزار می‌شد ما فرصت خوبی برای آشنایی با افکار و اندیشه‌های شهید بهشتی پیدا کردیم. او در کنار دیگر خصلت‌هایی که داشت، فردی شجاع و با کیاست بود. با خواندن سخنرانی‌هایی که در آن سال‌ها توسط وی ایراد شده بود، می‌توانید به این خصلت‌های وی بیشتر پی ببرید. از سوی دیگر آن زمان در قم یک سری مجلات منتشر می‌شد از جمله مجله «مکتب اسلامی» که مانند دیگر نشریات شهر قم، تنها بر حوزه تکیه نداشتند بلکه نماینده نواندیشان دینی بود. امام موسی صدر و شهید بهشتی هم در آن مجله مقالاتی داشتند. در طی نگارش آن مجله یا سالنامه مکتب تشیع، که عده‌ای از بزرگان مانند آقای بهشتی در آن مقاله داشتند، ارتباط ما، ملی و مذهبی‌ها با شهید بهشتی نزدیک‌تر شد.

تا اینجا که تنها حرف از نزدیکی آرا و اندیشه‌های ملی و مذهبی‌ها با شهید بهشتی است. از کجا ارتباط بین شما تغییر کرد؟

بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲ ما به عنوان اعضای جبهه ملی دوم، بازداشت شدیم. بعد از برگزاری دادگاه آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان، ما را به قید وثیقه آزاد کردند. پس از آزادی از زندان، من با یکی از دوستانم به دیدن آقای بهشتی رفتیم و با ایشان گفت‌وگو کردیم تا برای ایام ۱۹، ۲۱ و ۲۳ رمضان به منظور ایراد سخنرانی به جلسات انجمن اسلامی دانشجویان بیایند ولی در طی زمانی که ما در زندان بودیم، دیدگاه او تغییر کرده بود. شهید بهشتی نپذیرفت که برای سخنرانی به دانشگاه بیاید. او معتقد بود که دیگر باید به دنبال کار‌های تشکیلاتی برود. از آن زمان بود که شهید بهشتی و شهید مطهری به «موتلفه» نزدیک‌تر شدند. شهید بهشتی پس از برگشتن از آلمان، به سخنران اصلی جلسات حزب «موتلفه اسلامی» تبدیل شده بودند.

یعنی آقای بهشتی مرزبندی با هیچ‌ کدام از گروه‌های فعال علیه رژیم پهلوی نداشتند؟

البته در آن سال‌ها اختلاف بین گروه‌های مبارز، شدید نبود و گروه‌های نهضت آزادی و موتلفه و جنبش مسلمانان مبارز و جبهه ملی جلساتی را به صورت مشترک برگزار می‌کردند. حتی در خیلی از جلسات آقای مطهری و آقای شریعتی در کنار هم بودند.

نگاه شهید بهشتی بعد از انقلاب نسبت به «نواندیشی دینی» چه بود؟

شهید بهشتی به همراه برخی از دوستان جدید حزب جمهوری اسلامی را پایه‌گذاری کرد و اعضای حزب، در مناصب دولتی وارد شدند.

اما این ذات فعالیت حزبی است. نکند شما از رقابت، نگران بودید؟

برای مثال در انتخاباتی که پس از تشکیل حزب جمهوری برگزار شد، می‌دیدیم که بیشترین تعداد نامزد‌ها را حزب جمهوری اسلامی معرفی می‌کند و اکثر نماینده‌ها هم از همین حزب به مجلس یا دیگر نهاد‌های انتخابی می‌روند. هر چند که نمی‌توان توانمندی شهید بهشتی را ندیده گرفت. او به قدری بر اعمال و رفتارش مسلط بود که یکبار من از آقای صباغیان شنیده‌ام که گفته بود اگر آقای بهشتی زنده می‌ماند، توانایی و جذبه آن را داشت تا ما یعنی ملی و مذهبی‌ها را هم به سوی خودش جذب کند.

در خصوص عملکرد شهید بهشتی در اداره دیوان عالی کشور، انتقاداتی هم مطرح شده. نظر شما چیست؟

نمی‌توان معیارهای زمان حاضر را با جو انقلابی آن سال‌ها سنجید. الان زمان توجه به حقوق بشر است ولی آن زمان جو، انقلابی بود.

منبع: روزنامه شرق

 


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها