1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

فلسفه اجتماعی حج: خنثی‌سازی نسبی تفرقه‌اندازی ها

اين مطلب را مكرّر در اين‌جا و غير اين‌جا گفته ام که مراسم حجّ كه امروز در جامعه ي اسلامي برگزار مي‌شود، تا حدود هشتاد و بعضي اوقات نود درصد از حجّي كه اسلام خواسته، دور است، ولي همان ده- بيست درصد باقي مانده ، آن قدر اهميّت دارد كه من تاكنون در هيچ شرايطي نتوانسته‌ام فكر كنم كه ما از حجّ صرف نظر كنيم. ممكن است به‌طور موقت و در شرايط اجتماعي خاصّ، يك، دو یا سه سال مصلحت اسلام ايجاب كند كه  حجّ به عللي تحريم شود، اما هرگز تضعیف شود. اما اگر كار به جايي برسد كه اساس حجّ تضعيف شود، آن وقت بايد خيلي بيشتر فكر كرد. چون آن‌چه من در آن‌جا با چشم مي‌ديدم و لمس مي‌كردم و آن‌چه با بررسي تاريخ به صورت يك واقعيّت تاريخي لمس كرده‌ام اين است كه اگر مراسم حجّ نبود، تاكنون همين مقدار مناسبات نيمه حسنه‌اي كه ميان مردم مسلمان جهان باقي مانده است، را هم دشمنان داخلي و خارجي نابود کرده‌ بودند. ايجاد فرقه‌هاي گوناگون در داخل امّت اسلام مصيبتي بس بزرگ بوده و هست، به اين معنا كه در داخل امّت اسلام هر گروهي مي‌تواند به سراغ فهمي كه خودشان از اسلام دارند بروند.

شيعه حق دارد شيعه باشد. شیعه مي‌گويد فهم من از اسلام اين است و هرگز نبايد شيعه مجبور شود دنباله رو سُني باشد. خود سُني مگر يك گروه است؟ گروه‌هاي بزرگش چهار تاست، گروه‌هاي كوچكش كه خيلي است. در فقه حنفي، شافعي، حنبلی و مالكي و در اصول عقايد و بينش كلي اسلامي، اشعري و معتزلي دارد. شافعي نمي‌تواند حنفي را مجبور كند و بگويد حتماً دنباله‌رو من باش! حنفي هم نمي‌تواند شافعي را مجبور كند كه دنباله‌رو من باش! هر گروهي مي‌توانند بگويند ما مي‌خواهيم آزادانه فكر كنيم و هر چيزي را كه منطق ما پذيرفت، به آن عمل كنيم.

اما آن‌چه حرام است اين است كه شافعي و حنفي بگويند چون تو شافعي هستي و من حنفي هستم، ما با هم برادر ديني نيستيم. شيعه و سُني به همديگر بگويد چون تو سني هستی و من شیعه هستم، ديگر برادر ديني نیستیم. تعبير زننده ي اسلام‌كُشی كه در ميان ما، حتّي از زبان عدّه‌اي از اهل علم، ديده مي‌شود، سگ سنی، واقعاً نمي‌دانم از كجا آمده است. بحث ما در ناصبي و دشمن اهل بيت بودن نيست. آن حساب ديگري دارد. امروزه در جامعه ي چند صد ميليوني اسلام، ناصبي در خيلي جاها اصلاً پيدا نمي‌كنيد. اگر در بعضی بلاد سنی نشین هم پيدا كنيد، خود سُني‌ها هم از آن‌ها بدشان مي‌آيد. پس بحث بر سر ناصبي و دشمن اهل بيت بودن نيست. بحث سر يك سُني ساده است. حتّي بسياري از اين‌ها محبّ اهل بيت هستند. به تحقيق، در دايره‌اي كه من و بعضي از دوستان از نزديك ديده‌ايم، اكثريت آن‌ها از دوستان اهل بيت هستند.

آقاي سيد مرتضي عسكري از سفر مصرشان نقل مي‌كردند که من در مصر صحبت مي‌كردم. آن آقايي كه با من صحبت مي‌كرد مي‌گفت خيال مي‌كنيد فقط شما دوستدار اهل بيت هستيد؟ ما هم دوستدار اهل بيت هستيم. شما نگاه كنيد در مصر اين‌قدر كه اسم علي و حسن و حسين هست نمي‌توانيد اسم عثمان يا عمر يا حتي ابوبكر پيدا كنيد! اگر شما حسن يا حسين اسم مي‌گذاريد، ما يكي از اسم‌هاي جاري‌مان حسنين است. من هم برای دوستان نقل کردم که یک بار که در هامبورگ با چند تا از ترک‌های ترکیه که خیلی هم خشن و حنفی مذهب هستند صحبت می‌کردم و می‌خواستم از فرصت دیدار با آنها استفاده کنم، برای این‌که بذر محبت اهل بیت را در دل آن‌ها بیافشانم، خواستم دو حدیث برای آن‌ها نقل کنم. دیدم انگار چهر‌ه‌هایشان یک جور دیگر شد و به من یک جور دیگر نگاه می‌کنند. خیال کردم که خیلی از مرحله دور هستند. با خود گفتم لابد من از بدجایی شروع کردم و باید دو قدم عقبتر‌ می‌رفتم. من که ترکی نمی‌دانم. دوست ترکی بود که من به آلمانی حرف می‌زدم او ترجمه می‌کرد و بالعکس. یک مطلب آزمایشی گفتم ببنیم مطلب از چه قرار است. دیدم نه تنها از جلو شروع نکردم و نباید عقبتر می‌رفتم، از عقب شروع کردم و باید جلوتر می‌رفتم. آن‌ها گفتند به حوجه بگو که مگر خیال می‌کند ما دوستدار اهل بیت نیستیم که این حرف‌ها را به ما می‌زند؟ ما دوستدار اهل بیت هستیم. گفتند مگر می‌شود مسلمانی دوستدار اهل بیت نباشد؟ بنابراين، قصه، قصه ي ناصبي‌ها نيست، قصه، قصه ي برادر مسلمان است، نه ناصبی. يك شيعه با هيچ آهنگي حق ندارد هيچ‌گونه موضع‌گيري داشته باشد که برادری دینی و به‌هم پيوستگي سياسي و اجتماعي و ديني او با يك برادر مسلمان سُني متزلزل شود.

بنده گمان مي‌كنم اگر مراسم حجّ نبود، با اين توطئه‌هايي كه عليه هم بستگي مسلمانان شده است، تاكنون فاتحه ي همه ي آن پيوندهاي وحدت آوري كه پيغمبر اكرم صلوت الله و سلامه علیه و مسلمانان صدر اسلام با خون جگر و با بذل جان و مال ايجاد كرده‌اند، از بين مي‌رفت.

مولا علي علیه‌السلام براي حفظ اين هم بستگي بيست و پنج سال سكوت كرد و زندگي‌اي همراه با خونِ دل خوردن داشت. امام مجتبی علیه‌السلام با پذيرفتن قرارداد نامطلوبي كه شرايط سياسي آن زمان بر آن حضرت تحميل كرد، به خاطر حمايت از اين هم بستگي، از ادامه ي جنگ خودداري كرد. ائمه ما سلام الله علیهم اجمعین، از امام سجاد تا امام عسكري علیه‌السلام، همه در راه آن تحمل‌ رنج‌ها را بر خود هموار كردند، وگرنه، همه‌ی این‌ها تا حالا به باد فنا رفته بود.

تنها چيزي كه الآن براي ما باقي مانده چيست؟ درست است که در ذهن برخی از اهل سنت این شبهات را به وجود آورده‌اند که که شيعه‌ها اصلاً پیامبر خدا را قبول ندارند و مي‌گويند جبرئيل اشتباه كرد و قرار بود به خانه ي علي بيايد، ولي اشتباهاً درِ خانه‌ی پيغمبر را زد؛ درست است كه در ذهن برخی از شيعه‌ها اين را فرو كرده‌اند كه سُني‌ها همه‌شان دشمن علي هستند در حالي كه اكثريتشان به علي علیه‌السلام و ائمه احترام مي‌گذارند؛ درست است كه اين تبليغات شوم اثر خودش را كرده است، ولي باز هم بالاخره سالي يك بار بیست، سی، چهل‌، پنجاه‌ یا صد هزار شيعه، و دویست، سیصد، پانصد، هفتصد یا هشتصد هزار سُني از كشورهاي مختلف دور هم جمع مي‌شوند و کمی در حال همديگر دقت كنند، قدري حوصله به خرج دهند و از احوال هم جويا شوند، مي‌فهمند تمام این حرف‌ها دروغ است. سالي يك بار لااقل فرصت دروغ آزمايي، هنوز براي جامعه ي مسلمانان باقي مانده است.

اگر ما از همين يك فرصت درست استفاده نمي‌كنيم، اين يك حساب ديگري است. ولي اگر همين يك فايده ي حج را حساب كنيم، فايده ي بسيار بزرگي است. خيلي اهميت دارد. به همين علت من شخصاً به حساب همين يك امتياز بزرگ، همواره معتقد هستم كه بايد مراسم حجّ باشكوه هر چه بيش‌تر، همه ساله برگزار شود.

اين كه مي‌بينيد علي علیه‌ السلام اين‌قدر در وصيّتش به امام مجتبي علیه‌السلام و فرزندان و خاندان خود تأكيد مي‌كند: الله الله به ياد خدا باشيد و از خدا پروا داشته باشيد، در زمان حج خانه‌ی خداوندتان، كنار اين خانه را خالي نگذاريد وگرنه ديگران آن را پر مي‌كنند، براي اين است كه حجّ هر قدر هم ضعيف شود، سنگري بزرگ است. اين سنگر بزرگ را به هيچ عنوان نمي‌شود خالي كرد.

استفاده‌اي كه ما از حجّ مي‌كنيم، شايد ده الي بيست درصد، برحسب سال‌ها و شرايط مختلف و حجّاج مختلف، به حجّ اسلام نزديك باشد. بايد تلاش كرد كه هشتاد تا نود درصد از دست رفته را به جايش برگردانيم، اما با ترك حجّ، گمان نمي‌كنم اين كار ميسّر شود.

شهید آیت الله دکتر بهشتی

کتاب حج از دیدگاه قرآن


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها