1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

با عملمان قلب زهرا (سلام الله علیها) را جریحه دار نکنیم!

در اين روزها به نام نامى بضعةالرسول، فاطمه زهرا ـ سلام‏الله عليها در ميان ما مجالس سوگوارى و يادبود و تذكر تشكيل مى‏شود. در اين مجالس بايد قبل از هر چيز، به دوستداران زهرا ـ سلام‏الله عليها ـ اين نكته يادآورى شود كه مگر نه اين است كه اين بانوى بزرگوار از روش و سيره و رفتار عده‏اى از صحابه پيغمبر دلى افسرده و پرخون داشت؟ مگر نه اين است كه اين دخت بزرگوار پيغمبر از اين مقدمان صحابه پدر بزرگوارش ناراحت بود و ناراضى از دنيا رفت؟ ولى مگر نه اين است كه وقتى به شوهر بزرگوارش على گله كرد و گفت: «اينچنين بر من ستم مى‏رود و تو اقدام نمى‏كنى؟!»، در همان هنگام صداى اذان بلال بلند شد كه گفت: «الله اكبر، اشهد ان لا اله الا الله، و اشهد ان محمداً رسول الله» (صلى الله عليه و آله و سلم). شوى بزرگوارش به او فرمود، فاطمه جان! كداميك را مقدم مى‏دارى: جلوگيرى از

ستم بر خود، يا حفظ اين اذان؟ گفت، حفظ اين اذان. گفت پس اعلام كنم كه اگر قرار است اين اذان حفظ شود بايد شكيبا و بردبار باشيم. يعنى چه؟ يعنى فقط بر سر مناره‏ها اذان بگويند؟ آيا نظر مولى ـ عليه‏السلام ـ و همسر بزرگوارش دخت بزرگوار پيغمبر، اين‏قدر پايين بود كهمسلمان‏ها اذان بگويند اما هيچ چيز آنها با پيروى از رسول خدا هماهنگ نباشد؟ يعنى على ـ عليه‏السلام ـ و فاطمه فقط دلشان مى‏خواست اسم محمدٌ رسولُ الله بر سر مناره‏ها باشد؟ هرگز! اين كلمات على و خود فاطمه و اين كلمات پيغمبر است: اگر قرار باشد از همه چيز فقط اسم آن بماند، از اسم بى‏مسمّا كارى ساخته نيست. اين همان است كه قرآن با او مبارزه كرد: و قالوا كونوا هوداً او نصارى تهتدوا.[1] اين همان است كه يهود و نصارا در عصر پيغمبر مى‏گفتند كه هر كس يهودى يا مسيحى باشد در راه خداست. اسلام اعلام كرد هرگز اين‏طور نيست. و قالوا لن يدخل الجنة الا من كان هوداً او نصارى؛[2] گفتند هيچ كس قدم به بهشت نمى‏گذارد، مگر يهودى يا مسيحى باشد. قرآن پاسخ مى‏دهد هرگز اين‏طور نيست؛ هرگز! بلى من اسلم وجهه لله و هو محسن[3]، آنكس كه تسليم خدا و باايمان باشد و به آنچه ايمان اقتضا مى‏كند عمل كند بهشتى است و به بهشت مى‏رود؛ خواه نامش يهودى باشد، خواه مسيحى، خواه مسلمان.

آنچه قرآن و سنت و عترت بر آن در تمام دوران تكيه كرده اين است كه قرار نبوده فقط اسم بماند؛ قرار بود مسمّا بماند. بنابراين، آنچه مولى على ـ عليه‏السلام ـ مى‏خواست و به زهرا ـ سلام‏الله عليها ـ فرمود زهرا جان، اگر قرار باشد قدمى در راه دفع ستم از تو بردارم از بين خواهد رفت، فقط اذان گفتن نبود، بلكه ماندن امتى به نام امت اسلام بود.

آن زهرا كه ما امروز به ياد او ـ سلام‏الله عليها ـ جلسه تذكر تشكيل مى‏دهيم تا به آستان مقدس حضرتش اداى احترام و ارادت و اخلاص كنيم كدام زهرا است؟ زهرايى است كه در زمان زندگى‏اش همه چيز را تحمل مى‏كرد تا مبادا وحدت تضامنى و وحدت سرنوشت امت اسلامى و به‏هم‏پيوستگى اجتماعى، عملى و سياسى آن آسيب ببيند. آيا امروز مى‏شود و جايز است كه ما به عنوان اظهار اخلاص به چنين بانويى از وحدت سرنوشت اسلامى چشم بپوشيم، و بگوييم و بكنيم آنچه به اين وحدت آسيب مى‏رساند؟ هرگز! همين جاست كه بينش اسلامى ما و دوستانمان، و بينش تشيع ما و دوستانمان، از بينش ديگران جدا مى‏شود ـ ما بر اين جدايى سخت پافشار هستيم.

ما مى‏گوييم شيعه على ـ عليه‏السلام ـ كسى است كه دنباله‏رو على باشد؛ نه كسى كه “على على” بگويد اما عملش متخلف از على باشد. ما مى‏گوييم «شيعه زهرا». زهرا امام نيست تا من بگويم شيعه؛ اما او پيرو مخلص امام است و وقتى انسان دنباله‏رو كسى باشد كه پيرو مخلص امام است، باز هم دنباله‏رو امام است. دوستداران و محبان فاطمه ـ سلام‏الله عليها ـ كسانى هستند كه آنچه را فاطمه به‏خاطر آن خون دل خورد تا از دنيا رفت فداى «زهرا زهرا» گفتن نكند. گمان نمى‏كنم «زهرا زهرا» گفتنى كه فقط براى اين باشد كه بنشينيم در غم زهرا بگرييم، سوگوار باشيم، اما با عملمان قلب زهرا را جريحه‏دار كنيم، در هيچ قاموسى و در هيچ جامعه‏اى بتواند دوستى زهرا باشد ـ مگر اينكه ما زهرا را بد شناخته باشيم؛ مگر آنكه ما خيال كنيم شخصيت بزرگ زهرا ـ سلام‏الله عليها ـ شخصيتى است كه دوست دارد مريد داشته باشد؛ دوست دارد ميليون‏ها نفر به او احترام بگذارند؛ هر چند قيمت اين ارادتمندى و احترام‏گذارى از بين بردن چيزى باشد كه همان زهرا به‏خاطر آن خون دل خورد. آيا ما چنين تصويرى از اين بانوى بزرگوار داريم؟ و آيا اگر كسى چنين تصويرى از اين بانوى بزرگوار ترسيم بكند قدر زهرا را شناخته؟

برادران و خواهران عزيز! هوشيار و بيدار باشيد! در احترامتان به پيغمبر و اهل بيت يادتان نرود به پيغمبر و اهل‏بيتى احترم مى‏گذاريد كه مظهر بى‏هوى ای هستند. اميرالمومنين بى‏هوى، حسين بى‏هوى، امام صادق بى‏هوى، امام كاظم بى‏هوى، زهراى بى‏هوى. اگر اينها قرار است بى‏هوى باشند، يعنى خودپرست و خودخواه نباشند، يعنى اصلاً به خود نينديشند، بلكه به آن بينديشند كه خدا رسالتش را بر دوش آنها گذاشته، آن وقت ديگر در برابر آنها ايستادن و مخلصيم و چاكريم گفتن با اين معنا درست در مى‏آيد؟ مخلصيم و چاكريم گفتنى كه به هدف اينها اخلال كند؛ اين را مى‏شود گفت مقبول؟ مى‏شود گفت اين بانوى بزرگوار از چنين مخلص و چاكر گفتنى خوشحال مى‏شود؟ پس بايد در تمام اين فرصت‏هاى سالانه، اظهار اخلاص ما به اين بانوى بزرگ و اظهار ارادت ما به دخت بزرگوار پيغمبر، اظهار علاقه ما به اهل بيت مكرم پيغمبر، اظهار علاقه ما به راه و روش آنها باشد؛ اظهار علاه ما به هدف آنها باشد. آنها را به عنوان انسان‏هاى مشخص مورد علاقه قرار ندهيم؛ آنها را به عنوان انسان‏هاى نمونه ممتاز اسلام مورد علاقه قرار بدهيم. با چنين سيمايى از آنها قدردانى كنيم. با چنين سيمايى مدح و مرثيه براى آنها بگوييم.

مثالى مى‏زنم تا مطلب خوب روشن شود. پدرى پسرى دارد و پسرش در راه خدا، در جنگ در ركاب پيغمبر خدا كشته مى‏شود، يا آسيب مى‏بيند، رنج مى‏بيند، شكنجه مى‏بيند و با صدها شكنجه كشته مى‏شود. اگر اين پدر جلسه عزادارى، و فاتحه و ختم براى بچه‏اش گذاشت و در اين جلسه ختم شروع كرد گفت آى پسرم، قربان آن كاكل زرينت بروم كه از دستم رفت؛ قربان آن قد و قامتت بروم كه از دستم رفت؛ آيا اين پدر براى پسر مجاهدش جلسه ختم گذاشته يا براى عزيز دردانه‏اى كه قد و قامت دارد؟ كدام يك؟ و اگر آن پدر در آن جلسه ختم آمد و گفت: پسر جان، افسوس مى‏خورم از دستم رفتى، چون پسرى مجاهد بودى و از دستم رفتى؛ افتخار مى‏كنم كه در راه خدا كشته شدى؛ آرزو مى‏كنم من هم با تو كشته مى‏شدم. اگر سخنرانى جلسه ختم اين پسر از دست رفته با چنين جمله‏هايى برگزار شد آن‏وقت پدر جلسه ختم چه كسى را گرفته؟ جلسه ختم پسر مجاهدش را.

حالا ما مجالس جشن و سوگوارى براى اشخاصى با اين نام‏ها مى‏گيريم؛ اشخاصى كه پيكر آنها و شخص آنها مورد علاقه ما هستند ـ صرفنظر از مسلك، راه و روش آنها. آيا آنها چنين محبت و قدردانى و چنين سوگوارى و مرثيه‏اى از ما خواسته‏اند؟ يا اين مجالس برگزار مى‏شود تا مدح ما و مرثيه ما در زمينه شخصيت‏هاى برجسته‏اى باشد كه نمونه‏هاى ممتاز و عملى اسلام هستند؟ اگر اين است، همه چيز بايد تغيير كند. بايد برنامه مجالس يادبود عوض شود.

توصيه‏ام به دوستان عزيزم اين است كه در اين عوض كردن‏ها دچار عقبگرد نشوند. بكوشند و به كوشش ادامه دهند تا در برابر هر آواى مخالفى با روشن‏بينى مقاومت كنند. اگر غير از اين باشد، آنچه در طى اين سى سال اخير به همت گروهى از تلاشگران در راه اسلام واقعى رشته‏ايد پنبه خواهد شد. ما به اين مجالس به عنوان مجالس يادبود چهره‏هاى درخشنده عالم اسلام كه زندگى هر يك از آنها در تمام نشيب و فرازهايش مى‏تواند براى ما و همه انسان‏ها الگو باشد مى‏نگريم. برنامه‏ها بايد در اين جهت تنظيم بشود. اتفاقاً آيه بعد كه آن شب وعده دادم درباره‏اش توضيح بدهم حتى نسبت به خود مسلمان‏ها نيز همين را مى‏گويد. به مسلمان‏ها مى‏گويد اگر قبله شما را اول بار از قبله مشركين، و در نوبت دوم از قبله يهود و نصارا جدا كرديم، بدين جهت بود كه: و كذلك جَعَلناكُم امةً وسطاً لِتَكوُنوا شُهداءَ على‏النّاس و يكون الرّسولُ عليكم شهيداً؛ ما اصلاً از خود شما جامعه مسلمانان خواستيم كه يك امت برجسته ممتاز باشيد. امتى كه بتواند براى همه مردم جهان الگو و نمونه باشد، همچنان كه پيغمبر براى شما الگو و نمونه است. اين تعبير درباره هدف نهضت اسلام عجيب است. نهضت اسلام اول بار پيغمبرى را كه ساخته و پرداخته اراده و تربيت خدا است به عنوان الگوى پيروانش معين مى‏كند و بعد مى‏خواهد تك تك اين مسلمان‏ها براى مردم ديگر الگو و نمونه باشند تا اسلام از اين راه گسترش يابد.

 

[1]. سوره بقره، آیه 135.

[2]. سوره بقره، آیه 111.

[3]. سوره بقره، آیه 112.

 

منبع : سرود یکتا پرستی 


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها