1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
«درسگفتارهای تفسیری در دست انتشار «در مکتب قرآن

آگاهي‌هاى اصيل به اسلام و تشیع آن است كه از كتاب خدا و سنت قطعى رسول خدا و ائمة هُدى گرفته شده باشد، نه مستند به تمايلات منحرف كسانى كه دين براي‌شان دكان زندگى، و تشيّع و ولايت برايشان وسيلة جاه‏طلبى و اغفال ديگران شده است

بسم اللّه الرحمن الرحيم، الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على جميع انبيائه و رسله و على سيّدنا خاتم النبيّين، و على الائمة الهداة من اهل بيته، و الخيرة من آله و صَحبه، والسّلام علينا و على عباد اللّه الصالحين.

آياتى كه تلاوت، ترجمه و تفسير آن آغاز شده بود، آيه‏هاى صد تا صدوشانزده از سورة آل‌عمران بود. هر چند ما در هر جلسه‏ شايد به بررسى يك يا دو آيه بيش‌تر نمى‏رسيم، اما از آنجا كه مطالب اين آيات بسى به‌هم پيوسته است، به‌ناچار من در هر جلسه همة آيات را در آغاز جلسه مى‏خوانم و ترجمه مى‏كنم تا براى خودم و دوستان تذكر و يادآورى باشد و مفاد آیات در ذهنمان بماند.

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ كافِرين‏* وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ * يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ * يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ * وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي‏ رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ * تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ * وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ * كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ * لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ أَذىً وَ إِنْ يُقاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ * ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ * لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ * يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ * وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ * إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»[1]

 

«اى مؤمنان! اى مسلمانان! اگر به حرف گروهى از اهل كتاب گوش دهيد و از آنها پيروى كنيد، شما را بعد از مسلمان شدن بار ديگر به راه كفر باز خواهند گرداند. اما شما چگونه به خدا كفر مى‏ورزيد (چگونه كافر مى‏شويد) با اين كه اين شماييد كه آيات خدا برايتان خوانده مى‏شود، و با اين كه پيامبر خدا در ميان شماست؟ هر كس به خدا پناه برد، به راه راست رهنمون شده است. اى مسلمانان! از خدا آن طور كه بايد، پروا داشته باشيد. نميريد مگر مسلمان و تسليم خدا. همگى به رشتة الهى بپيونديد و بدان پناه بريد. پراكنده مشويد. به ياد نعمت خدا بر خودتان باشيد در آن زمان كه شما دشمن يكديگر بوديد، دل‌هاى شما را با يكديگر مهربان كرد و پيوند داد و در پرتو نعمت او برادران يكديگر شديد. همين شما بر لب ژرفنای پرتگاهى از آتش بوديد و خدا شما را از آن نجات داد و رها ساخت. خدا آيات خود را براى شما بدين صورت، باز و آشكار و روشن مى‏كند، باشد كه شما به راه آييد. شما بايد تبديل بشويد به امت و جماعت نمونه‏اى كه به خير و نيكى دعوت مى‏كند، به كارهاى شايسته وا مى‏دارد و از كار ناشايست و ناپسند باز مى‏دارد. اينهايند رستگاران. شما مثل آنها نباشيد كه پس از دستيابى بر آيات خدا و دلايل روشنگر الهى، باز دچار پراكندگى و اختلاف شدند. در آن روزى كه گروهى روسپيدند و گروهى روسياه، شكنجه‏اى بزرگ دارند. اما آنها كه روسياهند، به آنها گفته مى‏شود بله، شما بعد از آن كه ايمان آورديد باز كافر شديد. حالا بچشيد شكنجة الهى را به كيفر كفرى كه ورزيديد! اما رو سپيدان، در رحمت خدا جاودانه‏اند. اينها آيات خداست. ما بر تو اى پيامبر به حق فرا مى‏خوانيم و خدا نمى‏خواهد به جهانيان ستمى كند و ستمى رود. آنچه در آسمان‌ها و زمين است از آنِ خداست و همة كارها به‌سوى خدا بازمى‏گردند و بازگردانده مى‏شوند. شما بهترين امت و جماعتى بوديد و هستيد كه از مدار زمان براى مردم جهان بيرون كشانده شد. ديگران را به شايسته و نيكى وا مى‏داريد و از ناشايسته و ناپسند باز مى‏داريد و به خدا ايمان داريد. اگر اهل كتاب هم ايمان آورده بودند براي‌شان بهتر بود. برخى از آنها ايمان آورده‏اند و مؤمن‏اند، اما بيش‌ترشان فاسق و تبهكار هستند. با اين حال، اينان به شما آسيبى نمى‏رسانند، مگر اين كه كمى شما را آزرده كنند. اما آن روز كه روز پيكار آيد و با شما به جنگ آيند، در آن روز به شما پشت خواهند كرد و فرار، و ديگر ياورى ندارند. مُهرِخوارى بر آنها زده شده، هر جا به دست آيند، مگر آن كه به رشتة الهى بپيوندند يا پيوندى با مسلمانان برقرار كنند و پيوندى با مردم داشته باشند. اينها دچار خشم خدايند. بر اينها مسكنت و زمين‏گيرى و مُهر بيچارگى زده شده است. (چرا؟ چون يهودند؟ نه! چون چنان نژادى دارند؟ نه!) چون اينها به آيات خدا كفر مى‏ورزيدند و پيامبران خدا را به ناحق مى‏كشتند. چون نافرمانى مى‏كردند. چون ظلم و ستم و تجاوز مى‏كردند. اينها هستند عوامل اين مهر بدبختى و بيچارگى كه بر آنها زده شده است. با اين حال، همه‏شان يك جور نيستند. برخى از اهل كتاب مردمى هستند اهل قيام و سر پا بودن در راه خدا. آنان آيات خدا را در آن لحظات شب مى‏خوانند. در برابر خدا سجده و خضوع دارند. به خدا ايمان دارند. به زندگى جاودانه‌ی پایان (روز آخر) ايمان دارند. به رستاخيز ايمان دارند. اينها هم به نيكي‌ها وامى‏دارند و از بدي‌ها بازمى‏دارند و در راه نيكي‌ها و خيرات مسابقه مى‏گذارند. اينها از گروه شايستگانند. هر كار نيكى بكنند ناسپاسى نمى‏شود و بى‏عوض نمى‏ماند. خدا مردم باتقوا را مى‏شناسد و از آنها خبر دارد. اما آنها كه كافر شوند و به راه كفر روند، ثروت‌ها و قدرت‌ها ذره‏اى به حال آنها سود نخواهد داشت و ذره‏اى در برابر خدا به آنها پناه نخواهد داد. اينها آتشيان و دوزخيانند، آن‏هم جاودانه در آن.»

مى‏دانم همين آيات، با همين معنى كه تقريباً سعى كردم از مفادش ذره‏اى فراتر نروم، كافى است كه چهرة راستين اسلام را در اين جلوه از تعليماتش در برابر همه‏مان قرار بدهد. ولى خوب، در عين حال مى‏دانم وقتى اين مطالب فشرده را از هم باز كنيم و بخش بخش توضيح بدهيم، يك مقدار هم بر آنچه در آن هستيم تطبيق كنيم و محتواى كلى و روح عالى آن را از آن شكل زمانش دربياوريم و در قالب و لباس زمان خودمان عرضه كنيم، هوشيارى بيش‌ترى به ما مى‏دهد. گهگاهى آدم به فكر مى‏افتد كه اصلاً قرآن را خوب ترجمه و معنى كنيم و خوب و با تدبّر بخوانيم بس است و ديگر لازم نيست تفسير كنيم و تفصيل بدهيم. گاهى هم واقعاً اين كار اثر سازندة خاصى دارد. گهگاه هم مى‏بينيم تفصيل‌ها و تفسيرها و تطبيق‌ها ضرورت و اثرى سودمند و سازنده دارد. این است که گهگاه مى‏بينيد من در جلسة تفسير مى‏آيم آيات شش یا هفت جلسه را يكجا مى‏خوانم و يكجا ترجمه مى‏كنم و تكرار مى‏كنم، چون مى‏خواهم خاطره‏هاي‌مان با اين متن قرآن خوب مأنوس بشود. آن هفته اشاره كردم که فكر مى‏كنم بسى ضرورت دارد مسلمانان با قرآن رابطة مستقيم‏ترى داشته باشند و پيوندشان را با اين كتاب الهى نزديك‌تر، مستقيم‏تر و محكم‌تر كنند. در هفتة پيش پيرامون مطلب آية اول از آياتى كه امشب تلاوت كرديم بحثى را آغاز كردم و بعد احساس كردم جا دارد كه امشب باز مختصرى در تكميل آن بحث مطالبى را بگويم. اين بحث در حقيقت به آيات اول، دوم، سوم و چهارم از آياتى كه امشب تلاوت شد (يعنى آيه‌های ۱۰۰ تا ۱۰۳) ارتباط مستقيم دارد. پس يك بار ديگر اين آيات را معنى مى‏كنم.

اى مسلمانان! اگر دنباله‏رو گروهى از كسانى باشيد كه به آنها كتاب آسمانى داده شده، اينها شما را بعد از مسلمان شدن و پذيرش اسلام باز به راه كفر برخواهند گرداند. اما شما چگونه كافر مى‏شويد با اين كه آيات خدا بر شما پيوسته تلاوت مى‏شود و پيامبر خدا در ميان شماست؟ هر كس به خدا پناه برد، به راه راست هدايت شده است. اى مسلمانان! حساب خدا را آن‏طور كه بايد داشته باشيد، و نميريد مگر مسلمان و با اسلام. همه‏تان به رشته و پيوند خدا چنگ زنيد و دست زنيد و پناه بريد و پراكنده نشويد. همه پيرامون رشتة الهى جمع شويد. اين رشته شما را به يكديگر پيوند مى‏دهد. نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد آن روزى كه دشمن بوديد، خدا دلهايتان را به هم مهربان و نزديك و به هم پيوسته كرد و در پرتو نعمتِ او برادر شديد. شما در لب ژرفنايى از
آتش بوديد، خدا شما را نجات داد. خدا اين‏طور مطالب را براي‌تان روشن و پوست‏كنده بيان مى‏كند، شايد به راه بياييد.

 

مشكل جوامع ايمانى

بحث ما مربوط به اين چهار آيه مى‏شد. در جلسة گذشته ياد كردم از يك مشكل: مشكل جامعه‏هاى ايمانى؛ مى‏خواهد ايمان به خدا و مكتب‌هاى خدايى باشد، يا ايمان به مكتب‌ها و ايدئولوژي‌هاى بشرى. عرض كردم جامعه‏هايى كه بر محور ايمان تشكيل و اداره مى‏شود دچار يك نقطة آسيب‏پذير خاصى است و آن اين است كه در اين جامعه‏ها، چون گرما و شور ايمان به فكر و انديشه و به عمل و رفتارشان آهنگ خاصى مى‏دهد، چون براى آن چيزى كه به آن ايمان و اعتقاد، يعنى دلبستگى و عقد‌القلب، دارند ارزش خاصى قائلند تا آنجا كه حاضرند در راهش جان ببازند، فداكارى و از خود‌گذشتگى كنند، به دليل ارزش فوق‏العاده‏اى كه براى آن چيزى كه به آن ايمان دارند قائلند، گهگاهى دشمنان رند زيرك، دنياطلبان صفوف داخلى، و ستون پنجم دشمن خارجى، مى‏آيند انگشت مى‏گذارند بر جاى حساس. چيزى را بهانه مى‏كنند و داد و فرياد راه مى‏اندازند که اى امت مؤمن به اين مكتب و به اين دين! چه نشسته‏اى كه دينت و مكتبت بر باد رفت! اسلام بر باد رفت! اين مردم به دليل وجود آن گرما و شور ايمان و عشق ـ عشق مذهبى، عشق مكتبى ـ آسان تحريك مى‏شوند، تا آنجا كه معاويه مى‏تواند اين مردم را عليه على، مجسمة اسلام، تحريك كند. تا آنجا كه در همين عصر ما مردمى به عنوان حمايت از على و ولايت او، هيزم‏كش آتش نفاق و چنددستگى و پراكندگى در داخل امت اسلامى و حتى در داخل صفوف شيعه و هواداران على شدند و جاده صاف‌كن دشمن براى پيروزى بر امت اسلام. اين يك واقعيت است. ما در طول تاريخ، در جامعه‏هاى مذهبى و مسلكى مى‏بينيم اين آسيب‏پذيرى تقريباً عموميت دارد. علتش هم روشن است: انسان در برابر هر چيزى كه نسبت به آن عشق مى‏ورزد و بهترين علاقه‏هايش را نثار آن کرده، خود به خود چنين حساسيتى خواهد داشت.

فرض كنيد نشسته‏ايد و مشغول انجام يك كار فوق‏العاده مهم هستيد. تلفن زنگ مى‏زند، به شما خبر مى‏دهند بچه‏ات در شرف مرگ است. مى‏پرسيد آقا! شما چه كسى هستيد؟ می‌گوید متأسفانه نمى‏توانم خودم را معرفى كنم، فقط مى‏توانستم به شما اطلاع بدهم بچه‏تان در آستانه مرگ است. خوب، طبعاً شما يكباره از جا مى‏پريد ببينيد چه شده. لااقل تحقيق مى‏كنيد ببينيد مطلب درست است يا نه. حالا اگر اين تلفن‌كننده كسى باشد كه انجام آن كار مهمِ شما به صلاح و صرفة او نباشد، در اين صورت راحت توانسته با يك تلفن شما را از انجام آن كار در آن لحظه باز بدارد. حالا اگر انسانى باشد بى‏تفاوت، بچه برايش آن‏قدر قيمت نداشته باشد؛ آن‏قدر به بچه دلبستگى نداشته باشد، مى‏گويد خيلى خوب، چه كار كنم؟ بگذار به كارم برسم! گوشى تلفن را زمين مى‏گذارد و كارش را ادامه مى‏دهد. اگر انسانى باشد كه به فرزندش بسى علاقه دارد اما عاقل و هوشیار و خردمند است، فوراً با يك تلفن به يكى از دوستانش، آشنايانش، بستگانش،  از او خواهش مى‏كند كه شما زودتر در اين زمينه كسب اطلاع کنید. اگر كارى فورى هم لازم است انجام بدهید و كمك‌هاى فورى هم اگر لازم بود، انجام بدهید. مى‏گويد، محبت كنيد به اين موضوع رسيدگى كنيد تا من به كارم برسم. هم به كارش مى‏رسد و هم آن وظيفة عاطفى‏اش را انجام مى‏دهد. اگر انسانى قوى باشد ديگر تحت تأثير بقية آن آثار عاطفه قرار نمى‏گيرد كه نتواند كارش را انجام بدهد و از كارش باز بماند. ما كه نمى‏خواهيم برادران و خواهران باايمان ما از آن ردیف پدر و مادر دوم باشند، يعنى بى‏غيرت و بى‏تفاوت و بى‏محبت نسبت به دين. ما مى‏خواهيم شور ايمان، موتور محرك جامعة اسلامى و شيعى ما باشد. ما معتقديم انسان اصلاً موقعى زندگى انسانى را آغاز مى‏كند كه ايمان در زندگى او نقش پيدا كند. زندگى انسانى انسان، با نقش ايمان در زندگى انسان آغاز مى‏شود؛ ايمان به مكتب و مسلك و آيين. ما طرفدار ساختن زن و مرد مسلكى هستيم كه در راه مسلك و مكتبش از همه چيز بگذرد. تلاشمان در اين راه است. خودمان را هم مى‏خواهيم اين جور بسازيم. بنابراين، بدون شك ما نمى‏خواهيم با تلقين خونسردى و بى‏تفاوتى اين آسيب‏پذيرى را علاج كنيم. اين كار را نمى‏خواهيم بكنيم. پس چه كار كنيم؟ راهى درست كنيم كه مردم ما هم حساس باشند، هم شور داشته باشند، هم به دين عشق بورزند. شيعه به تشيعّش عشق بورزد، به مولايش على عشق بورزد، به مولايش امام صادق عشق بورزد، به ائمة هدى و پيغمبر پاك، سلام الله عليهم اجمعين، عشق بورزد، به قرآن عشق بورزد، به همة اينها عشق بورزد. به‌راستى ياد على، ياد حسين، براى او تكان‏دهنده، شوق‏آفرين و گرمابخش باشد، اما آلت دست هم نشود. چه كنيم؟ فكر مى‏كنم راهى جز اين كه از نوع پدر و مادر سوم بشويم براي‌مان نمى‏ماند. مى‏خواهيم شما دوستان تا آنجا كه ميسّر است بر ميزان آگاهي‌هاى اصيل و مستند خودتان نسبت به اسلام و تشيع بيفزاييد. آگاهي‌هاى اصيل، يعنى آگاهي‌هايى كه از كتاب خدا و سنت قطعى رسول خدا و ائمة هُدى گرفته شده باشد، نه آگاهي‌هايى كه مستند باشد به بافته‏هاى جاعلان حديث و وَضّاعان حديث، يا مستند باشد به تمايلات منحرف كسانى كه يا دين براي‌شان دكان زندگى شده و تشيّع و ولايت برايشان وسيلة جاه‏طلبى و اغفال ديگران شده، يا به علت سطحى بودن، مثل گروه اول اغفال شوند و اسباب دست ديگران گردند. ما هرگز نمى‏توانيم به تمايلات دينى اينها به ديدة آگاهي‌هاى اصيل و مستند اسلامى و شيعى بنگريم. پيوند دوستان را با آيات خدا، كه «تتلى عليكم» ـ آياتى كه بر شما خوانده می‌شود ـ بايد قوى‏تر كنيد. «و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم آيات اللّه».[2] كارى كنيم كه آيات خدا بيش‌تر به گوشتان بخورد، با آن بيش‌تر مأنوس باشيد ـ و مأنوس باشيم و دوستان و همفکران مأنوس باشند ـ و كم‌تر فريب بخورند. آن شب عرض كردم تجربه داريم. دوستانِ تعليم ديده وقتى كه پاى سخن اغفالگران مى‏نشينند، با چهار آيه و حديث خلع سلاح‌شان مى‏كنند. ولى دوستانى كه به اين سلاح مجهز نيستند چه بگويند؟ مى‏بينند آقا يك مشت حرف مى‏زند، يك مشت هم آيه و حديث براى خودش مى‏آورد. آنها چه بگويند؟ چيزى ندارند بگويند.

 

[1]. سورة آل‌عمران، آيات ۱۰۰ ـ ۱۱۶.
[2]ـ آل‌عمران (۳)، آیة ۹۷.


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها