1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
گفتاری منتشرنشده از شهید آیت الله دکتر بهشتی

موسيقي در اسلام

هنري كه در استخدام هدف‌هاي فاسد و هدف‌هاي ضد حق و ضد بشري و ضد اسلامي درنيايد، هيچ نوع دليلي بر اين مطلب كه اسلام اين هنر را تحريم كرده باشد، نه از قرآن و نه از حديث، تا اين لحظه نمي‌شناسم و حتي از اين بالاتر، هنر در حقيقت يك نوع زيبايي است، هنر مي‌خواهد زيبايي‌هاي طبيعي را زيباتر كند، تكميل كند يا در نظر انسان مجسم كند، در آن حد كه هنر مي‌خواهد جنبه‌هاي زيباي آفرينش را به انسان نشان بدهد و آدمي را متوجه زيبايي‌هاي آفرينش بكند، در اين حد است. بر طبق آيات قرآن و رواياتي كه مي‌گويد: «خدا اين جهان را با همة زيبايي‌هايش آفريده است تا شما از آن بهره‌مند شويد» فقط مي‌توان گفت كه اسلام چنين هنري را حتي به طور مجموعي و به صورت كلي تشويق هم ‌كرده است

 


مسئله موسیقی و هنر در اسلام از موضوعات بحث برانگیز و حساس تاریخ مباحث فقه و شریعت اسلامی است که با وقوع انقلاب اسلامی به نحو آشکارتری، از حوزه نظری به سطح عملی و حوزه عمومی کشیده شد و مباحث و آراء فقهای سنتی و نواندیش پیرامون حرمت و ممانعت و نیز علل حرمت و نوع موسیقی و فهم آن صورت کلان تر و جدیدتری به خود گرفت. شهید دکتر بهشتی از جمله فقیهانی بود که سعی کرد با توجه به جایگاه خود در معماری نظام جدید و نیز تجربیات گرانقدری که از سال ها مبارزه و زندگی در اروپا آموخته بود، جایگاه هنر و بویژه موسیقی را در نظام جدید اسلامی مشخص کند و از اتهامات و انگاره های تند و سست بنیاد و خلاف آیین متساهل شریعت جلوگیری به عمل آورد. گفتار ذیل از جمله سخنان ایشان پیرامون این موضوع است که نشان دهنده نوع نگاه مستقیم و صحیح اسلامی به مسئله هنر و موسیقی نیز می باشد.

o سؤال مربوط به «موسيقي» در اسلام است.

o دربارة موسيقي در اسلام بايد عرض كنم كه آراي دانشمندان اسلامي گوناگون است. برخي از دانشمندان اسلامي اصولاً «غنا» را تحريم كرده‌اند و ترانه‌خواني و آوازخواني طرب‌انگيز را و موسيقي‌هايي كه با آن هست، يعني آن چيزي كه از لوازم مجالس عيش و عشرت و باده‌گساري و ساقي و پياله‌بده بازي و عشق‌بازي با زن يا با پسركان نيكوروي و خلاصه از لوازم زندگي اشرافي هوس‌باز مردم هوس‌باز بوده است آن را تحريم كرده است.

برخي ديگر از دانشمندان مي‌گويند، نه خود اين [موسيقي] تحريم نشده است. آنچه تحريم شده آن مي‌گساري و آن شاهدبازي و آن هوس‌بازي‌هاي بي‌بندوبار است. ولي به هرحال مطلب چندان فرق نمي‌كند. مطلب اين است: اسلام آن چيزي را كه تحت عنوان غنا و موسيقي يا تحريم كرده يا لااقل زشت و ناپسند شمرده، عبارت است از اين‌كه به وسيلة آواز و به وسيلة موسيقي، بشر به سوي طرب‌بازي‌هاي مفرط و بي‌بندوباري در هوس‌بازي سوق داده شود و كشانده شود.

در حقيقت اسلام خواسته است با هوس‌بازي و بي‌بندوباري در هوس‌بازي، و افراط در هوس‌بازي مبارزه كند. لذا در بيشتر روايات ما، همچنين در آيات، مطلب تحت عنوان «لهو» مطرح شده است. «لهو» يعني سرسري گرفتن زندگي، روح جدي را از دست دادن، فكر جدي را از دست دادن، زندگي را از دريچة سرگرمي نگريستن. خوب توجه كنيد. عده‌اي هستند در برنامة زندگي‌شان سرگرمي هدف اول است. همة كارهاي جدي‌شان هم براي سرگرمي است. اگر صبح تا شب كار مي‌كند مي‌خواهد برود پول در بياورد تا شب برود چند ساعت سرگرم باشد، خوش باشد. خوش باشد، يعني سرگرم باشد يعني اصلاً به فكر زندگي جدي نباشد. يادش برود كه زندگي جدي است.

عدة ديگري هستند كه نه، در زندگي مسائل جدي دارند، حتي سرگرمي و تفريح براي اين است كه آنها را براي كار جدي روز بعد آماده كند. مطلب را باز توضيح بدهم. براي عده‌اي از مردم اصلاً تفريح و خوش‌گذراني و سرگرمي «هدف» است و كارهاي ديگر كه رنگ جدي دارد مقدمة رسيدن به اين هدف است، و براي دسته‌اي ديگر از مردم، «زندگي» داراي هدف‌هاي جدي است. تفريح و سرگرمي براي اين است كه انسان را از خستگي در بياورد و براي تعقيب هدف‌هاي جدي آماده بكند. اين دو نوع فكر است در بشر. شما الان حتي در دنياي مادي هم مي‌بينيد، عده‌اي هستند كه هدف زندگي‌شان كارهاي جدي است. آن دانشمندي كه با عشق به علم و دانش و كاوش در لابراتوار كار مي‌كند معشوقش لابراتوار است. اگر هم مي‌رود دو ساعت يك جايي تفريح ‌كند، تفريحش براي اين است كه مغزش خسته شده، اعصابش خسته شده، مي‌خواهد از اين خستگي دربيايد و باز كار جدي‌اش را تعقيب كند.

براي اينگونه افراد اصولاً آن جلسات بي‌بند و بار طغيان هوس، كه در آنها هوس‌هاي سركش به چشم مي‌خورد، شايد چندان مطبوع هم نيست، خيلي هم سراغ آنها نمي‌روند و لذا سرگرمي و تفريح اينها هم غالباً يا ورزش است، كوهنوردي است، موسيقي هم اگر هست موسيقي‌هايي است از نوع ديگر. اما يك دسته‌اي از مردم هستند كه اصلاً ايده و هدفشان در زندگي اين است كه خوش باشند و سرگرم باشند، اين برايشان مسئلة درجه اول است. حتي صبح تا شام كه كار مي‌كنند به فكر اين هستند كه شب با فلان معشوقة خودشان در فلان‌جا چند ساعتي را مست و خمار و بي‌بندوبار به سر ببرند. عدة زيادي از مردم اينجور هستند. اسلام مي‌خواهد با اين امر مبارزه كند و من با صراحت مي‌گويم كه اين نوع زندگي، برخلاف اساس اسلام است. اسلام مي‌گويد: انسانِ متوجه به خدا كه به ياد خدا باشد، هرگز در زندگي دنبال ايدة اين دستة هوسباز نمي‌رود. يعني هرگز زندگي را صرفاً از دريچة هوس‌ها و خوش‌گذراني‌ها و سرگرمي‌ها نمي‌نگرد، بلكه همواره براي زندگي هدف‌هاي جدي قائل است. آن وقت هر چيزي كه بشر را از آن حالت، دستة جدي، يعني دسته‌اي كه براي زندگي هدف‌هاي برتر و عالي‌تر و هدف‌هاي جدي قائل‌ هستند، دور بكند و به اين حالت دستة ديگر، يعني دسته‌اي كه زندگي را فقط به خاطر هوس‌بازي و كامراني و خوش‌گذراني و عياشي و سرگرمي و بي‌خبري و بي‌بندوباري دوست دارند، نزديك كند، اين را يا تحريم مي‌كند يا منع مي‌كند.

غنا و مشروب و زن بازي‌هاي خارج از دايرة خانواده و عياشي‌هاي جنسي خارج از دايرة معاشرت‌هاي جنسي خانوادگي و قسمت زيادي از موسيقي‌ها و قسمت زيادي از رقص‌ها و قسمت زيادي از نمايش‌ها و فيلم‌ها و امثال اينها، هر چه از اين سري شما ببينيد، كه مي‌آيد مردم را بي‌خبر كند، مردم را به سمت سرگرمي و بي‌خبري و بي‌هدفي در زندگي‌ مي‌برد که هدف‌هاي جدي را كنار بگذارند، به اين سمت سوق بدهد، اينها در اسلام يا تحريم شده يا لااقل منع شده است؛ به هر حال منع شده است و اسلام با آن مخالف است.

آن نوع موسيقي كه از اين سري باشد يعني از سري عواملي كه انسان‌ها را از ميدان هدف‌هاي جدي دور مي‌كند و به ميدان هوس‌بازي و سرگرمي‌طلبي و كامجويي خودپرستانه سوق مي‌دهد، اين در اسلام منع شده يا تحريم شده است. اما اگر نوعي موسيقي وجود داشته باشد كه از اين قبيل نباشد، اگر آواز خواندني و خواندني باشد كه از اين قبيل نباشد آيا آن هم حرام است؟ دليلي تا اين لحظه در تحريم آن در اسلام سراغ ندارم و مي‌توان گفت كه آنچه دربارة تحريم در مجموع كلمات فقها و دانشمندان و در روايات آمده ناظر به همان قسم اول است. يعني آن نوع موسيقي، آن نوع ترانه‌خواني، آن نوع آوازه‌خواني كه باب مجالس عيش و طرب، باب مجالس ميگساري و شاهدبازي، باب مجالس بي‌خبري و به دنبال غفلت و بي‌خبري رفتن است. آن در اسلام تحريم شده است و مي‌توان گفت كه در اين روايات دربارة موسيقي‌هاي ديگر – گفتم، اگر چنين موسيقي وجود داشته باشد – بحثي نمي‌كند. اين بحث‌هاي فني مربوط به اهل فن باشد، آنچه درباره‌اش بحث مي‌كنم همان نظر اسلام است و مي‌گويم وقتي در اسلام از تحريم آواز خواندن، ترانه‌ خواندن، آواز خواندن، غنا و يا موسيقي صحبت مي‌شود، انسان از روايات و از دلايل فقهي و حتي از عبارات فقها در اين زمينه مي‌فهمد كه منظور، آن موسيقي اغواگر، آن موسيقي بي‌خبري‌آور، آن موسيقي است كه روح جدّ را در بشر ضعيف مي‌كند و بشر را از تعقيب هدف‌هاي جدي دور مي‌كند، يعني بشر را به مرحله‌اي مي‌آورد كه براي او هدف‌هاي جدي ديگر هدف نيست، بلكه وسيله است. حتي صبح تا شب ممكن است خيلي هم جدي كار بكند اما هدفش از اين كار جدي، باز اين است كه نتيجة كارش را كه به صورت پول است، صرف آن ساعات بي‌خبري ‌بكند.

اين نوع موسيقي، اين نوع غنا، اين نوع آواز، اين نوع هنر، حرام است. اين نوع موسيقي انسان‌ها را خودخواه مي‌سازد. اين نوع موسيقي انسان‌هايي را مي‌سازد كه فقط به تمايلات و خواسته‌هاي خويشتن مي‌انديشند. اينها نمي‌توانند ديگر مادي نباشند، نمي‌توانند خودپرست نباشند، اينها خودپرستند. كسي كه حتي صبح تا شب اگر توي دانشگاه هم كار مي‌كند براي اين است كه حقوق آخر ماهش را ببرد صرف چند ساعت بي‌خبري و غنابازي و زن‌بازي و مشروب‌خواري و اينجور چيزها بكند، اين آدم ديگر در مغزش هدف‌هاي آدمي وجود ندارد. هر چند از نظر فني يك دانشمند برجسته باشد. اسلام مي‌خواهد آدم بسازد. آدمي كه اصولاً‌ بداند زندگي بشر براي هدف‌هاي برتر از خودپرستي‌ها است – هر نوع خودپرستي – و بدون شك وقتي انسان بخواهد از نظر فكري غرق در هوس‌راني، هوس‌بازي، كامروايي و كاميابي و داشتن مجالس عيش و نوش باشد اين آدم ديگر خودخواه است. و همين مجالس بود كه حتي زمامداران جامعة مسلمان را بخصوص از زمان معاويه به بعد غرق در فساد كرد و انحراف در مسير جامعة اسلامي بوجود آورد و لبة تيز رواياتي را كه بخصوص در شيعه و همچنين روايات ديگر، كتاب‌هاي فقهاي عامه و سني دربارة موسيقي و تحريم موسيقي آمده است، متوجه همين مجالس عيش و نوش زمامداران منحرف از زمان معاويه به بعد است. يك نفر وقتي اين مطالب را مي‌خواند خوب اين مطلب را مي‌فهمد. اين است آنچه دربارة موسيقي عرض كردم و در اينجا يك جملة ديگر اضافه مي‌كنم، به صورت يك فرمول و آن اينكه هنر از نظر اسلام به صورت هنر، تقبيح نشده، تحريم نشده و منع نشده است. آنچه در اسلام منع شده اين است كه «هنر» در استخدام خودپرستي‌ها و مكتب‌ها و ايدئولوژي‌هاي ضد ايدئولوژي حق درآيد، و بالاترين ايدئولوژي ضد ايدئولوژي اسلامي، ماترياليسم عملي است، مادي‌گري عملي است؛ يعني همان چيزي كه امروز در دنياي غرب شايد به مراتب حتي بيشتر از دنياي كمونيست، وجود دارد. يعني غرق شدن در خودپرستي، هوس‌پرستي، هوس‌بازي و كاميابي.

هر انساني تمام حواسش متمركز در اين است كه چگونه به هوس‌ها و خواسته‌هاي شخصي‌اش بهتر و بيشتر برسد، چه جور بيشتر خوش‌ بگذراند. پشت پا مي‌زند به زندگي خانوادگي، به سرنوشت بچه‌ها، به سرنوشت زنش، به سرنوشت جامعه، به سرنوشت مردم ستمديدة دنيا. به مردم محروم اصلاً نمي‌انديشد، تمام فكرش متوجه اين است كه چه جور بيشتر وسايل عيش و نوش خود را فراهم كند هرچند در ميدان كار روزانه‌اش هم خيلي جدي به چشم مي‌خورد اما اين جدي بودنش به خاطر اين است كه به آن عيش و نوشش خيلي علاقه‌مند است و آدم واقع‌بيني است، مي‌داند كه بدون كار جدي يازده ماه، نمي‌تواند يك ماه عيش و نوش كند.

و اما هنري كه در استخدام هدف‌هاي فاسد و هدف‌هاي ضد حق و ضد بشري و ضد اسلامي درنيايد، هيچ نوع دليلي بر اين مطلب كه اسلام اين هنر را تحريم كرده باشد، نه از قرآن و نه از حديث، تا اين لحظه نمي‌شناسم و حتي از اين بالاتر، هنر در حقيقت يك نوع زيبايي است، هنر مي‌خواهد زيبايي‌هاي طبيعي را زيباتر كند، تكميل كند يا در نظر انسان مجسم كند، در آن حد كه هنر مي‌خواهد جنبه‌هاي زيباي آفرينش را به انسان نشان بدهد و آدمي را متوجه زيبايي‌هاي آفرينش بكند، در اين حد است. بر طبق آيات قرآن و رواياتي كه مي‌گويد: «خدا اين جهان را با همة زيبايي‌هايش آفريده است تا شما از آن بهره‌مند شويد» فقط مي‌توان گفت كه اسلام چنين هنري را حتي به طور مجموعي و به صورت كلي تشويق هم ‌كرده است.

آنچه در اسلام حرام است، تندروي در علاقة به زيبايي‌هاي اين جهان است كه ما اسمش را گذاشتيم «بي‌هدف بودن نسبت به چيزهاي ديگر». يعني فقط به زيبايي‌هاي اين جهان عشق ورزيدن و اصلاً از هدف‌هاي ديگر و زيبايي‌هاي معنوي چشم پوشيدن. اين در اسلام ممنوع است. آن نوع هنري هم كه بخواهد انسان را به اين راه بكشاند كه غرق اين زيبايي‌هاي ماديِ جسميِ ظاهري بكند، زيبايي‌هايي كه با شهوات و هوس‌ها همسايه و مكمل يكديگر هستند و ارضاءكنندة هوس‌ها هستند، اين را هم اسلام منع كرده و مي‌كند. اين خلاصة عرض من دربارة «موسيقي» كه خودبخود به توضيح مختصري دربارة «هنر» و «تعاليم اسلامي» و نظر آنها نسبت به موسيقي و به طور كلي هنر كشيده شد. اميدوارم در اين توضيحي كه عرض كردم توانسته باشم مطلب را تا حدودي براي شما دوستان عزيز روشن كرده باشم و باز اميدوار هستم كه در آينده به صورت مفصل‌تر و منظم‌تر و تنظيم‌شده بحث‌هايي در اين زمينه براي دوستان، نوشته و بفرستم و همگان بتوانند آنها را مطالعه كنند. همچنانكه در پايان هر دوره پاسخ به سؤالات و يا در پايان جلسات كه با دوستان هستم عرض مي‌كنم آنچه مي‌گويم چيزي است كه به فكر خودم مي‌رسد، اگر دوستان نظر انتقادي دارند بگويند، بنويسند، حتي اگر مفصل است روي نوار نظر دوستان را بگيريد، بفرستيد، گوش كنيم و از نظر دوستان استفاده كنيم و فكر خودمان را به وسيلة بحث و انتقاد، به وسيلة تبادل آرا و تبادل‌نظر، تكامل بدهيم تا بهتر بتوانيم واقعيات اين جهان را درك كنيم و بهتر بتوانيم بفهميم ما انسان‌ها در اين جهان گستردة پهناور، با امكانات بيشمار، چطور زندگي كنيم كه به سعادت خودمان و به سعادت ديگران لطمه نزده باشيم. از خداي متعال براي همه‌مان اين توفيق را مي‌خواهم كه در مسير سعادت، كوشا باشيم و سلام بر همة شما دوستان عزيز و بر همة بندگان پاك خدا.


دیدگاه‌ها
  • سعید نامی

    واقعا مفید واقع شد.
    ممنون از زحمات شما

  • پروانه

    باسلام
    درود بر روان پاک همه شهدا وباسپاس فراوان از نشر این مقاله زیبا
    با خواندن این مطلب زیبا بر این باور بیشتر خواهم ماند که شهدا زندگان جاویدند و دکتر بهشتی همیشه در یاد وخاطر مازنده می باشد
    افسوس که خیلی زود ایشان را از دست دادیم
    وفرزندان ما کمتر با این چهره ها اشنا هستند
    روح بلندش شاد و در جوار اجدادش در ارامش باد
    باتشکر