حجتالاسلام والمسلمین محمد علی ایازی
در اوايل دهة پنجاه سازمان بهداشت جهاني توسط يكي از كشورهاي اسلامي يعني مغرب عربي تصميم گرفت كنفرانسي را برگزار كند و ديدگاه انديشمندان مسلمان را در زمينة تنظيم خانواده به دست آورد. از 22 كشور مسلمان دعوت كرد تا مقالاتي در اين زمينه ارائه دهند. در ميان دانشمندان شيعي از شهيد دكتر بهشتي نيز خواسته شد كه ايشان به يكي از موضوعات مورد بحث اين كنفرانس بپردازد. ايشان نيز موضوع نازا كردن و سقط جنين را در فقه اسلامي به ويژه فقه شيعه انتخاب و مورد بحث و بررسي قرار داد و تحت عنوان « حكم الاجهاض و التعقيم في الشريعه الاسلاميه» ارسال كرد.
يكي از مباحث جدي و مورد بحث در محافل علمي و ديني موضوع تنظيم خانواده و كنترل جمعيت است. از دير هنگام دانشمندان مسلمان به دو گروه موافق و مخالف تقسيم شده، گروهي مشكلات اجتماعي جامعة مسلمانان و رشد نامتناسب و بيروية جمعيت و افزايش چشمگير زاد و ولد از يك سو، و محدوديت منابع مالي و امكانات رفاهي را از ديگر سو ميديدهاند و بر ضرورت تنظيم خانواده تأكيد ميكردهاند؛ و گروهي به حركت غرب در ترويج تنظيم خانواده با چشم بدبيني نگريسته و آن را زاييدة دشمني و نگراني آنان از قدرت آيندة مسلمانان دانستهاند. بگذريم از اين جهت كه برخي در مخالفت با برخي از روشها و نامنطبق بودن آنها با دستورات اسلام، با آن مخالفت كرده و يا روي خوش نشان ندادهاند.
در اوايل دهة پنجاه سازمان بهداشت جهاني توسط يكي از كشورهاي اسلامي يعني مغرب عربي تصميم گرفت كنفرانسي را برگزار كند و ديدگاه انديشمندان مسلمان را در زمينة تنظيم خانواده به دست آورد. از 22 كشور مسلمان دعوت كرد تا مقالاتي در اين زمينه ارائه دهند. در ميان دانشمندان شيعي از شهيد دكتر بهشتي نيز خواسته شد كه ايشان به يكي از موضوعات مورد بحث اين كنفرانس بپردازد. ايشان نيز موضوع نازا كردن و سقط جنين را در فقه اسلامي به ويژه فقه شيعه انتخاب و مورد بحث و بررسي قرار داد و تحت عنوان « حكم الاجهاض و التعقيم في الشريعه الاسلاميه» ارسال كرد.3
اما ايشان اين بحث را ادامه داد، فرصتي فراهم شد تا بتواند در داخل ايران در محفلي علمي زاويههاي مختلف اين بحث را بكاود. همة ما شهيد بهشتي را به سعة صدر و بلند نظري ميشناسيم او در پي آن بود كه اين موضوع را در جمع علمي برگرفته از زبدهترين محققان كشور مورد نقد و بررسي قرار دهد و اگر دليل جدي مخالفي از او پنهان مانده برملا شود. حاصل اين بحثها در چهار جلسه انجام گرفت و درهر جلسه زاويهاي از بحث مورد توجه موافقان و مخالفان قرار گرفت. هم اكنون نوارهاي اين جلسات به صورت كتابي در اختيار خوانندگان قرار گرفته است.
بيگمان بحث تنظيم خانواده، تأكيد بر رعايت مصالح خانواده و پيش بيني مشكلات كثرت عائله از جنبههاي اقتصادي تربيتي و اجتماعي است. بهداشت و تنظيم خانواده نظمي براي توالد و تناسل و رعايت فاصلة زايمانها و پيشگيري و درمان كودك و مادر را مطرح و پيشنهاد مي كند و معتقد است براي هر خانواده چه انفجار جمعيت باشد يا نباشد، چه دشمنان آن را بخواهند يا نخواهند رعايت تناسب معيشت يا تعداد عائله ضروري است. آنچه در باب پيشگيري از نگاه فردي و خانوادگي مطرح است تنها كم شدن فرزند نيست، بلكه برنامه ريزي توأم با آينده نگري براي رسيدگي به وضع اطفال و رعايت فاصله ميان تولد نوزادان است. در حالي كه كنترل جمعيت به جنبه هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي جمعيت در كشور و جهان ميانديشد و به دليل انفجار جمعيت و قحطي، گرسنگي گسترده و فشارهاي اجتماعي و سياسي به اين موضوع روي ميآورد و پيشنهادات معين ميدهد و تعداد معين فرزند را براي خانواده مشخص مي كند.
شهيد بهشتي در آغاز سخن به ضرورتهاي بهداشت و تنظيم خانواده ميپردازد و واقعيتهاي زندگي كنوني را توصيف مي كند، از قبيل مشكلات اقتصادي، سلامت رواني، ايجاد خللهايي كه در اثر اين مشكلات در سلامت جسم و جان پدر و مادر و فرزندان به وجود ميآيد يا به خاطر پايين بودن درآمد و عدم امكان فراغت در رسيدگي به فرزندان آنان دچار آسيبهاي گوناگون اخلاق مي شوند. به اين جهت تأكيد مي كند در بحث تنظيم خانواده ديگر مسألة استعماري بودن و اهداف پشت پرده مطرح نيست، زيرا رعايت مصالح خانواده و توصيه به خانواده براي رعايت مصالح تربيتي، آموزشي و اقتصادي فرزندان امري معقول براي هر پدر و مادري است كه به سرنوشت فرزندان خود ميانديشد.
كساني كه در اين زمينه كار مي كنند عمدتاً تحت تأثير روحية انساني و عاطفة عمومي نسبت به وضع ناهنجار و نابسامان كشورهاي پرجمعيت قرار دارند، گرچه ممكن است سردمدارها انگيزه ديگري داشته باشند؛ اما اين واقعيات و مشكلات خواه ناخواه وجود دارد. از سوي ديگر كشورهايي كه به دنياي سوم توصيه ميكنند خانوادههايشان كم فرزند باشند تقريباً بدون استثنا اين توصيه را خود پيش از اين اجرا كردهاند و لذا معدل فرزند داري در اين كشورها بسيار پايين است.
آنگاه اين سؤال را مطرح مي كند: آيا اصولاً فكر كم بچه داشتن برخلاف اسلام است؟ ايشان به روايتي از پيامبر اشاره مي كند كه فرموده است: فرزند زياد بياوريد من فردا به شما با داشتن امت بزرگ و پر جمعيت با ديگران رقابت ميكنم، اما ايشان توضيح ميدهد اين سنت رسول خدا يك جهت مطلب را روشن مي كند، اما اگر خانواده و جامعه با مشكلاتي مواجه شد، اقتصاد، فرهنگ، تعليم و تربيت او مورد مخاطره قرار گرفت يا زن دچار بيماري شد، ديگر پيشگيري مخالف با سنت رسول خدا نيست.
اما نكتة مهم بررسي روشهاي پيشگيري از باردار شدن است. يكي از روشهاي تنظيم، عزل و جلوگيري از ريختن مني در رحم زن است. سابقة اين نوع پيشگيري به عصر رسول الله مي رسد از پيامبر و ائمه ما در اين زمينه رواياتي رسيده و فقهاي اسلام از قديم الايام اين مطلب را در كتابهاي فقهي طرح كرده اند، لذا در زمينه عزل و جلوگيري مطلب جديدي نداريم. مسألة مهم دربارة نازا كردن زنان و مردان به كمك ابزار پزشكي جديد است كه در اين باره ايشان ميگويد: گرچه اين مسأله به اين شكل در عصر پيامبر مطرح نبوده و در كتابهاي فقهي نيامده اما بايد روشن شود كه با مسأله احضاء و اخته كردن كاملاً تفاوت دارد. زيرا اخته يا خواجه كردن عوارض جسماني بسيار زياد دارد، عقده هاي رواني و عوارض روحي آن در مرد بسيار زياد و خطرناك است،حتي آثاري در چهره و صورت مرد مي گذارد؛ اما تعقيم طبي چنين آثار و تبعاتي ندارد و اگر ادلهاي بر حرمت احضاء از زبان پيامبر رسيده هرگز نميتواند به اين موضوع تعميم داده شود، لذا هيچ دليلي بر حرمت آن از منابع فقه اسلامي به دست نيامده است.
مهمترين فراز بحث شهيد بهشتي كه طولاني ترين قسمت را تشكيل ميدهد، بحث سقط جنين است. زيرا از نظر متفكران و انديشمندان مسلمان و كساني كه در اين بحث علمي شركت دارند، تنظيم خانواده و روشهاي پيشگيري چون عزل و مانند آن بدون اشكال است. لذا ايشان در اين جلسات ميگويد: اين بحثها را من اصلاً مطرح نميكنم براي اينكه نتيجة مطالعات كامل و گسترده اين شده كه روشهاي پيشگيري جايز است و اصولاً آن منعي كه در روايات آمده، يا كراهت است يا آن طور كه من خودم در اين زمينه استنباط مي كنم جنبه حقوقي دارد و نه جنبه تحريم يا تحليل شرعي؛ به دليل احترام به حقوق زن گفتهاند در پيشگيري زن هم بايد راضي باشد.
خلاصة بحث ايشان در باب سقط جنين اين است كه مهمترين نگراني در سقط جنين در پيش از چهار ماه و پيش از آنكه روح انساني در جنين دميده شود شائبه قتل نفس است، در حالي كه مستفاد از آيات و روايات و دلايل فقهي و عبارت برخي از فقهاي بزرگ اينست كه سقط جنين قبل از آنكه روح در آن دميده شود قتل نفس نيست. شهيد بهشتي بحث مبسوطي را در تعريف قتل نفس و ملاك آن مطرح مي كند و مي گويد اينكه مي گوييم قتل نفس حرام است. قتل كدام نفس حرام است؟ آيا هر موجود جاندار كشتنش حرام است؟ مثلاً پشه جاندار است آيا كشتن پشه قتل نفس است؟ كشتن گوسفند چون جاندار است حرام است؟ در مرحلهاي بالاتر اگر جنين بالقوه انسان است يا به صرف اينكه در آينده انسان خواهد شد، عنوان نفس محترمه دربارة آن صدق مي كند؟ اگر نطفه (اسپرم) پيش از آنكه به رحم منتقل شود به اين دليل كه بالقوه انسان ميشود از بين بردن آن حرام است، آيا پس از انتقال به رحم نابود كردنش حرام است يا تا مادامي كه عنوان انسان بر او صدق نكند، دليل بر حرمت قتل او در دست نيست؟ از روايات رسيده از اهل بيت چنين استفاده ميشود تا وقتي كه علقه يا به صورت تكه گوشت يا حتي استخوان روييده است، وقتي خطوط عضلات او مشخص شده، موقعي كه سازمان اعصاب او شكوفا شده اما روح در او ندميده و عنوان انسان نگرفته و به تعبير قرآن خلق ديگري پديد نيامده (ثم انشأناه خلقاً آخر) احكام انساني ندارد، گرچه برخي از احكام مانند احكام ميت يا حيوان و حقوق مالكيت به خود بگيرد.
مهمترين دليل ايشان در اين زمينه رواياتي است كه در بخش ديات آمده و با توجه به آيات سير خلقت (مومنون 14-12) كه جنين را پيش از نفخه، روح انسان تلقي نمي كند و دية كامل براي آن
قائل نيست. نه اينكه حياتي و روحي براي جنين قائل نيست يا براي پدر و مادرش ارزش و احترامي ندارد، خير قتل انسان نيست و از نظر حقوقي براي پدر و مادر مشمول قوانين قتل نفس نميگردد. ايشان خود را در اين ميدان تنها نميانگارد و به كلام كساني چون محقق حلّي در شرايع، نجفي صاحف جواهر استشهاد مي كند كه گفتهاند اگر جنين پيش از نفخة روح، سقط شد مادر يا پدر يا كسي ديگر كه او را سقط كرده 100 دينار ديه مي دهد و ديه انسان را ندارد.
البته نبايد از ياد ببريم كه شهيد بهشتي تأكيد دارد تا روشن كند كه سقط جنين بدون دليل و عذر موجه جدي در هر مرحلهاي كه باشد حرام است، زيرا تلف كردن است و اگر كسي جنين كسي را تلف كرد ضامن است. اما آيا اگر كسي به دليل خاصي جنين خود را تلف كرد و با رضايت طرفين (پدر و مادر) سقط كرد باز ضامن است؟ از روايات استفادة حرمت نميشود. در آنجا كه روايات ميگويد حرام و ضامن است چون خسارت به حقوق خصوصي ديگران است حرام و تجاوز و گناه و ضمانت آور است؛ اما در جايي كه تجاوز به حقوق خصوصي ديگري نيست و قتل نفس هم نيست و دليل موجه شرعي هم دارد، ديگر تجاوز نيست.
يكي از نكات جالب توجه و خواندني اين كتاب مباحث و نقدهايي است كه از سوي حاضران در مجلس طرح شده و بر غناي مطالب كتاب افزوده است. از آن روزها كتابها و نوشتههايي به عنوان محصول جلسات و سخنراني و كنفرانس شخصيتهاي فكري و فرهنگي به دست ما رسيده است كه با حضور شخصيتهاي علمي و فرهنگي و روشنفكران ديني ما برگزار مي گرديده كه در تحت عنوانهاي انجمن اسلامي پزشكان، انجمن اسلامي مهندسان، و … بوده است. گاهي گمانهزنيهايي در جهت نفي و تخريب آن جلسات و دوران ها به قلم ها و زبانها جاري شده است، اما چون به خوبي فضاي آن جلسات و حساسيتهاي سخنرانان و مخاطبان منتقل نشده قضاوت درسي نميتوانسته انجام گيرد. خوبي اين كتاب است كه اين فضا را روشن كرده است. اين كتاب براي آشنايي تحولات و سير مباحثات و چگونگي برخورد با مباحث علمي در آن دوران و با حضور روشنفكران ديني بسيار جالب است. شهيد بهشتي بر آن است در انجمن اسلامي پزشكان يكي از مباحث مورد ابتلا و جدي را مورد بحث و بررسي قرار دهد. در اين جلسه شخصيتهاي بزرگي چون شهيد آيت الله مطهري و استاد علامه محمد تقي جعفري شركت دارند. از آن سو پزشكان مسلمان و متعهدي چون دكتر سامي و دكتر مولوي به طور فعال شركت ميكنند. با آنكه شهيد بهشتي در جهت تجويز سقط جنين از منظر فقهي سخن ميگويند، پزشكان زاويههاي علمي و فرهنگي و سياسي مسأله را باز ميكنند و با كنكاشهاي عالمانه خود به نقد اين نظريات ميپردازند.
گرچه قالب بحث به شكل سخنراني است اما آنچنان علمي و در محيط باز و با سعة صدر برخورد شده كه تبديل به ميزگردي جدي شده است. ميزگردي كه از هر سوي نظرات منتقدانه در فضاي با طراوت و دوستانه طرح ميشود.
مرحوم شهيد مطهري و استاد جعفري با تنظيم خانواده و ضرورتهاي آن با شهيد بهشتي همراهي ميكنند و قبول دارند پيش از انعقاد نطفه همه كار براي مانع شدن آن ميتوان انجام داد، اما عمل سقط جنين را خالي از اشكال نميدانند، بلكه ميگويند حرام است. برخلاف تصور اوليه كه گمان ميرود جمع پزشكان از نظر علمي و اجتماعي سقط جنين را تجويز كنند، اما آنان از بعد اجتماعي و علمي انتقادهاي جالبي مطرح ميكنند و اين چنين نيست كه چون تجويز سقط جنين موافق روشنفكري است آنها هم بلافاصله اين نظريه را تأييد كنند. بحث شهيد بهشتي منظر فقهي و ديني دارد و براي پردهبرداري از موضع دين است كه در قالب يك بحث علمي با حرارت و با بررسيهاي دقيق فقهي انجام گرفته اما بدون واكنش از سوي حاضران نمانده است. شهيد بهشتي سوز و احساس تعهد آنان را درك مي كند و با آنان در اين جهت همراهي ميكند اما ميگويد به هر حال من از نگاه روايات و فقه به مسأله ميپردازم اما اگر عناوين ديگر در اين مسأله دخيل شد و عنوان ثانوي پيدا كرد، حكم تابع آن عنوان ثانوي مي شد، به هر حال هر تحقيق بديع و ارزشمند خالي از نقص نيست و نقد اين نظريه از ارزش اين كار نميكاهد، بلكه راه را براي تحقيق ميگشايد، به اين جهت گوشهاي از اين اشكالات براي خوانندگان اين گزارش انعكاس مييابد. شبهات متفاوتي از سوي حضار جلسه با نگرشهاي مختلف در نقد نظريه شهيد بهشتي عنوان شده است. اهم شبهات به شرح زير است:
1ـ در صورتي كه سقط جنين انجام گيرد به كمال شخصيت زن آسيب مي رساند. زيرا كمال زن در مادر بودن است. زني از نظر رواني كامل و سالم است كه مادر باشد. زن با وجود بچهاي كه در رحم دارد و با به دنيا آمدن او احساس ابديتش را ارضا ميكند. انسان ميخواهد ابدي و پايدار و جاودان باشد. زن با وجود بچه در حقيقت به اين ميل و نياز خودش شكل ميدهد، بچه را به دنيا ميآورد و در آن زمان كه ما حكم به اسقاط جنين ميدهيم، در واقع كمال و شخصيت زن و حس ابديت خواهي او را نابود ميكنيم؛ لذا ترويج سقط جنين پايين آوردن احترام انسان در جامعه است.
2ـ براي زن برخلاف مرد كه به مجرد مقاربت و انزال هدف جنسياش تمام ميشود، مراحل مختلف جنسي او حلقة پيوسته يك زنجيز هستند. اگر اين زنجير تماماً انجام گيرد، شما ميتوانيد هدف جنسي او را تمام شده فرض كنيد. زن با تخليه يا انزال در ضمن مقاربت به هدف جنسي خود نميرسد ، بلكه اين عمل مقدمهاي است براي رسيدن به هدف جنسي و اين مقدمه وقتي تكميل ميشود كه زن ميزايد.
3ـ مشكل ديگر جواز براي سقط جنين، ضرر و زيانهاي كورتاژ كردنهاست. در منطق پزشكي كورتاژ يك عمل خطرناك است. بلكه حتي اگر دارويي خورد كه نطفه را ساقط كرد باز آسيب ميرساند. تا كنون دارويي يافت نشده كه سقطش براي مادر بدون ضرر باشد.
4ـ تجويز سقط جنين رواج دادن فحشاء است. زيرا وقتي زنها در برابر سقط جنين احساس يك نوع معصيت و گناه كنند يكي از عوامل محدود كننده روابط نامشروع پسر و دختر و زن و مرد خواهد شد. وقتي اين احساس در آنها از بين رفت، فحشا و منكر و زنا و روابط نامشروع جنسي گسترش مييابد و اين تجويز به فحشا و منكرات دامن مي زند.
5ـ برخلاف نظر ايشان در اين باب دو روايت رسيده كه ميگويد زن آبستني ميترسد از اينكه باردار شود دوا ميخورد تا جنينش را بيندازد، حضرت ميفرمايد: جايز نيست. راوي ميگويد هنوز نطفه است. حضرت ميفرمايد اولين مرحلة خلقت انسان همان نطفه است. روايت ديگر ميگويد زني دارويي ميخورد تا جنين او سقط شود. حضرت ميفرمايد ديه بپردازد به پدرش و اين زن از جنين ارث نميبرد چون او بوده كه جنين را كشته است.
شهيد بهشتي به همه اين اشكالات پاسخ ميدهد و مينويسد: درست است كه ممكن است سقط جنين عوارض نامطلوبي داشته باشد، كه اگر داشته باشد جنبة ثانوي ايجاد مي كند كه ما جلوي سقط جنين را بگيريم، اما در جايي كه ضرورت است يا مادر بيمار است چه كنيم؟. وانگهي اگر مسأله جنبه اجتماعي و سياسي پيدا كرد به دليل خاصي تحريم ميشود، نه حكم اوليه. البته نبايد از ياد برد كه روايت اول، ناظر به صورتي است كه زن بدون اجازة مرد دست به سقط جنين زده،همان طور كه در روايت دوم صراحت دارد (و لم يعلم بذلك زوجها) از آن طرف تعبير به قتل صرفاً حاكي از حرمت است مانند تصرفاتي كه هر كس در مال ديگران ميكند. لذا اين دو روايت دليل بر حرمت مطلق سقط جنين نيست.
با همة اينها شهيد بهشتي در پايان و وسط بحث پس از اشكالات دكتر سامي و استاد مطهري و استاد جعفري دربارة جواز سقط جنين با صراحت تأكيد ميكند اين اشكالات به نظرية ايشان آسيبي نميرساند و سقط جنين پيش از ولوج روح و پيش از چهار ماه قتل انسان به حساب نميآيد و اگر ميان زن و مرد توافق حاصل شد حرمت ندارد و باز ميگويد: مطالب من يك فتوا نيست و اين بحثها جنبة راه برد علمي ندارد، چون من در اين گونه مسائل علمي، وسواس هستم و معمولاً مادامي كه تحقيقم به آن حد اعلاي ممكن نرسد برايم مشكل است چيزي را به عنوان فتوا عرض كنم. يا در جاي ديگر ميگويد: به همين جهت ما هم معتقد هستيم بايد روي اين مسأله بيش از اين مطالعه و بررسي شود تا بتوانيم وضع خودمان را در برابر اين ادله مشخص كنيم و از ياد نبريم گرايش و احتياط امري است و بحث علمي و تحقيق مسأله ديگري است، اگر قرار باشد اسلام شناسي تابع گرايشها باشد به عدد افراد اسلام پيدا ميكنيم.
1 حسيني بهشتي ، سید محمد. بهداشت و تنظيم خانواده، تهران، بقعه، 1379
2 از محققان حوزه علميه قم
3 اين مقاله در مجموعة سلسله مقالات كتاب الاسلام و تنظيم الاسره، جلد دوم از صفحات 440ـ458 به چاپ رسيده است.