1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
خاطراتی از شهید دکتر بهشتی از زبان آیت‌الله مشکینی

ز تاب جعد مشكينش چه خون افتاد در دل‌ها

روزي در حالي كه در يكي از حلقات محوطه فيضيه كه افراد به هنگام عصر با صحبت‌هاي علمي و احياناً‌ سياسي، دقايقي را – كه تمام تفريح و اوقات فراغتشان بود – سپري مي‌كردند، ايشان را ديدم، از دور بخشي از ارادت قلبي خود را در قالب سلامي به وي اهدا كردم و بي‌درنگ جواب گرمي دريافتم؛ كما قال تعالي «قالوا سلاماً قال سلام» از آن روز به او دل سپردم و هر گاه او در قم نبود من بي‌دل بودم

قال الله تعالي «انّ الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّة»

هر وقت سخن از شهيد والا مقام، آيت‌الله سيد محمد حسيني‌بهشتي، به ميان مي‌آيد، در محيط ضمير و در قبال روحم انساني عظيم‌القدر، كريم‌النفس، رفيع‌المقام، قوي الهمه، غزير العليم و كثير التقوي مجسم مي‌شود؛ «فانّه كان لي اخاً في الله و كان يعظمه في نفسي صغر الدنيا في عينه»

از آن روزي كه در مدرسة فيضيه مقابل جواني با قامتي رشيد و صورتي نوراني و قيافه‌اي حاكي از عظمت و كلماتي حاكي از نبوغ روحي قرار گرفتم، در سويداي دل محبتش را حس كردم، چه آنكه «الأرواح جنود مجندة ما تعارف منها ائتلف و ما تنا كرمنها اختلف» روان‌هاي انساني، لشكرياني نامرئي، منظم به نظم فطري و منقسم به انقسام طبيعي از ديدگاه صفات موهوبي و كسبي‌اند كه مسانخين در غريزه و طبع به محض رؤيت چشم تن، متأثر از آن روابط و با جذب و دفع فطري ائتلاف و اختلافشان ظهور مي‌كند.

روزي در حالي كه در يكي از حلقات محوطه فيضيه كه افراد به هنگام عصر با صحبت‌هاي علمي و احياناً‌ سياسي، دقايقي را – كه تمام تفريح و اوقات فراغتشان بود – سپري مي‌كردند، ايشان را ديدم، از دور بخشي از ارادت قلبي خود را در قالب سلامي به وي اهدا كردم و بي‌درنگ جواب گرمي دريافتم؛ كما قال تعالي «قالوا سلاماً قال سلام» از آن روز به او دل سپردم و هر گاه او در قم نبود من بي‌دل بودم.

جناب بهشتي هميشه در حوزه نبود و به كشورهاي خارجي سفر مي‌كرد، همانند آنكه علي (ع) درباره‌اش فرمود: «طبيب دوّار بطبّه قد احكم مراهمه و احمي مواسمه يضع ذلك حيث الحاجة اليه» روزي اسلام ناب را براي دانشجويان خارج و مطابق تقاضاي فطرت آنان عرضه مي‌داشت و نتايج حاصله، همه سود بود. و روزي ديگر در داخل كشور فعاليت‌هاي گوناگوني – كه مختص وجود ذات الابعادش بود – انجام مي‌داد. گاهي به دقت مي‌نگريستم كه در جلسات ابحاث علمي با دوستان، صرفاً‌ توجهش به نفس مطلب و به كيفيت انطباق جواب با سؤال و يا رد با اشكال بود. او خود و طرف بحث را در آن حال نمي‌ديد اگر جواب را وافي به حال سؤال و يا رد را كافي در زوال اشكال مي‌ديد مطلب تمام بود و سخن كوتاه و قبول، بي‌قيد و شرط، و گاهي سخن به درازا مي‌كشيد و معلوم بود كه غير از مطلب مورد بحث هدف ديگري در بين نيست و اين است دريافت صحيح از كلمة «وجادلهم بالّتي هي احسن» آري «فماذا بعد الحق الاالضلال؟».

روزي سخن از پيدا كردن افرادي براي برخي اهداف به ميان آمد. در مرحلة جرح و تعديل، اين انسانِ حسيني‌بهشتي سؤال مي‌كرد آيا او «من» مي‌گويد؟ و اين كلمة غير طيبه را استعمال مي‌كند يا خير؟ چه آنكه او خود كمتر «من» مي‌گفت. بنده كه به ياد ندارم. آري، اينجانب در خلال زندگي خود دربارة افرادي كه تكيه بر كلمة «من» داشتند و خود را به نحو استقلال مي‌ديدند، تجربه‌هايي دارم كه از سعادت‌ها محرم و به محروميت‌ها گرفتار شدند. «من وضع نفسه في غير الموضع الذي وضعه الله فيه مقته الله» «از راء الرجل علي نفسه برهان رزانة عقله و عنوان وفور فضله»

به همة دوستان توصيه مي‌شود كه پيوسته به أنانيت خويش به نظر حقارت بنگرند و به هر مقام و كمالي كه رسيدند، مجموع فلتات خطاها و لحظات غفلت‌ها و لقطات لغوها و باطل‌ها را كه از ايام عمر به خاطر دارند، به نظر آورند و آنها را جواب وسوسه‌هاي غرور قرار دهند.

جناب حسيني در كيفيت تبليغ اسلام در محيط كفر يا به اصطلاح روشنفكران جهان، چنين بيان مي‌داشت كه من به آنها اسلام ناب را بي‌پيرايه مي‌گويم و از ذكر چيزهايي كه عادات و رسوم داخل آن شده پرهيز مي‌كنم و لذا هر قلب سليم و وجدان غير مغلوب هوا و هوس آن را مي‌پذيرد. آري اسلام مدرسه‌اي است كه بايد كلاس‌هايش مرتب باشد و بايد مراتب تربيت، منظم و مراحل تبليغ و تكامل بشر، مطابق عقل و فطرت باشد؛ چنان كه خود مشرع دين حنيف نيز در كيفيت تشريع چنين بود. قريب سيزده سال اصول را عرضه كرد و فروع را نيز به تدريج بيان مي‌كرد. اين سير صعودي الفاظ قرآن است كه از آيه‌ها و سوره‌هاي كوتاه شروع كرده است و شما اهي در يك سطر چهار يا پنج آيه و گاهي در يك صفحه يك آيه مي‌بينيد. فراجع اطول آية في اطول سورة من القرآن و شايد يك سير صعودي نظير آن را در معاني كتاب الله نيز دريابيد. پس اگر امروز بخواهيد آن خانمي را كه قبل از انقلاب، با وضع بي‌حجابي و نيمه عريان در ميان انبوه مردم تردد داشت يك دفعه به حال آن خانم محجبه‌اي كه در وقت نماز خود را مستور مي‌كند درآوريد، در طريق نهي از منكر اشتباه كرده‌ايد. «لا يكلف الله نفساً الا وسعها».

جناب بهشتي اين عالم و مجاهد شهيد كه زبان حالش مطابق زبان قالِ آن كودك ناشسته لب از شير «و جعلني مباركاً اينما كنت» بود، در ايام خفقانِ طاغوتي كه بين دين و دانش فاصله بود، مدرسه‌اي در قم به نام «دين و دانش» بنا نهاد و در اوقات گسسته شدن نظام اجتماعيِ دين، مدرسه‌اي ديني و به غايت منظم در مرحلة تعليم و تربيت در همان شهر تأسيس كرد و چون انقلاب الهي به وسيله قيام روح اللهي پيروز شد، او در مجلس خبرگانِ قانون اساسي، نيابت رياست را كه حقيقة الرّياسة بود، بر عهده گرفت و بي‌ترديد عمدتاً نبوغ فكري، قدرت قلمي، حسن مديريت و كمال تدبير او بود كه بر محتاي قوانين، متانت و بر اصول آن، استحكام و بر مضامين آن عمق بخشيد و از اين رو قانون اساسي ايران در ميان قانون‌ها خيرالقوانين و در بين دستورها افضل الدساتير گرديد و اين حاصل نشد جز به دليل اشراف افكار و اشراق انوار آن ابرمرد علم و تدبير و ياران و همفكران او. روحم فداي آنها باد كه تا امروز دولت و ملت ايران خوشه‌چين خرمن افكار و ريزه‌خوار سفرة مصوبات آنهايند.

فجزاهم الله عن الاسلام و اهله خيراً.

منبع:  نامه شهیدین. سال اول. پیش شماره اول. تیر ماه 1375. صص 24 تا 27.


دیدگاه‌ها