1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
به مناسبت شب اول محرم؛ سخنرانی شهید دکتر بهشتی درباره واقعه عاشورا

ديندارند، تا وقتى كه دين براى آنها زندگى فراهم می‌كند

مردم بردگان اسیر شده در زنجیر ثروت و مال‏‌‌اند. دین سخنی است بر سر زبان آن‌ها؛ لقلقه زبان آن‌هاست. دور و بر دین جمع هستند و دین دارند، اما تا وقتی كه دین برای آن‌ها زندگی فراهم می‌كند. آن وقت كه در معرض آزمایش سخت در می‌آیند، می‌بینید عده دیندارها خیلی كم است. انسان‌های متعهد مسلكی خیلی كم‏‌اند.


اگر می‌بینید ما در دینداریمان با مشكلات گوناگونی روبرو هستیم، اگر می‌بینید در تكاپوهای دینی و اجتماعیمان هر روز به دست یك كسی كلاه سرمان می‌رود، باید علاج آن را در افزایش آگاهی عمومی و تلاش در به هم پیوستگی آگاهان بر محور یك رهبری آگاه درست قابل اعتماد جستجو كرد. اگر می‌بینید این سوز و گداز عاشورا و ایام شهادت امامان دیگر، سلام‏‌الله علیهم اجمعین، سوز و گدازی است كه همواره تر و تازه در ما مانده، برای این است كه ما می‌توانیم محرومیت‌های ناشی از نداشتن یا نشناختن رهبری صحیح را در زندگیمان لمس كنیم. دریغا! دریغا كه وقتی حسین علیه‌السلام به پا می‌خیزد تا رهبری شایسته و باایمان و آگاه و باصفا و باوفا برای تلاشگران زمان خودش باشد، قبل از اینكه تلاشگران آزاده زمان بتوانند به او بپیوندند و نیرویی شكست‌ناپذیر به وجود بیاورند، در تیررس دشمنان قرار می‌گیرد و زندگی را در همان گام‌های نخستین این قیام از دست می‌دهد. شنیده‏‌اید كه امام، علیه‌السلام، نه فقط با كوفه در تماس بود، بلكه با بصره و خیلی جاهای دیگر هم در تماس بود. حتی امام در مسیر راه آن موقع كه مسافران زیادی نداشت، به هر عنصری برخورد می‌كرد كه امید داشت در دل و روح او آمادگی برای پیوستن به این قیام باشد، با او تماس می‌گرفت و او را دعوت می‌كرد. دعوت‌كنندگان اصلی امام متأسفانه یكدست نبودند و در میان آن‌ها عناصر خالص و ناخالص به هم آمیخته بود؛ همچنان كه همراهان امام هم یكدست نبودند و عده‏ای به امیدهای دیگر به امام پیوسته بودند.

مورخان می‌نویسند در یكی از منازل بین راه فرزدق از سمت كوفه می‌آمد و به سوی حجاز می‌رفت. امام بر طبق وظیفه رهبری‏‌اش از هر كسی كه از راه می‌رسید كسب خبر می‌كرد تا بداند در كوفه چه می‌گذرد. در كشف‌الغمة نقل می‌كند كه فرزدق می‌گوید: حسین، علیه‌السلام، در بازگشتم از كوفه به من برخورد و از من پرسید: «ما وراءك یا ابافراس؟» ابوفراس، پشت سرت چه خبر بود وقتی آمدی؟ «قلت: اصدقك؟ قال: الصدقَ اُرید» گفتم راست به شما گزارش بدهم؟ امام فرمود بله، من می‌خواهم راست بگویی. گفتم: «اما القلوب فمعك، و اما السیوف فمع بنی‏امیه و النصر من عندالله.» دل‌های مردم كوفه با توست امام شمشیرشان در خدمت بنی‏امیه است؛ مگر اینكه خدا یاری كند. امام فرمود: «ما اراك الا صدقتَ.» احساس می‌كنم كه راست می‌گویی. بله، الناس عبید المال و الدین لعق علی السنتهم، یحوطونه ما درّت به معایشهم و فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّیانون. مردم بردگان اسیر شده در زنجیر ثروت و مال‏‌‌اند. دین سخنی است بر سر زبان آن‌ها؛ لقلقه زبان آن‌هاست. دور و بر دین جمع هستند و دین دارند، اما تا وقتی كه دین برای آن‌ها زندگی فراهم می‌كند. آن وقت كه در معرض آزمایش سخت در می‌آیند، می‌بینید عده دیندارها خیلی كم است. انسان‌های متعهد مسلكی خیلی كم‏‌اند. بله، شاید مقارن همین برخورد فرزدق بود كه عبیدالله بن زیاد در كوفه مردم را در مسجد (همان جا كه پایگاه دیروز اجتماع پرشور مردم دور مسلم ابن عقیل، فرستاده و نماینده امام علیه‌السلام بود) جمع می‌كند؛ و بر منبر می‌رود و این خطابه را می‌خواند:

»ایها الناس انكم بلوتم آل ابی سفیان، فوجدتموهم كما تحبّون.» و هذا امیرالمؤمنین یزید قد عرفتموه حَسَنَ السیرة، محمود الطریقة، محسناً الی الرعیة، یعطی العطاء فی حقه، قد امنت السُبُلُ علی عهده، و كذلك كان ابوه معاویة فی عصره، و هذا ابنه یزید من بعده یكرم العباد و یغنیهم بالاموال و یكرمهم و قد زادكم فی ارزاقكم مئه‌مئة و امرنی ان اوفّرها علیكم و اُخرجكم الی حرب عدوه الحسین، فاسمعوا له و اطیعوه. «آی مردم، شما خاندان ابوسفیان را آزموده‏‌اید. دیده‏‌اید كه آن‌ها همان طور هستند كه شما دوست دارید. زمامدار مؤمنان، فرمانده مؤمنان، یزید، را می‌شناسید: آدمی است نیكوسیرت، آدمی است دارای روش پسندیده، به رعیت نیكی می‌كند، با مردم و ملت به خوبی رفتار می‌كند؛ اگر عطا و بخششی دارد بجاست؛ بجا می‌بخشد. همه راه‌ها در زمان او امن شده، امنیت فراهم شده، پدرش معاویه هم در زمان خودش همین طور بود. این هم یزید بعد از او. با مردم به خوبی رفتار می‌كند. احترام همه را دارد. امكانات مالی و اموال در اختیار آن‌ها می‌گذارد. مقامشان را بالا می‌برد. حالا هم آمده است صد صد بر ارزاق شما و بر سهمی كه از بیت‏المال می‌گیرید اضافه كرده و به من دستور داده كه این اضافه‏‌‌ها را تمام و كمال به شما بپردازم، اما به دنبال این رعیت‌نوازی‌ها شما را برای جنگ با دشمنش حسین بسیج كند. پاسخ این مردم به این خطابه چیست؟ هلهله‏‌ها، كف زدن‌ها، هورا كشیدن‌ها، استقبال‌ها!

شاید این صحنه در كوفه و جامع كوفه از نظر تاریخی تقریباً مقارن است با همان موقعی كه فرزدق به امام گزارش می‌دهد. می‌گوید دل‌های این‌ها با شماست اما شمشیرهایشان در خدمت بنی‏امیه است. امام می‌فرماید بله، درست می‌گویی. «الناس عبید المال و الدین لعق علی السنتهم.» این انسان‌های ساخته‌نشده بی‌تعهد بر اساس مسلك شكل نگرفته، هنوز مسلكی واقعی و دیندار واقعی نیستند؛ این‌ها بردگان مال و امكانات مالی و پول و ثروت‏‌اند. می‌شود رأیشان را، گرایششان را، همكاریشان را با پول خرید. اما دین و تعهد دینی، نه! ما در این سخن‌ها با این‌ها كاری نداریم؛ روی سخن ما بیشتر با زنان و مردان باایمان متعهد است. ما بیشتر می‌خواهیم با آن‌ها سخن بگوییم؛ به آن‌ها هوشیارباش بگوییم؛ تا آن‌ها بیدار شوند و بدانند اگر می‌خواهند شرایط زندگی بهتر اسلامی در پرتو آیین مقدس اسلام، در پرتو راه سعادت‌بخش اسلام و صراط مستقیم خدا به وجود بیاورند، باید به چه مسائلی بیشتر توجه كنند؟ معروف، منكر، شناخت صحیح آن دو، توجه به اینكه مراحلی از این شناخت صرفاً پس از شناخت رهبری و رهبران صحیح میسر خواهد بود و بس.

شهید آیت الله دکتر بهشتی، بایدها و نبایدها؛ امر به معروف و نهی از منکر در قرآن، صص133 تا 136


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها