1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
مقالات «همایش علمی شهید بهشتی: نگاهی دوباره» که از برگزاری آن جلوگیری شد

نوگرایی دینی در اندیشه سیاسی دکتر بهشتی

منصور میراحمدی

دانشیار گروه علوم سیاسی وروابط بین الملل، دانشگاه شهید بهشتی

انديشه سياسي دكتر بهشتي از خصلت و سرشت نوگرايانه اي برخوردار بوده، حاصل بكارگيري رويكردي نوگرايانه به دين در پاسخ به پرسش هاي سياسي ناظر به امر سياسي است . اين مدعا، مبتني بر گونه شناسي حاضر از جريانهاي فكري سياسي ديني در ايران و جهان اسلام در دوره معاصر است . بر طبق اين گونه شناسي ، از سه جريان فكري سياسي عمده مي توان سخن گفت : سنت گرايي ديني، تجدد گرايي ديني ونوگرايي ديني.

چکیده

فهم سرشت اندیشه سیاسی دکتربهشتی به مثابه هدف اصلی نوشتار حاضر، مستلزم بازخوانی متون اندیشه سیاسی وی در تعامل با زمینه های عینی ونظری آن است. توجه به تحولات سیاسی اجتماعی دوران وی به عنوان زمینه های عینی، افزون بر شناخت شخصیت سیاسی اجتماعی وی، پرسش ها ودغدغه های نظری وی را نیز نمایان می سازد. آشنایی با سنت فکری حاکم بر اندیشه وی به عنوان زمینه های نظری نیز، از سویی بنیان های اندیشه ورزی وی در پاسخ گویی به پرسش های مذکور را آشکار می سازد، از سوی دیگرامکان فهم میزان تصرفات وفراروی های وی از سنت مذکور را نیز فراهم می سازد. بر این اساس، در نوشتار حاضر با نگاهی گذرا به زمینه های عینی ونظری اندیشه سیاسی دکتر بهشتی، مؤلفه های اساسی اندیشه سیاسی وی تبیین می گردد. تبیین این مؤلفه ها پژوهشگر اندیشه سیاسی دکتر بهشتی را به فهم سرشت این اندیشه رهنمون می سازد.

به زعم نگارنده، اندیشه سیاسی دکتر بهشتی از سرشتی نوگرایانه در فهم دین برخوردار است. وی با برداشتی خاص از متون ومنابع دینی که در این نوشتار ازآن به ” نوگرایی دینی” تعبیر می شود، افکار واندیشه های خود را در باره نظام سیاسی ومفاهیمی چون آزادی، عدالت و… تنظیم وارائه می کند. با تکیه بر الزامات روش شناختی ملهم از نظریه قصد گرایانه تفسیری در متن خوانی آثار ومتون اندیشه سیاسی دکتر بهشتی، بر مدعای مذکور استدلال نموده، در برابر، قرار گرفتن اندیشه سیاسی وی در دو رویکرد” سنت گرایانه” و” تجدد گرایانه” دینی مورد انکار قرار می گیرد.

واژگان کلیدی: اندیشه سیاسی، نوگرایی دینی، سنت گرایی دینی، تجدد گرایی دینی، زمینه های عینی ونظری.

مقدمه

بي ترديد، دكتر بهشتي از شخصيت هاي علمي و سياسي برجسته در تاريخ معاصر ايران و به طور مشخص تاريخ انقلاب اسلامي ايران است . افكار و انديشه هاي اين شخصيت علمي و سياسي از ابعاد گوناگوني برخوردار است كه تاكنون به طور ‍پراكنده مورد بررسي قرار گرفته است . افزون بر مطالعاتي كه درباره انديشه هاي وي صورت گرفته ، انتشار برخي از آثار ارزشمند وي، زمينه ورود جدي تر به افكار و انديشه هاي وي را فراهم ساخته است . به نظر مي رسد ، بتوان بر پايه مقدورات مذكور، پرسش از سرشت انديشه سياسي وي به عنوان يكي از وجوه مهم انديشه ورزي اين انديشمند را مطرح ساخت . مقصود از اندیشه سیاسی در اینجا تأملاتی است که دکتر بهشتی در باره سیاست وپدیده های سیاسی داشته واز ویژگی انسجام برخوردار می باشند. انسجام وصفی برای اندیشه سیاسی وی است که بر اثر هماهنگی با مبانی نظری وبنیان های فکری وی بدست می آید.

مقاله حاضر با هدف تمهيد در آمدي بر فهم سرشت انديشه سياسي دكتر بهشتي، در پاسخ به پرسش مذكور، اين مدعا را به مثابه فرض نخست ، مورد بررسي قرار مي دهد :انديشه سياسي دكتر بهشتي از خصلت و سرشت نوگرايانه اي برخوردار بوده، حاصل بكارگيري رويكردي نوگرايانه به دين در پاسخ به پرسش هاي سياسي ناظر به امر سياسي است . اين مدعا، مبتني بر گونه شناسي حاضر از جريانهاي فكري سياسي ديني در ايران و جهان اسلام در دوره معاصر است . بر طبق اين گونه شناسي ، از سه جريان فكري سياسي عمده مي توان سخن گفت : سنت گرايي ديني، تجدد گرايي ديني ونوگرايي ديني. براساس اين گونه شناسي كه معيار آن چگونگي رويارويي سنت ديني با تجدد است، سنت گرايي ديني با اصالت بخشيدن به سنت ديني، به نقد و يا طرد تجدد مي پردازد. این جریان تجدد را انحراف ازمعرفت اصیل تلقی کرده وبه همین دلیل هیچ گونه مشروعیت ومرجعیتی را برای آن نمی پذیرد. سنت گرایی گاه در شرایط سیاسی اجتماعی خاص به نوعی رادیکالیسم نیز می انجامد که در این صورت با انکار فرایندهای حاکم بر جهان مدرن و جاهلی خواندن آن در صدد نابودی آن وبنای جامعه مطلوب بر پایه بنیاد های اصیل دینی( قرآن وسنت) بدون هرگونه تفسیری از آنها می پردازد. تجدد گرايي ديني، در برابر، با اصالت بخشيدن به تجدد به نقد يا طرد سنت ديني مي پردازد. این جریان با تأکید بر مرجعیت عقل در تنظیم زندگی سیاسی اجتماعی، مرجعیت دین را در این خصوص انکارنموده، حداکثر برای دین نقش تبیین کنندگی در عرصه ارزش های ثابت دینی در زندگی سیاسی اجتماعی قائل می گردد. اما نوگرايي ديني با اصالت بخشيدن به سنت ديني، در صدد باز سازي آن در زمينه تجدد است . این جریان ازسویی با اصالت بخشیدن به سنت دینی ، مرجعیت دین در تنظیم زندگی سیاسی اجتماعی را می پذیرد اما از سوی دیگر به ضرورت باز سازی سنت دینی در دوران حاضر برای پاسخ گویی به نیاز های جدید باور دارد. با توجه به تعاریف مذکور می توان این گونه جمع بندی نمود که، در حالي كه سنت گرايي ديني با تعريف مذكور، لاجرم ، از ضرورت احياي سنت ديني سخن مي راند و تجدد گرايي ديني از شالوده شكني سنت ديني، نوگرايي ديني از بازسازي سنت ديني دفاع مي كند .

از ديدگاه نوشتار حاضر، دكتر بهشتي با رويكردي نوگرايانه ، ضمن اصالت بخشيدن به سنت اسلامي، از باز سازي آن در زمينه تجدد و به منظور پاسخ گويي به پرسش ها و نيازهاي امروزين ، دفاع مي كند . آزمون اين مدعا كه با تكيه بر روش توصيفي تحليلي و بر پايه تحليل محتواي متون اين متفكر صورت مي گيرد، مستلزم فهم ديدگاه وي درباره اسلام و جامعه نمونه اسلامي است .

1 . اسلام شناسي

دكتر بهشتي شناختي نوگرايانه از اسلام داشته ، با چنين رويكردي اسلام را نيز معرفي مي كند . منبع چنين شناختي متون ديني و به ويژه قرآن كريم به مثابه متن نخستين انديشه اسلامي است امّا آنچه كه شناخت وي را از ديگر گونه هاي معرفتي متمايز مي سازد ، رويكرد نو گرايانه وي در مراجعه به اين متن است . اين رويكرد در روش شناسي دكتر بهشتي نمايان است .

روش شناسي دكتر بهشتي در مراجعه به قرآن كريم بر دو اصل بنيادين بنا شده است . اصل نخست ، قابليت فهم همگاني قرآن كريم است . به عقيده وي، ” بي شك قرآن براي استفاده همگان آمده است و اين مطلبي است كه آيات قرآن روي آن تأكيد فراوان دارد ” . ( سيد محمد حسين بهشتي، 1390 : 11 ) البته اين امر، به مفهوم امكان فهم همه آيات براي همگان نمي باشد چرا كه قرآن كريم برخوردار از برخي آياتي است موسوم به متشابه كه فهم آنان نيازمند برخورداري از توانايي ها و قابليت هايي است كه همگان ممكن است دارا نباشند . از اين رو، دكتر بهشتي با اذعان به اين واقعيت اينگونه نتيجه گيري مي كند كه ” قسمت عمده قرآن براي فهم عموم مردم است نه براي فهميدن گروهي خاص ” ( همان ، 12 ) . قابليت فهم عمده قرآن كريم براي همگان البته مستلزم توجه به نكاتي است كه وي بدين شكل خلاصه مي كند :

” 1 – قرآن به زبان عربي است . 2 – به زبان عربي عصر پيغمبر است . 3 – مطلبي است كه به صورت شفاهي القاءشده و بعداً به صورت سينه به سينه ضبط شده و هم نوشته و ثبت شده است ” . ( همان ، 13 )

بر اساس اين نكات سه گانه ، شناخت دقيق زبان عربي، شناخت معناي رايج واژگان و الفاظ قرآن كريم در عصر پيغمبر و نهايتاً شناخت شرايط محيطي و اجتماعي زمان نزول به مثابه قرائن مورد نياز فهم صحيح آيات، لازم و ضروري است . افزون بر چنين پيش شرط ها و پيش زمينه هاي روش شناختي، درك ارتباط آيات قرآن نيز لازمه فهم صحيح آن به حساب مي آيد . به باور دكتر شريعتي ، ” آيات قرآن با هم ارتباط دارند ” ( همان ، 20 ) و از اين رو ، برقراري ارتباط ميان آيات امري ضروري در فهم قرآن كريم به حساب مي آيد و به همين دليل ، برقراري چنين ارتباطي ” با مراجعه به تاريخ قرآن و بررسي تاريخ نزول آيات ميسر مي شود ” . ( همان ، 23 ) . پرسشي كه با ملاحظه نكات فوق فرا روي پژوهشگر سرشت انديشه دكتر بهشتي قرار مي گيرد اين است كه در چنين صورتي آيا معناي آيات قرآن كريم محصور به دوران نزول آن نمي گردد ؟ پاسخ دكتر بهشتي به اين سؤال رويكرد نوگرايانه وي را آشكار ساخته تمايز آن را از دو رويكرد سنت گرايانه و تجدد گرايانه نشان مي دهد . از نظر دكتر بهشتي اگر چه ” قرآن كلامي است كه در شرايط تاريخي خاصي نازل شده و به مسائل آن زمان نظر دارد امّا به حكم اين كه كتابي جاويد و جهاني است ، هرگز نمي توان مقصود از آيات را به آن چه مربوط به شرايط ويژه آن زمان است، محدود كرد ” ( همان ، 24 ) و در نتيجه قابل تعميم به زمانها و مكانهاي ديگر است . اين ديدگاه از آنجا كه فهم قرآن كريم را تاريخمند ندانسته و به تعميم چنين فهمي به زمانها و مكانهاي ديگر دانسته ، در نتيجه احكام بر گرفته از آيات را در زمان حاضر نيز لازم الاجراء مي داند، با رويكرد تجدد گرايانه متمايز مي گردد و از آنجا كه تعميم چنين فهمي مستلزم ” تسلط بيشتر بر فهم همه قرآن ” است ( همان ، 25 ) و در نتيجه نيازمند اجتهاد پويا و مطابق با شرايط زماني و مكاني است ، با رويكرد سنت گرايانه نيز فاصله پيدا مي كند . چنين اجتهادي در واقع برداشتي از قرآن كريم است كه به حكم تعدد اجتهادات مي توان به تعدد برداشت ها و تفاسير از قرآن كريم نيز حكم راند . اين نتيجه گيري، پاي اصل بنيادين ديگر را در روش شناسي دكتر بهشتي به ميان مي آورد .

اصل دوم ، عدم جواز تفسير به رأي است . بر اساس اين اصل تعدد تفاسير تا جايي معتبر شناخته مي شود كه منطبق بر قواعد تفسيري بوده و نه بر دريافت شخصي مفسّر بدون توجه به قواعد مذكور . به همين دليل ، دكتر بهشتي به سطوح فهم قرآن كريم اعتقاد داشته ، بر اين باور است كه ” در سطوح بالاتراز سطح عمومي و همگاني ، فهم قرآن نياز به تخصص دارد و در برخي از سطوح نياز به استفاده از سرچشمه وحي نيز لازم است ” ( همان ، 36 ) . وي دليل چنين نيازي را عدم جواز تفسير به رأي با وجود آيات متشابه در قرآن كريم مي داند . وي آيات متشابه را به دو دسته تقسيم مي كند :

” 1 – متشابه كامل مثل الم و امثال آن 2 – متشابه نسبي ، يعني عبارتي كه تا حدودي معنايش روشن است ولي از يك حد فراتر، متشابه مي شود و بنابر اين متشابهات كامل به طور كلي و در متشابهات نسبي تا حدودي بايد از دست زدن به تأويل خود داري كرد ” ( همان ، 41 )

از نظر وي، زمينه تفسير به رأي در چنين آياتي وجود دارد . ضرورت پرهيز از تفسير به رأي در روش شناسي دكتر بهشتي ، ضرورت ارجاع به منابع معرفتي ديگر يعني احاديث را آشكار مي سازد . امّا در مراجعه به اين احاديث نيز توجه به اين نكته ضروري است كه ” استفاده از احاديث و روايات در فهم قرآن حرفه اي است بسيار ظريف و بسيار دقيق و يك كار كاملاً فني و تخصصي است ” ( همان ، 47 )

در مجموع دكتر بهشتي امكان ارائه برداشت ها و تفاسير متعدد از قرآن كريم و استفاده از احاديث براي فهم قرآن كريم را مي پذيرد امّا به شرط آن كه به ” حد تفسير به رأي و به حد تحميل عقايد دلخواه به قرآن نرسد ” ( همان ، 48 ) . اين نگاه روش شناسانه از آنجا كه تكثر برداشت ها را بر مي تابد از سنت گرايي ديني فاصله مي گيرد و از آنجا كه اعتبار برداشت ها را بر قواعد تفسيري مبتني ساخته يعني ، هماهنگ با الفاظ و كلمات و عبارت آيه باشد ( همان ، 51 ) و صرف وجود تخصص در زمينه مسائل مختلف را مجوز تفسير قرآن كريم نمي داند ، از تجدد گرايي ديني نيز متمايز مي گردد و بدين ترتيب نگاهي نوگرايانه را به همراه مي آورد . اين نگاه به عقيده وي مستلزم شناخت انسان به مثابه يكي از موضوعات اصلي قرآن كريم و بافت هاي اجتماعي انسان است تا ” آيات انسان ساز و جامعه ساز قرآن كريم را بهتر درك كند ” ( همان ، ص 55 ) و در اين راه ، شناخت مكاتب فلسفي ، عرفاني ، اخلاقي تا اجتماعي اقتصادي و تربيتي لازم است چرا كه به مسائل تازه اي كه آن مكاتب ارائه كرده اند پي برده و مي توانيم با مراجعه به قرآن كريم ، پاسخ اسلام به مسائل مذكور را استخراج نمائيم . از نگاه نگارنده ، چنين رويكرد نوگرايانه اي اصالت سنت ديني را حفظ كرده امّا بازسازي آن را از طريق پي بردن به مسائل جديد و پاسخ گويي به آنها امكان پذير مي داند .

دكتر بهشتي با چنين رويكردي، به شناخت اسلام مي پردازد . وي در تفسير آيات 18 تا 25 از سوره آل عمران ، ذيل آيه ” انّ الدين عندالله الاسلام ” در توضيح مفهوم اسلام مي نويسد :

” از بررسي آيات قرآن بدست مي آيد كه در اين كتاب آسماني از دو نوع پذيرش ، از دو نوع قبول دعوت پيامبر ياد مي شود : يك نوع عبارت است از اسلام سياسي ، مصلحتي و تابعيتي ، دوم اسلام واقعي ، قلبي ، سازنده و عملي ” ( سيد محمد حسين بهشتي ، 1385 : 14 ) به عقيده دكتر بهشتي مقصود از اسلام سياسي، مصلحتي و تابعيتي ، اسلامي است كه خداوند متعال در آيات 14 تا 18 سوره حجرات به آن اشاره نموده است . اين اسلام ، اسلام اعراب بياباني است كه گفتند ما ايمان آورديم و خداوند به پيامبر (ص) مي فرمايد : ” قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لمّا يدخل الايمان في قلوبكم ” ( حجرات / 14 ) . ” بگو ايمان نياوريد و لكن مي گويند اسلام آورديم و تسليم شديم بي آنكه هنوز ايمان در قلبهاي شما راه يافته باشد ” .

دكتر بهشتي مصداق اين افراد را در زمانهاي مختلف ، اكثريتي از مردم مي داند كه طالب زندگي بوده ، به روز مره گي خو كرده و خواهان يك نظام و قدرتي هستند كه در پناه آن نظام و قدرت بتوانند زندگي روز مره را بگذرانند . ( همان : 18 ) در برابر بر اساس آيات مذكور ، اسلام راستين و واقعي ، اسلامي است كه در افرادي وجود دارد كه بي آنكه شك كنند ، به خدا و پيامبرش ايمان آورده اند و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده اند . دكتر بهشتي مصداق اين افراد را ” جستجو گران راستين حق جويِ حق پويي ” مي داند ” كه دلشان در عشق حق مي تپد ، سالها به اين سو و آن سو رفته اند ، جست و جو كرده اند و گمشده خود را پيدا نكرده اند . حال نهضتي تازه پيدا شده ، دعوتي تازه به گوش آنها مي خورد ، به سراغ اين دعوت مي روند كه ببينند آيا آن راه راستي كه مي خواهند در همين دعوت به دستشان مي آيد يا خير ” ( همان : 16 ) .

كساني كه اينچنين ، اسلام را انتخاب نموده اند ، مسلمانان راستين و واقعي هستند كه پيروان راستين اسلام به شمار مي آيند . دكتر بهشتي سپس به اين نكته اشاره مي كند كه ” ” نهضت اسلام تا دهه اول و دوم با اين دو نوع مسلمانان راستين و مسلمان مصلحتي سياسي تابعيتي روبه رو بود ” ( همان : 25 ) امّا از دهه سوم نوع سومي از اسلام شكل مي گيرد كه از آن به ” اسلام اقليمي ” تعبير مي كند . اسلام اقليمي ، اسلامي است كه از روي عادت بدست آمده و ” چون در خانه پدر و مادر مسلمان به دنيا آمده ” ( همان : 25 ) ، مسلمان دانسته مي شود . امّا به عقيده وي ، زمينه گرايش اين دسته از مسلمانان به اسلام راستين وجود دارد چرا كه ” اگر مسلمان اقليمي يا مسلمان شناسنامه اي ، مسلمان زاده شده باشد و در خانه پدر و مادر مسلمان اگر درست ساخته شده باشد و صحيح تربيت بشود … مسلمان راستين مي شود ” ( همان ) بنابر اين ، مي توان گفت كه در اسلام شناسي دكتر بهشتي كه با روش شناسي تفسيري وي بدست آمده ، سه گونه اسلام قابل شناسايي است . اسلام راستين ، اسلام مصلحتي و اسلام اقليمي . گونه نخست ، اسلام واقعي است و گونه سوم نيز مي تواند به گونه نخست بر گردد و راستين شود .

پرسشي كه در اينجا قابل طرح مي نمايد ، اين است كه شاخص هاي اسلام راستين در اسلام شناسي دكتر بهشتي چيست ؟ مطالعه آثار روي نشان مي دهد كه وي در تعريف اسلام راستين بر دو شاخص باور به توحيد و حق و باطل تأكيد نموده است . دكتر بهشتي در خصوص باور به توحيد ، به تفصيل برهان هاي ارائه شده از سوي فيلسوفان و عرفاي مسلمان را مورد بررسي قرار مي دهد امّا در نهايت آنها را به محك الگوي روش شناختي خود يعني مراجعه به قرآن كريم زده ، نتيجه مي گيرد :

1 . مسأله اثبات وجود خدا و اثبات صانع در قرآن ، به صورت يك مسأله پيچيده كه جاي جرّ و بحث باشد، طرح نشده است .

2 . در عين حال قرآن ، شك درباره وجود خدا را به كلي ناديده نگرفته و از آن ياد كرده است .

3 . اما در برابر آن به همين اندازه اكتفا كرده است كه انسان را در برابر چند پرسش بيدار كننده قرار دهد تا به اين وسيله خود را از اين شك برهاند .

4 . در پرتو اين بيداري و هوشياري ، انسان از راه توجه به نياز همه موجوداتي كه پيرامون خويش مي شناسد ، به وجود مبدأ بي نياز پي خواهد برد .

5 . انسان در اين سير و سلوك بر ساده ترين دريافتهاي دروني خويش تكيه دارد و هيچ نيازي نيست كه خود را در دست اندازها و پيچ و خمهاي استدلالهاي فني بيندازد ( فطرت ) .

6 . اين راه قرآن بر بسياري از راههايي كه انديشمندان جهان به سوي خدا برگزيده اند كم و بيش قابل انطباق است ، بر برخي بدون تكلف و تأويل و بر برخي ديگر به كمك تفسير يا تأويل و احياناً همراه با تكلّف . ( سيد محمد حسين ، 1379 : 103 – 102 ) باور به توحيد با چنين رويكردي هم در انحصار معرفت و عرفاني نيست و هم از طريق مطالعه آيات قرآن كريم به عنوان كتاب هدايتگر قابل دستيابي است . و بر اين اساس ، به گفته دكتر بهشتي ، ” قرآن نخست توجه انسان را به يگانگي آفريدگار و يگانگي كردگار جلب مي كند و پس ازروشن كردن اينكه خلق و امر يعني آفريدن و گرداندن چرخ آفرينش و فرمانروايي بر جهان ، مخصوص خداست ، نتيجه مي گيريد كه بنابر اين ، نيايش و پرستش نيز مخصوص اوست ” . ( همان : 111 – 110 )

دومين باوري كه در آثار دكتر بهشتي در كانون ايمان جاي مي گيرد، باور به ايده ” حق و باطل ” است . وي در اين باره نيز ضمن بحث از برداشت هايي كه در علوم مختلف و از جمله علم حقوق ، از مفهوم حق ارائه مي شود ، بر طبق روش شناسي تفسيري خود به سراغ قرآن كريم رفته ذيل آيه 191 از سوره آل عمران مقصود از حق را ” واقعيت عيني ” معرفي مي كند . به گفته وي :

” يكي از واقعيت هاي عيني كه قرآن ما را دعوت مي كند كه به شناخت و پايه و مبنا قرار دادن آن براي همه انديشه هاي بعدي اين مطلب است كه جهان هستي روندي هدفمند دارد . جهان هستي حق است يعني هدف دارد “( سيد محمد حسين بهشتي ، 1389 : 32 ) از اين رو ، حق از نگاه قرآني ، ” چيز قرار دادي نيست ، خود يك واقعيت عيني است ” . ( همان : 34 )

از نظر دكتر بهشتي ، اين ايده كه جهان بر حق است و هدفدار است ، تفكري عيني در اسلام به شمار مي آيد . از اين رو، ” اين تفكر علمي [ عيني ] پايه بايد و نبايد ها در مسائلي حقوقي و اخلاقي و انساني است و تنها آن مكتب اجتماعي ، اقتصادي ، اخلاقي از ديدگاه اين بينش قرآني در خور پيروي است كه بازگشت همه بايد ها و نبايد ها … به اين روند تكاملي جهان پوياي هستي ، از جمله انسان پوياي متحرك باز گردد ” ( همان : 35 ) .

بدين ترتيب ، زير بناي اصلي مكتب اسلام در اسلام شناسي دكتر بهشتي مفهوم حق به معناي هدفداري است . همانطوريكه در جهان هستي اين هدف داري صدق مي كند بر انسان نيز اطلاق مي گردد . بر اين اساس ، نكته بسيار مهمي مورد توجه دكتر بهشتي قرار مي گيرد كه نگاه نوگرايانه وي را نمايان مي سازد . از نظر وي هم توحيد و هم حق مداري قابل درك بوده و از اين رو ، انسان مي تواند با تأمل خود به شناخت آنها نائل آيد و بنابر اين در اسلام شناسي دكتر بهشتي ، ” اسلام از روشنترين شناختهاي بشر شروع مي شود و در مسير خود به وحي و پيغمبر برخورد مي كند . ادامه راهش با عقل و وحي هر دو است ” ( همان : 39 ) در واقع انسان با تحليل گري خود توحيد و حق را دريافت كرده و به واقعيت هاي عيني چون وحي و پيامبري مي رسد و از اين پس انساني مسلمان است كه وحي در شناخت و رفتارهايش تأثير مي گذارد. چنين رويكردي به اسلام ، از آنجا كه مبتني بر شناخت تحليلي و به تعبير دكتر بهشتي بر پايه انديشه تحليل گر شكل مي گيرد شناختي عقلاني است و نه صرفاً با تكيه بر ظاهر متن و بنابر اين از سنت گرايي ديني فاصله مي گيرد و از آنجا كه در ادامه مسير شناخت ، به وحي و پيامبري به عنوان واقعيت هاي عيني دست يافته و شناخت و رفتار خود را بر آنها منطبق مي سازد با تجدد گرايي ديني متمايز مي گردد و در نتيجه مي توان اسلام شناسي دكتر بهشتي را تا اينجا و با توجه به شاخص ايمان ، با رويكردي نوگرايانه توضيح داد .

شناخت نوگرايانه دكتر بهشتي از اسلام، امكان طرح مفهوم اسلام به مثابه ايدئولوژي را فراهم مي سازد . مقصود از ايدئولوژي آن جهت گيري كلاني است كه بر فعاليت هاي فردي و اجتماعي حكمفرماست . اسلام به مثابه ايدئولوژي به همين دليل ، ارتباط تنگاتنگ عمل و ايمان اسلامي را به همراه دارد . از نظر دكتر بهشتي چنين نگرشي به اسلام ، امكان شكل گيري جامعه نمونه اسلامي را فراهم مي سازد .

2 . جامعه نمونه اسلامي

دكتر بهشتي با طرح اسلام به مثابه ايدئولوژي، در صدد طراحي الگويي از جامعه نمونه اسلامي است . به ديگر سخن، اسلام به مثابه ايدئولوژي در بر گيرنده دو ركن اساسي ايمان و عمل است كه بر اساس آن ها مي توان الگويي جامعه نمونه اسلامي را طراحي و پياده كرد . از ديدگاه وي جامعه نمونه اسلامي، جامعه اي است كه ” در آن اسلام و تعاليم آن، تعاليم خاص، همه جانبه و متحرك آن، محور اساسي زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي در همه زمينه هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اخلاقي و عبادي باشد ” ( سيد محمد حسين بهشتي، 1386 : 56 ) . دقّت در اين تعريف نگاه نوگرايانه وي را به اسلام نشان مي دهد كه بر اساس آن، اسلام برخوردار از تعاليم همه جانبه و متحرك است و ابعاد گوناگون زندگي انسان را در بر گرفته و موجبات پويايي آن را فراهم مي سازد . جامعه اي كه در آن چنين برداشتي از اسلام – و نه برداشت سنت گرايانه و تجدد گرايانه – حاكم گردد، جامعه نمونه اسلامي را ، به عقيده دكتر بهشتي، تحقق مي بخشد . اين جامعه در انديشه سياسي وي برخوردار از شاخص هايي است كه در ادامه با اشاره به مهمترين آن ها ، رويكرد نوگرايانه وي را مورد توجه قرار مي دهيم .

1 . 2 . جامعۀ تشكيلاتي

دكتر بهشتي اهميت بسيار زيادي براي فعاليت تشكيلاتي در جامعه نمونه اسلامي قائل است . وي تجلّي زندگي سياسي اجتماعي انسان را در چنين فعاليتي ديده، بر اين اساس هم قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و هم پس از آن بر چنين فعاليتي تأكيد مي نمايد . قبل از پيروزي انقلاب، دكتر بهشتي، از جمله شخصيت هايي است كه رسيدن به جامعه نمونه اسلامي را از مسير فعاليت هاي تشكيلاتي قابل تحقق مي داند . وي بر اين باور است كه گام نخست در تحقق جامعه نمونه اسلامي، شكل گيري ” تشكل هايي ” است كه فعاليت تشكيلاتي را در پيش گرفته، از اين طريق ضمن فراهم شدن زمينه هاي پيروزي انقلاب اسلامي، تمرين هاي عملي مناسبي براي فراهم شدن نيروهاي متعهد كار آمد در جهت اداره جامعه نمونه اسلامي، صورت پذيرد . وي با چنين اعتقادي، تشكل هاي اجتماعي سياسي دانشجويي را با اهميت دانسته، ارتباط تنگاتنگي با آنان برقرار مي كند . در مباحثي كه وي با آنان در ميان مي گذارد نگرش مذكور قابل مشاهده است . به عنوان نمونه در يكي از اين ديدارها بحث مبسوطي درباره فعاليت تشكيلاتي ارائه مي كند . در اين بحث ضمن بررسي عوامل تضعيف كننده پيوندهاي ديني در چنين تشكل هايي، مقدمات و لوازم حركت هاي متشكل سياسي اسلامي را در سه مورد زير توضيح مي دهد :

1 . شناسايي اسلام به عنوان ايدئولوژي

2 . تطبيق ايدئولوژي اسلام بر همه پديده ها

3 . شناخت درست جوامع اسلامي ( همان : 57 – 56 )

همانطوريكه ملاحظه مي شود، دكتر بهشتي بر هويت اسلامي تشكل ها تأكيد نموده ، تشكل نمونه اسلامي را به عنوان گام نخست مطرح مي نمايد . چنين تشكل هايي براي موفقيت ، نيازمند رشد و تقويت كيفي و محتوايي هستند كه راههاي آن را در هشت مورد خلاصه مي كند :

1 . تكيه هر چه بيشتر روي ايمان و عمل

2 . برخورد محبت آميز با ديگران

3 . دوري از خود خواهي و پذيرش انتقاد

4 . اهميت انضباط تشكيلاتي و خوگرفتن به آن

5 . تقويت روحيه افراد

6 . تقويت جسم و پرداختن به تفريحات سالم

7 . نظم در زندگي خصوصي

8 . اهميت به كارهاي تعاوني . ( همان : 128 – 116 )

دقت در راههاي مذكور، نشان دهنده اهميت فعاليت تشكيلاتي از نظر دكتر بهشتي است . وي بدليل چنين اهميتي راههاي متعدد تقويت چنين فعاليت هايي را مورد توجه قرار مي دهد كه در اين ميان ” انضباط ” تشكيلاتي از اهميت زيادي برخوردار مي باشد . به همين دليل وي سه اصل بنيادين حاكم بر انضباط تشكيلاتي را مورد تأكيد قرار مي دهد . اصل نخست، توجه به ويژگيهاي افراد مسئول در اين تشكل هاست . از نظر وي، فردي مي تواند مسئوليت چنين تشكل هايي را بر عهده گيرد كه ” زندگي او نشان دهد كه اين آدم پايبندي به اسلام برايش از هر مسأله ديگر در زندگي مهم تر است و خودش را در اختيار جامعه گذاشته است ” ( همان : 154 ) اصل دوم، آزادي انتقاد از رهبران است .( همان : 155 ) و اصل سوم مسئوليت طبقه آگاه تر است . ( همان : 156 ) طبقه آگاه تر ( عالمان به معناي عام ) در واقع هسته متفكر تشكيلات اسلامي به حساب مي آيد و از اين جهت مسئوليت آنان بيشتر از ديگر افراد تشكيلات است . دكتر بهشتي ، با اعتقادبه ضرورت چنين تشكيلاتي و با تبيين اصول حاكم بر فعاليت تشكيلاتي قبل از پيروزي انقلاب بويژه در خارج از كشور تأثير به سزايي در شكل گيري و تقويت تشكل هاي اسلامي به مثابه نخستين مرحله شكل گيري جامعه نمونه اسلامي مورد نظر خويش داشت .

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و شكل گيري نظام جمهوري اسلامي نيز مي توان اهتمام دكتر بهشتي به فعاليت تشكيلاتي را مشاهده كرد . اين اهتمام به آشكارا در اقدامات وي در راستاي تشكيل حزب جمهوري اسلامي و اداره آن، قابل مشاهده است . بي ترديد، نقش وي در اين باره، ارتباط تنگاتنگي با نگرش وي به حزب از يك سو و اسلام به مثابه ايدئولوژي از سوي ديگر دارد . اين نگرش را مي توان در تعريف وي از حزب در نظام اسلامي ملاحظه كرد . به گفته وي :

” حزب در نظام اسلامي يعني گرد هم آمدن و سازمان يافتن و سازمان پذيرفتن افرادي كه همديگر را مي شناسند و به همديگر اعتماد دارند . به اسلام معتقد هستند به عنوان يك دين و يك نظام اجتماعي و اقتصادي و معنوي و مي خواهند بر پايۀ حاكميت اسلام جامعه اسلامي را اداره كنند و يا در اداره آن جامعه اسلامي سهيم گردند . ( سيد محمد حسين بهشتي ، 1361 ب : 650 )

همانطوريكه ملاحظه مي شود، حزب و تشكلي كه در اينجا مورد تأكيد دكتر بهشتي است ، حزب و تشكل اسلامي است كه به اسلام و حاكميت آن در جامعه اسلامي اعتقاد دارد و هم معطوف به اداره اين جامعه اسلامي است . امّا اين تلقي از حزب در جامعه اسلامي، به مفهوم انكار فعاليت حزبي احزاب غير اسلامي از ديدگاه دكتر بهشتي نيست . وي حضوراحزاب غير اسلامي در جامعه اسلامي را به رسميت مي شناسد امّا فعاليت آنها را تنها در صورت عدم توطئه مجاز مي داند . در اين باره به طور مشخص، دكتر بهشتي، احزاب را به شش گروه تقسيم مي كند :

گروه اول:احزاب وجمعيت هاي سياسي كه مسلمان ومعتقد به انقلاب اسلامي، معتقد به فقاهت ونقش ولي فقيه در جمهوري اسلامي به عنوان يك اصل ومعتقد به قانون اساسي جمهوري اسلامي هستند…

گروه دوم: احزاب و جمعيت هايي كه اسلام را به عنوان يك مكتب و يك نظام باور دارند ، ولي در برخي مسائل تفكر شان مورد پذيرش گروه اول نيست و با آنها تفاوت دارند ، زيرا انديشه اسلامي آنها با التقاط در آميخته است به طوري كه فقاهت ولّي امر آنها را به عنوان يك گروه اسلامي خالص قبول ندارد . اما اين گروه با جمهوري اسلامي سر جنگ و ستيز ندارند …..

گروه سوم : احزاب و جمعيت هايي كه به اسلام به عنوان يك نظام معتقد نيستند و ملي گرا هستند . معتقدبه ايران مستقل و آزاد هستند با اسلام هم سر جنگ ندارند ……

گروه چهارم :احزاب وجمعيت هايي كه ايدئولوژي شان ضد اسلام است . اسلام را قبول ندارند و مشغول مبارزه فرهنگي با اسلام هستند . اما با جمهوري اسلامي مبارزه سياسي و در گيريهاي توطئه آميز ندارند ….

گروه پنجم : احزاب و جمعيت هايي كه بر ضد جمهوري اسلامي مشغول توطئه هستند اما توطئه آنها به حد قيام مسلحانه نمي رسد .

گروه ششم : احزاب و جمعيت هايي كه مشي مسلحانه را عليه جمهوري اسلامي در پيش گرفته اند . ( سيد محمد حسين بهشتي ، 1361 الف : 426 – 423 )

بر طبق اين گونه شناسي، تنها دو گروه اول و دوم، تشكل اسلامي محسوب مي شوند كه به عقيده دكتر بهشتي در چارچوب قانون كاملاً آزاد مي باشند . گروه سوم نيز اگر چه تشكل اسلامي به حساب نمي آيد امّا همانند دو گروه قبل مشروط به رعايت قانون مي توانند آزادانه فعاليت نمايند . دكتر بهشتي حتي فعاليت گروه چهارم را نيز كه ايدئولوژي ضد اسلامي دارند را مي پذيرد و معتقد است كه اين گروه نيز در چارچوب قانون آزادند و مي توانند فعاليت كنند . امّا تنها دو گروه پنجم و ششم غير قانوني بوده و به اعتقاد دكتر بهشتي اجازه فعاليت را ندارند ( همان : 426 ) . همانطوريكه ملاحظه مي شود دكتر بهشتي اگر چه خود به حزب اسلامي اعتقاد دارد امّا فعاليت احزاب غير اسلامي و حتي ضد اسلامي در جامعه اسلامي را به رسميت مي شناسد مگر آنكه اين احزاب مشغول توطئه گرديده و يا به فعاليت مسلحانه اقدام نمايند . چنين نگرشي پر واضح است كه نه سنت گرايانه است چرا كه اساس تشكل و تحزب را به رسميت مي شناسد و نه تجد گرايانه است چرا كه به حزب اسلامي اعتقاد داشته ، حزبي كه اسلام را به مثابه ايدئولوژي جامعه اسلامي به رسميت مي شناسد و از اين رو، مي توان اين شاخص را نشانه نگرش نوگرايانه در انديشه سياسي دكتر بهشتي دانست .

2 . 2 . جامعه آزاد

دكتر بهشتي در ترسيم جامعه نمونه اسلامي مورد نظر خود، بر وجود آزادي به عنوان يك واقعيت اجتماعي تأكيد مي كند . از نظر وي، همانطوريكه مي توان آزادي را وصف فرد قرار داد مي توان آن را وصف جامعه نيز قرار داد . به همين دليل، وي از دو گونه آزادي سخن مي گويد :

” آزادي به معناي يك نياز عميق و اصيل دروني كه هر فردي به طور طبيعي خواهان آن است و از عدمش رنج مي برد و ديگري ، آزادي به معناي يك واقعيت اجتماعي” ( جلال الدين فارسي ، 1361 : 56 ) آزادي به مثابه يك واقعيت اجتماعي، پيوندي ميان آزادي و جامعه برقرار مي سازد كه مي توان بر اساس آن يكي از شاخص هاي جامعه نمونه اسلامي از منظر دكتر بهشتي را جامعه آزاد دانست .

جامعه آزاد، از نظر وي، جامعه اي است كه از انسانهايي تشكيل شده باشد كه از ويژگيهاي چهارگانه اي برخوردار باشند . از نظر وي ” در جهان بيني اسلام، انسان شدني است مستمر و پويشي است خود آگاه، انتخابگر و خودساز ” ( سيد محمد حسين بهشتي ، 1381 : 20 ) مقصود وي از ” شدن ” اين است كه انسان همواره در حال تغيير و دگرگوني است و اين شدن همراه با يك پويش و تلاش است كه هم آگاهانه است و هم بر اساس آن دست به انتخاب مي زند و از اين طريق رشد مي كند و به جلو مي رود . چنين انساني نه تنها مقهور طبيعت نيست بلكه به عقيده دكتر بهشتي ” محكوم جبر اجتماعي هم نيست ” ( همان : 50 ) و ، ” انسان همواره در راستاي تاريخ ، نو آفرين خواهد بود ” ( همان : 52 ) . با اين وجود ، از نظر وي ، اگر چه هيچ انساني محكوم هيچ جبر اجتماعي نيست ” ولي كيفيت و روابط و مناسبات اجتماعي و اقتصادي روي انتخاب آگاهانه انسان اثر مي گذارد امّا نه در حد جبر بلكه در حد اينكه انتخاب او را آسان تر كنند يا دشوارتر ” ( همان ) بنابر اين انسان تاريخ ساز و جامعه ساز است هر چند كه در انتخاب آگاهانه خود در اين مسير تحت تأثير عوامل اجتماعي نيز قرار دارد . به ديگر سخن از نظر دكتر بهشتي اسلام انسان را در ساختن جامعه ، آزاد و با توانمندي انتخاب آگاهانه معرفي مي كند امّا اين توانمندي لاجرم بايد در مسير اصلاح جامعه قرار گيرد و به همين دليل، جامعه آزاد، جامعه اي است كه انسانها در آن آزادانه و از روي آگاهي به انتخاب هايي در عرصه اجتماعي دست مي زنند كه زمينه اصلاح آن را فراهم مي سازند . اين ديدگاه ، مبتني بر نگرش خاص دكتر بهشتي در مورد رابطه انسان و جامعه است . وي به نقش متقابل فرد و جامعه اعتقاد داشته اما با تأكيد بر نقش فرد به عنوان مبدأ ( همان : 90 ) فرد در ساختن جامعه آزاد تقدم دارد امّا اين تقدم بمفهوم فرد گرايي نيست . به ديگر سخن بر اساس رويكرد نو گرايانه دكتر بهشتي اصالت از آن جامعه به تنهايي نيست آنگونه كه در رويكرد سنتي مطرح مي شود – بلكه فرد نيز داراي نقش بوده، بگونه اي تا فرد ساخته نشود محيط ساخته نمي شود و جامعه در نتيجه ساخته نمي شود ، امّا اين تقدم به مفهوم پذيرش اصالت فرد نمي باشد چرا كه جامعه نيز در شكل گيري فرد و ساخته شدن وي نقش دارد و به همين دليل آزادي در انديشه دكتر بهشتي بمفهوم ” تسلط انسان بر ساختن خويش و ساختن محيط خويش است ” ( سيد محمد حسين بهشتي ، 1361 ج : 1183 )

تعامل فرد و جامعه در ساختن جامعه آزاد به مثابه جامعه نمونه اسلامي، مسئوليت هاي دو گانه اي را براي فرد و جامعه به ارمغان مي آورد و به همين دليل آزادي فرد، مطلق نبوده با قوانيني قابل محدود شدن است كه آزادي ديگران را مخدوش نسازد . از سوي ديگر جامعه نيز نسبت به حقوق و آزاديهاي فرد مسئوليت داشته و نمي تواند حقوق و آزاديهاي وي را ناديده بگيرد . بدين ترتيب ، يكي ديگر از شاخص هاي جامعه نمونه اسلامي در انديشه سياسي دكتر بهشتي آشكار مي گردد كه دقت در مفهوم آن ( جامعه آزاد ) رويكرد نوگرايانه وي را آشكار مي سازد .

3 . 2 . جامعه عادلانه

جامعه نمونه اسلامي از نظر دكتر بهشتي جامعه اي عادلانه است . جامعه عادلانه، جامعه اي است كه شرايط لازم براي تحقق عدالت اجتماعي در آن فراهم باشد . تحقق عدالت اجتماعي در جامعه اسلامي نيازمند ابزارهايي است كه به اعتقاد دكتر بهشتي، دين اين ابزارها را در اختيار مؤمنان قرار داده است . وي با اشاره به آيه ” لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط ” ، ” ما پيامبران خود را با دلايلي روشنگر فرستاديم ، وآنان كتاب ،ميزان ( وسيله سنجش حق و باطل) فرستاديم تا مردم قسط را به پا دارند ” ( حديد ، 25 ) ، بر اين نكته تأكيد مي نمايد كه اين آيه مي گويد ” كتاب و پيامبر و ميزان وسيله اي است ، فقط ابزاري است ، بستگي دارد به اين كه مردمي وجود داشته باشند كه اين ابزار را به كار ببرند يا نه ” ( سيد محمد حسين بهشتي ، بي تا : 7 ) براين اساس ، خداوند در اين آيه وسائل و ابزار تحقق عدالت از سوي مردم را معرفي مي نمايد . جامعه عادلانه ، بنابر اين ، جامعه اي است كه با استفاده از كتاب الهي و بهره گيري از تعاليم و رفتار پيامبر اسلام كه معيارها و مقياس تشخيص حق از باطل هستند ، به شناخت از عدالت پي برده و آن را به پا مي دارد . نكته مهم در اينجا اين است كه اگر چه انسان صرف نظر از وحي، ضرورت و حسن عدالت را مي تواند دريابد امّا فهم چيستي آن مستلزم پي بردن به شاخص هايي است كه از طريق دين بيان مي گردد . به همين دليل ، از نظر دكتر بهشتي ، رابطه عدالت و دين رابطه اي تنگاتنگ است و بنابر اين ، به گفته وي ” هر جا ديديد مي گويند دين و اسلام هست و عدالت اجتماعي نيست ، بدانيد دين اسلامش قلابي است ” ( همان : 8 )

پرسشي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه دين چه شاخص هايي را براي جامعه عادلانه بيان مي كند ؟ دكتر بهشتي در پاسخ به اين پرسش بر اين باور است كه ” هر جا ، در هر جامعه و در هر نظام به هر گوشه اي از گوشه هاي هستي انسان ، به هر نيازي از نيازهاي انسان، به هر بعدي از ابعاد انسان بي توجهي بشود ، در آن جامعه نظم عادلانه اي سر كار نيست ” . ( همان : 11 ) بر طبق اين تعريف، عدالت اجتماعي به مفهوم تأمين نيازهاي انسان در زندگي جمعي است امّا تحقق آن اگر چه به طور كامل امكان پذير نباشد ، آنچه كه مهم است اين است كه در جامعه نبايد به اين نيازها بي توجهي صورت گيرد . به ديگر سخن، حق مردم در جامعه ، توجه مسئولان آن به نيازهاي آنان است و تكليف مسئولان بر آوردن اين نيازها . به همين دليل ، عدالت اجتماعي از نظر دكتر بهشتي به مفهوم رعايت كردن حقوق انسان ها در جامعه است ( همان : 12 ) بدين ترتيب ، ارتباط عدالت اجتماعي با حقوق مردم برقرار مي گردد . تأمين نيازهاي مردم حق آنان است و از اين رو، رعايت اين حق، عدالت ناميده مي شود . جامعه عادلانه در نتيجه ، جامعه اي است كه معطوف به رفع نيازهاي مردم و حقوق آنان است .

پرسش ديگري كه در اين باره مطرح مي شود اين است كه از نظر دكتر بهشتي اسلام كدام جامعه را جامعه عادلانه مي داند؟ به عبارت ديگر ، پياده شدن جامعه عادلانه در كنار جامعه آزاد و برخوردار از نظم تشكيلاتي ، در قالب چه الگويي امكان پذير است ؟ پاسخ به اين پرسش ها ، مستلزم بررسي ديدگاه دكتر بهشتي درباره الگوي جامعه اسلامي است .

2.4. جامعه/ نظم مردمي

دكتر بهشتي نقش مهمي در طراحي و تبيين الگوي جامعه نمونه اسلامي قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران بر عهده داشت . نقش وي در دوران قبل از انقلاب اسلامي، افزون بر تقويت تشكل ها و شكل گيري نظم تشكيلاتي در ميان طرفداران انقلاب اسلامي، تلاش براي طرح جدي حكومت اسلامي است . وي در اواخر دهه سي گروهي از طلبه هاي جوان را گرد هم آورده و حلقۀ بحث مهمي را درباره حكومت اسلامي تشكيل داد . تشكيل اين جلسه را بايد از نخستين نشانه هاي پيدايش جدي تفكر حكومت اسلامي در حوزه و علاقمندي به مباحث سياسي اسلام در ميان طلبه هاي جوان تلقي كرد . ( سيد محمد علي حسيني زاده ، 1386 : 533 ) حاصل مباحث علمي در اين حلقه علمي، ارائه طرح كلي حكومت اسلامي در سال 1338 است . در اين طرح مباحثي كلي درباره اهداف حكومت و اصول حاكم بر آن و وظايف آن مطرح شده و به طور اجمالي نقش مردم و فقيه در اين حكومت مورد توجه قرار گرفته است . اگر چه مباحث اين طرح ، همانطوريكه از عنوان آن ” طرح مقدماتي حكومت اسلامي ” پيداست ، مباحثي كلي و مقدماتي است امّا از نخستين مباحثي است كه با رويكردي فقهي و در قالب يك طرح درباره حكومت اسلامي ارائه شده است . اما ، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ، دكتر بهشتي، نقش بسيار فعّالي در طراحي الگوي حكومت اسلامي ايفا نمود . نقش وي در اين رابطه در قالب رويكرد نوگرايي ديني قابل تبيين است كه در ادامه به بررسي آن مي پردازيم .

پس از رفراندم جمهوري اسلامي در دوازدهم فروردين 1358، تدوين و تصويب قانون اساسي مهمترين دستور كار نظام سياسي پس از پيروزي انقلاب اسلامي تلقي مي گردد . پس از تدوين پيش نويس قانون اساسي توسط كميسيون ويژه اي متشكل از دكتر حسن حبيبي، دكتر محمد جعفر جعفري لنگرودي ، دكتر عبدالكريم لاهيجي ، دكتر ميناچي ، دكتر ناصر كاتوزيان و فتح الله بني صدر ( محمد رضا معين فرد ، 1358 : 99 ) و انتشار آن در خرداد 1358 ، مباحث گوناگوني درباره عدم درج ولايت فقيه در آن صورت گرفت . اين مباحث كه در جامعه از سوي برخي از علما از قبيل آيت الله گلپايگاني ، آيت الله نجفي مرعشي و آيت الله منتظري از يك سو و برخي از شخصيت هاي غير روحاني از قبيل دكتر آيت از سوي ديگر، مطرح شده ، در جلسات مجلس خبرگان قانون اساسي بازتاب يافت . در اين جلسات ، طرفداران ولايت فقيه از ورود آن به قانون اساسي دفاع كردند كه در اين ميان، دكتر بهشتي از نقش مهمي برخوردار بود . وي بر اين باور است كه ” اگر قرار است نظام آينده ما اسلامي باشد ، در اين صورت بايد اين نظام رهبري و مركز ثقل اداره اش بر دوش كساني باشد كه چه از نظر آگاهي به اسلام و چه از نظر التزام و مقيد بودن به وظايف يك مسلمان در تمام وظايف فردي و سياسي ، خانوادگي و اجتماعي الگو و نمونه باشد ” ( اداره كل امور فرهنگي و روابط عمومي مجلس شوراي اسلامي ، 1364 ، 1: 379 ) همانطوريكه ملاحظه مي شود در اين سخنان ضرورت رهبري ، به اسلامي بودن نظام ارتباط مي يابد و در اين صورت مي توان به جامعه نمونه اسلامي دست يافت كه دغدغه ديرين دكتر بهشتي به حساب مي آيد . امّا آنچه از ديدگاه نوشتار حاضر مهم مي نمايد رويكرد نو گرايانه دكتر بهشتي است كه در معرفي جمهوري اسلامي به عنوان الگوي نظام امت و امامت از سوي وي صورت مي گيرد . دكتر بهشتي دفاع از دو اصل پنجم و يازدهم قانون اساسي را كه به ترتيب به اصل امامت و امت اسلامي مي پرداختند ، شخصاً بر عهده مي گيرد. وي جمهوري اسلامي رامصداق نظام امت و امامت معرفي مي كند و در سخنان خود نوعي معادل سازي ميان مفهوم جمهوري وامت اسلامي با امامت برقرار مي كند كه در نهايت پس از بحث و گفتگوهاي زياد، اصل پنجم بدين شكل به تصويب مجلس خبرگان قانون اساسي مي رسد :

“در زمان غيبت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه ، در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت بر عهده فقيه عادل و با تقوا ، آگاه به زمان ، شجاع ، مدير و مدبّر است كه اكثريت مردم او را به رهبري شناخته و پذيرفته باشند و در صورتي كه يك نفر چنين اكثريتي نداشته باشد شورايي مركب از فقهاي واجد شرايط بالا عهده دار آن مي گردند . طرز تشكيل شورا و تعيين افراد آن را قانون معين مي كند ” ( همان : 374 )

با دقت در آنچه گذشت ، رويكرد نوگرايانه دكتر بهشتي آشكار مي گردد . در حالي كه مخالفان درج ولايت فقيه در قانون اساسي ، جمهوريت را با ولايت فقيه ناسازگار مي دانستند و از منظر تجدد گرايي با اين ايده مخالفت مي نمود ند ، دكتر بهشتي به باز سازي سنت اسلامي امت و امامت اعتقاد داشته و بازسازي آن را متأثر از شرايط زماني و مكاني جديد ايران پس از انقلاب ، در قالب جمهوري اسلامي امكان پذير مي داند . باز سازي مفهوم امت و امامت در قالب جمهوري اسلامي بي ترديد، مستلزم حضور مؤثر فقيه جامع شرايط به عنوان نائب امام و مردم به مثابه امت اسلامي در اداره حكومت است . دكتر بهشتي ، بر اين اساس، افزون بر دفاع از درج ولايت فقيه در قانون اساسي كه اشاره شد ، از نقش مردم نيز دفاع كرده ، به معادل سازي ديگري از مفهوم شورا توجه مي كند . دكتر بهشتي در تبيين اصل ششم مي گويد :

” در اين اصل بر طبق تعليم قرآن كريم تكيه شده است، روي اينكه در نظام جمهوري اسلامي همواره بايد در تمام امور مشورت مورد توجه قرار بگيرد …. نقش شورا و مشورت در بهتر اداره شدن جامعه است و نقش آراء عمومي ، پشتوانه قدرت و قانونيت و نفوذ تأثير حكومت است ” ( همان : 327 )

در توضيحات دكتر بهشتي درباره نقش شورا در اداره جامعه دو نكته قابل توجه مي نمايد . نخست استفاده از ظرفيت ديني در دفاع از شوراي ملي و مردمي و دوم توجه به نقش كار آمد سازي نظام سياسي بر اساس شورا . نكته نخست ناظر به منبع مشروعيت شورا بوده و نكته دوم جنبه قانوني بودن و تأثير گذاري حكومت را مورد توجه قرار داده است . بدين ترتيب شورا به مثابه مفهومي ديني با مجلس شورا و نمايندگان مردم معادل سازي مي شود .

در گامي ديگر ، انديشه سياسي نوگرايانه دكتر بهشتي به مفهوم حكومت مردمي نزديك مي شود . وي در اين مرحله به ” آراء عمومي ” توجه كرده ، تكيه حكومت بر آراء عمومي را مطرح مي سازد . وي ضرورت اين مطلب را اينگونه توضيح مي دهد :

” ضرورت اتكاء بر آراء عمومي در مراحل مختلف ناشي از يك مطلب ديگر است و آن اين است كه بهترين نوع حكومت و بهترين نوع اداره كشور ، آن نوع حكومت و مديريتي است كه قدرتش را از حمايت عموم بگيرد ” ( همان : 358 )

دقت در اين سخنان، اهميت اتكاء به آراء عمومي را به عنوان يك ضرورت نشان مي دهد . بهترين نوع حكومت و اداره ضرورتاً حكومت و مديريتي است كه بر آراء عمومي تكيه نمايد . اگر چه چنين سخني را نمي توان الزاماً به مفهوم پذيرش دموكراسي دانست امّا بي ترديد بر ترجيح حكمراني مبتني بر رأي مردم دلالت دارد . اين ترجيح بيانگر رويكرد نو گرايانه دكتر بهشتي است كه تلاش مي كند جامعه نمونه اسلامي مورد نظر خود را در قالبي نو و متأثر از شرايط جديد معرفي نمايد . وي با پذيرش ولايت فقيه از رويكرد تجدد گرايي فاصله مي گيرد و با تلاش براي سازگار سازي آن با جمهوريت و آراء عمومي از رويكرد سنّتي جدا مي شود . به هر روي، اين رويكرد، جامعه نمونه اسلامي را به جامعه و نظمي مردمي در انديشه سياسي دكتر بهشتي تبديل مي كند . از نظر وي جامعه نمونه اسلامي ، جامعه اي است كه مناسبات آن بر اساس آراء عمومي شكل مي گيرد و بدين ترتيب، مي توان شاخص چهارم در نگاه نوگرايانه وي به جامعه نمونه اسلامي را جامعه و نظم مردمي دانست .

جمع بندي

آنچه گذشت، نگاهي گذرا به انديشه سياسي دكتر بهشتي بر پايه تقسيم بندي سه گانه انديشه سياسي به انديشه هاي سنت گرايانه ، تجدد گرايانه و نوگرايانه بود . مباحث گذشته نشان داد كه انديشه سياسي وي در قالب نوگرايي ديني قابل تبيين و تفسير است . دكتر بهشتي با رويكرد نو به اسلام ، برداشتي از اسلام ارائه مي كند كه بر پايه آن امكان باز سازي مفاهيم و انديشه هاي سنتي در ظرف تجدد فراهم مي گردد . وي با اصالت بخشيدن به سنت اسلامي ، به باز سازي آن در زمان معاصر اعتقاد دارد و تلاش مي كند در اين مسير از ظرفيت هاي مفهومي تجدد بهره ببرد . وي بر اساس اسلام شناسي خود ، به ضرورت تحقق جامعه نمونه اسلامي باور دارد اين جامعه نمونه اسلامي برخوردار از شاخص هايي است كه در مقاله حاضر به مهمترين آنها پرداخته شد . جامعه تشكيلاتي ، جامعه آزاد ، جامعه عادلانه و جامعه / نظم مردمي مهمترين شاخص هاي جامعه نمونه اسلامي را تشكيل مي دهند . دكتر بهشتي در تبيين اين شاخص ها ، ضمن بهره برداري از مفاهيم و آموزه هاي جديد، تلاش مي كند با معادل سازي آنها با برخي مفاهيم و آموزه هاي سنتي، زمينه بازسازي سنت اسلامي را در دوران معاصر فراهم نمايد . بدين ترتيب، رويكرد وي ، رويكردي نو گرايانه به حساب آمده كه بر اساس آن نه به طرد سنت و نه به طرد تجدد به طور كامل مي انجامد بلكه با اصالت بخشيدن به سنت اسلامي از تجدد گرايي فاصله مي گيرد و با باور به ضرورت باز سازي سنت اسلامي در زمينه تجدد ، از سنت گرايي نيز فاصله مي گيرد و در نتيجه در جريان نوگرايي ديني قدم بر مي دارد .

منابع

اداره كل امور فرهنگي و روابط عمومي مجلس شوراي اسلامي ( 1364 ) ، صورت مذاكرات مجلس بررسي نهايي پيش نويس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ، تهران : اداره كل امور فرهنگي ، ج 1 .

بهشتي ، سيد محمد حسين ( 1390 ) ، روش برداشت از قرآن ، تهران : بقعه ، چاپ سوم .

بهشتي ، سيد محمد حسين ( 1385 ) سه گونه اسلام ، تهران : بقعه .

بهشتي سيد محمد حسين ( 1379 ) خدا از ديدگاه قرآن ، تهران : بقعه .

بهشتي، سيد محمد حسين ( 1389 ) حق و باطل از ديدگاه قرآن ، تهران : بقعه ، چاپ شم .

بهشتي، سيد محمد حسين ( 1386 ) اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا ، تهران : بقعه .

بهشتي ، سيد محمد حسين ( 1361 ب ) راست قامتان جاودانه تاريخ اسلام ، دوم ، تهران : واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي .

بهشتي سيد محمد حسين ( 1361 الف ) راست قامتان جاودانه تاريخ اسلام ، دفتر اول ، تهران : واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي

بهشتي، سيد محمد حسين ( 1381 ) آزادي ، هرج و مرج زورمداري ، تهران : بقعه .

بهشتي، سيد محمد حسين ( بي تا ) قسط و عدل ، لوح فشرده سخنراني ، تهران : بقعه .

بهشتي، سيد محمد حسين ( 1381 ) آزادي ، هرج و مرج زورمداري ، تهران : بقعه .

بهشتي،سيد محمد حسين ( 1361 ج ) راست قامتان جاودانه تاريخ اسلام ، دفتر سوم ، تهران : واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي .

حسيني زاده، سيد محمد علي(1386) اسلام سياسي در ايران، قم: دانشگاه مفيد.

فارسي ، جلال الدين ( 1361 ) فرهنگ واژه هاي انقلاب اسلامي ، تهران : بنياد فرهنگي امام رضا (ع)

معين فرد، محمد رضا ( 1385 )، سير تدوين و تصويب قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ، تهران : مركز اسناد انقلاب اسلامي .


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها