1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

مدلی برای تحلیل شخصیت بهشتی؛ تصاویر برساخته و راه های شناخت

بهشتی گزینش شده و سلیقه‌ای به اندازه فهم و ظرفیت ما محدود است و بی کاربرد، بلکه این تصویر ناقص مضرات فراوان هم دارد. ارائه تصویر یکسویه و ناقص از بهشتی مانعی بر سر راه درک صحیح و بی‌پیرایه و گزینش نشده تحولات صدر انقلاب و حوادث و رخدادهای ناشی از آن است. خوانش تاریخ و شخصیت بهشتی آنگونه که رخداده و منضم به تمام افعال و سیاست‌ها و رفتارهای وی است، به نسل امروز یاری می‌رساند تا تحولات عصر انقلاب را به خوبی درک کند و از خوانش روایت نسبتا کامل و منصفانه تاریخی، به قضاوت دقیق و منصفانه و اخلاقی دست یابد. پنهان کاری یا دست کاری در نقل اسناد و گفتارهای ناظر به بهشتی، بیش از هرچیز نشان دهنده این است که مدعی دفاع از بهشتی یا مدعی پیروی از او، اندیشه و رفتار بهشتی را ضعیف و شکننده تلقی می‌کند در نتیجه می‌کوشد از نشر نقدها نسبت به او جلوگیری کند و بر منتقدان و مخالفان او به تیغ تیز هجمه، بی‌صلاحیتی و ناآشنایی و تکفیر بتازد. این برای تصویر امروز بهشتی بار گران و ناخواسته ای است.

میثم محمدی*

خوانش شهید دکتر بهشتی در روزگار ما به کاری بس پیچیده بدل شده است. به نظر می‌رسد روایات و مدعیات پیرامون بهشتی آنچنان سعی در نفی دیگری و اثبات خود دارند که تنها نتیجه‌اش برای ما به جای ماندن تصویری شکسته و سلیقه‌ای از اوست. زندگی بهشتی زندگی بزرگ و پر ازدحامی بوده است. دنیای زیست او نیز از همین گستردگی و دراز دامنی اثر گرفته است و به این دلیل طیف آنان که از جمله دوستداران یا منتقدان یا همعصران او بوده‌اند از انتهای چپ سیاسی تا راست و از لائیک‌ها و پیروان ادیان و مذاهب دیگر تا اسلام گرایان دوآتشه را در برمی‌گیرد. تا بحال درباره تاثیرات بهشتی و درس‌هایی که او برای حاکمان و مبارزان به یادگار گذاشته سخن گفته شده و متونی به نگارش درآمده است. همچنین نظریات او تا حدی اندک تفسیر و تبیین شده است که با توجه به حجم فعالیت‌های او برای شکل گیری انقلاب و تاسیس نظام جدید ناچیز به نظر می‌رسد. هرچند بهشتی متولی رسمی نداشته و همین به انعکاس و نشر تمام نظریات و علایق سیاسی و اسلامی او یاری فراوان رسانده است اما به همین میزان، شناخت او را برای نسل‌های پسین دشوار کرده است؛ هرچند نسلی هم که با او زیست، چندان نمی‌تواند مدعی شناخت دقیق و جامع بهشتی باشد. فارغ از این سوابق، این مقدمه را نوشتم تا در حد وسع و مجال به دو نکته اشاره یا به طرح دو پرسش خطر کنم. به نظرم می‌رسد این دو نکته در میان نوشته‌ها و تحقیقات یا انتقادات و ارزیابی‌های فراوان پیرامون بهشتی در سایه قرار گرفته و بحث درباره بهشتی در غیاب شرح این دو نکته ادامه یافته است:

1- ما با یک تصویر از بهشتی یا تصاویری از او مواجهیم؟
2- مقدمات و نتایج شناخت بهشتی در غبار حملات و دفاعیات نادقیق، نافهمیده و مغفول مانده است.
نخست: آیا از بهشتی یک تصویر در دست است و نسل امروز محکوم به پذیرش آن؟ چه کسی مدعی داشتن چنین تصویری از بهشتی یا ترجیح آن بر دیگر تفاسیر از او خواهد شد و با چه استدلالی؟ روشن است که ما با یک تصویر از بهشتی مواجه نیستیم و در دنیای امروز نیز بعید است کسی چنین مدعایی را در علان مطرح کند. اما گاه رویکردهایی به بهشتی و خوانش وی در رسانه‌ها و نظرات عرضه می‌شود که به چنین فرضی دامن خواهد زد. نکته اینجاست که آیا ترسیم کنندگان “یک تصویر” از بهشتی به مضار و نتایج ناگوار چنین “خلقتی” واقفند یا از اساس چنین رویکردی در قبال بهشتی را به صلاح می‌دانند و می‌کوشند قاب تصویر او را از عناصر و خطوط و علایقی که از نظر خودشان ناپسند و نادرست است بزدایند و پس از نسبت دادن آن به بهشتی، تصاویر دیگر از او را فاقد صلاحیت و تصویرگران دیگر بهشتی را نیز در خوانش او ناصالح بدانند. از بازرگان تا رجایی، از باهنر تا سحابی، از هاشمی تا رجوی، از موسوی تا مهدوی کنی، از عسگراولادی تا بنی‌صدر و از مصباح تا شریعتی با بهشتی زیسته‌اند و تصویری از او دارند که خواسته یا ناخواسته در حوزه شناسایی ما رسم شده است. آیا می‌شود بهشتی را در غیاب روایات این افرد بازخوانی کرد و مدعی داشتن تصویری نزدیک به حقیقت از او بود؟ بهشتی گزینش شده و سلیقه‌ای به اندازه فهم و ظرفیت ما محدود است و بی کاربرد، بلکه این تصویر ناقص مضرات فراوان هم دارد. ارائه تصویر یکسویه و ناقص از بهشتی مانعی بر سر راه درک صحیح و بی‌پیرایه و گزینش نشده تحولات صدر انقلاب و حوادث و رخدادهای ناشی از آن است. خوانش تاریخ و شخصیت بهشتی آنگونه که رخداده و منضم به تمام افعال و سیاست‌ها و رفتارهای وی است، به نسل امروز یاری می‌رساند تا تحولات عصر انقلاب را به خوبی درک کند و از خوانش روایت نسبتا کامل و منصفانه تاریخی، به قضاوت دقیق و منصفانه و اخلاقی دست یابد.
اگر به بهشتی به مثابه یک راه نگاه کنیم نیاز نیست که فقط تصاویر تاییدی و موافق از او منتشر شود. نه او چنین نیازی دارد و نه چنین راهی به رفتنی می ارزد. نسل امروز نیز تصویر کاملی از بهشتی می‌خواهد تا بتواند به روشنی قضاوت کند و انتخاب کند که بهشتی بکار او می‌آید یا خیر. این منش و روش بهشتی بوده است که در حیات خویش نیز بیش از اینکه با تاییدها و توافق با خویش مواجه باشد با حمله و نقد به خود روبرو بود و از قضا همین غبار ستایش و نکوهش صرف و افراطی، تصویر روشن او را در آینه زمان زنگار زد. نزدیک‌ترین یا علمی‌ترین تصویر از بهشتی بر اساس زندگی تاریخی او تصویری است که با روش مواجهه بهشتی به مخالفانش نزدیکتر باشد. پنهان نیست که اهمیت نگاه روشی به بهشتی از چه روست. این نگاه، موافق و مخالف او را همراه وی و روایت بهشتی خواهد کرد گرچه لزوما مجبور به پذیرش او یا موافقت با وی نباشد. بهشتی در زمان حیات نیز روابط مرید و مرادی و تقلیدی نسبت به خود را نفی می‌کرد و بر جستجوگری و حق انتخاب آزاد انسان انگشت تاکید می‌نهاد. چگونه پس از شهادت به چنان رویکردی نسبت به خود راضی باشد؟ مواجهه انتقادی و روشی با بهشتی از این رو اهمیت دارد که مخاطب محدود و مجبور به پذیرش قطعی او نیست بلکه فهم روش او کفایت می‌کند و این البته راه مواجهه علمی و واقع بینانه با هر پدیده یا موضوع انسانی یا تاریخی است. اگر نشر انتقادات از بهشتی یا مواجهه منصفانه با روایات موجود از او ضرورت تاریخی ماست هم از این روست که مبنا و بنیاد فکر دینی و فهم تربیتی و روش اخلاقی او قابل دفاع، عرضه و توضیح است. این مبنا چنان ضعیف یا شکننده و بی‌بنیاد نیست که با روایات و مدعیات مخالفان یا متقدان بهشتی در هم فرو ریزد. پنهان کاری یا دست کاری در نقل اسناد و گفتارهای ناظر به بهشتی، بیش از هرچیز نشان دهنده این است که مدعی دفاع از بهشتی یا مدعی پیروی از او، اندیشه و رفتار بهشتی را ضعیف و شکننده تلقی می‌کند در نتیجه می‌کوشد از نشر نقدها نسبت به او جلوگیری کند و بر منتقدان و مخالفان او به تیغ تیز هجمه، بی‌صلاحیتی و ناآشنایی و تکفیر بتازد. این برای تصویر امروز بهشتی بار گران و ناخواسته ای است. بهشتی در طول زندگی همیشه چون یک معلم زیست و تلاش برای ارتقای شخصیت و مبانی تربیتی مخاطبانش، چه مخالف و چه موافق برای او اولویت داشت. روش ما می‌تواند چنین باشد.
دوم: انتقادات و مجادلات پرهیاهو و دفاعیه‌ها و مطلق سازی‌های مصنوع و ناباور، بیش از هر چیز مقدمات و نتایج شکل گیری شخصیت بهشتی و ساخت فکر سیاسی، اخلاقی، دینی او را در حجابی ضخیم و ناشفاف و غیرمنصفانه فرو برده است. به خاطر تلاطم مدام این امواج، ابعاد کارآمد و کارساز اقدامات و برنامه‌های جدی که بهشتی صورت داد، مخفی مانده است و برای نسل ما روشن نیست که این کارنامه دقیقا چه تصویری از او ارایه می‌دهد. از بهشتی چه تحلیلی می‌توان داشت و چگونه می‌توان او را شناخت.
خوانش نسبتا دقیق و منصفانه زندگی بهشتی مقدمات و نتایجی را در اختیار ما می‌نهد که بر اساس آن می‌توان رویکردی آنتولوژیک نسبت به بهشتی داشت و ساختار فکری او را تحلیل کرد و تا حدی شناخت. کارها و اقدامات و رفتارهای بهشتی را در یک سو نهاد و با تحلیل هریک اندیشید که در بهشتی چه ظرفیت‌ها و امکاناتی برای اصلاح فکر دینی، مدیریت ساخت سیاسی و اصلاح آسیب‌های سیاسی اجتماعی و ارتقای زیست اخلاقی وجود داشته و دارد. میزان صحت این تحلیل به نسبت آشنایی و مواجهه ما با زندگی بهشتی دستخوش تغییر است اما به نظر می‌رسد به عنوان مقدمه‌ای قابل طرح و بحث باشد. از این اطمینان دارم که شاخصه‌هایی از بهشتی در آزمون این تحلیل مقدماتی غایب است و به همین دلیل نیازمند بازخوانی و نگارش نسخه دوم یا بیشتر نیز خواهد بود. کاری که امیدوارم در آینده توسط محققان پرحوصله صورت پذیرد:
1- بهشتی در طول زندگی خود دلبسته کار دسته جمعی بود و به گفته خود بیش از 31 سال از عمرش را در این راه گذراند. موسسات و گروه‌های چندی تاسیس کرد که یا در زمینه تحقیقات اسلامی یا شناخت مارکسیسم به صورت جمعی عمل می‌کردند. گستره ارتباطات او گواه دیگری بر این معناست. بر این اساس می‌توان تحلیل کرد که پذیرش عقل جمعی و رای جمعی و قواعد کار گروهی برای بهشتی پذیرفته شده بوده و وی با آن آشنایی داشته و آن را زیسته است. پذیرش خرد جمعی و تن دادن به نتایج آن از مقدمات رفتار و سیاست دموکراتیک است. پذیرش دموکراسی تنها در صجنه سیاست رخ نمی‌کند بلکه نیازمند بروز مقدمات تاثیرگذار و روشنی در جان و زندگی فرد است. توجه به فهم‌های مختلف و روایات متفاوت از یک پدیده و اجازه بیان آن از ویژگی‌های بهشتی بوده است و این از مبانی فهم پلورالیسم یا آشنایی با آن است. شاید بهشتی به پذیرشی محدود یا قاعده مند از پلورالیسم باور داشت اما همین آشنایی، مقدمات پذیرش قواعد نوعی دموکراسی با حفظ اصول بهشتی در اسلام را برای وی فراهم می‌آورد.
2- بهشتی از ساختار ذهنی منظومه‌ای و منسجمی بهره مند بود و از این رو در تمام طول زندگی خط سیر منظم و مشخصی را می‌پیماید.می‌توان تحلیل کرد که برای بهشتی نتایج، تابع مقدماتی دقیق بوده که دست وی را به هرگونه عمل خودمختارانه‌ای نمی‌گشوده است. این خط سیر مشخص، به مخاطب توانایی تحلیل ذهن و نظریات او و فهم آن را می‌دهد. از همین رو فهم و درک رفتار بهشتی ممکن و میسور است و فریبنده یا غافلگیرکننده یا بریده بریده و دمدمی مزاج نیست. بهشتی به گونه‌ای ناگهانی و بی دلیل به نتایج و انتخاب مواضع نمی‌رسد. انسجام ذهن یک عالم دینی از ابزارهایی است که مقدمه تعیین کننده‌ای برای گام گذاردن او در راه اصلاح فکر دینی و نواندیشی دینی، اصلاح در فهم مبانی اجتهاد و اثرات زمان ومکان بر اجتهاد و زدودن خرافات به شمار می‌رود. این مشی بهشتی در زندگی فکری او نیز جاری بوده است.
3- روش بهشتی در قبال مخالفان و مخاطبان خود گفتگو و پرسش و پاسخ بوده است و این مشی شامل مخالفان و منتقدان سیاسی و دگراندیشان فکری و دینی می‌شود. پذیرش حق دیگری و قبول وجود و تفکر آن، مثبت رواداری و تساهل در رفتار یک عالم دینی است. تا مسلمانی قائل به اصل رواداری و تساهل در مذهب نباشد اساسا پذیرش فهم و درک و تفسیر دیگری در زندگی برای او رخ نمی‌دهد. بهشتی در طول زندگی چه در ایران و چه در اروپا، بویژه آلمان، به احترام گذاری به پیروان دیگر مذاهب یا بی دینان شهره بود و بسیاری از اینان بر همین اساس بدست او به اسلام گراییدند. پذیرش تساهل و رواداری در قبال دیگری ناشی از قدرتمند بودن اصل انصاف و قواعد اخلاقی در زندگی بهشتی است و نیز وجود او را مستعد تلاش برای آزادی مخالفان و دفاع از حقوق ایشان در پذیرش یا رد و نقد و اعتراض به مبانی دینی یا سیاسی می‌کند. این رویکرد نشان دهنده وجود عالمی دینی است که می‌تواند به قواعد گفتگو پایبند باشد و حق را همانقدر از آن مخاطبش بداند که از آن خود. بهشتی با چنین رویکردی می‌توانست ظرفیت نواندیشی دینی و تنوع قرائت‌های مبتنی بر آزادی و حق‌الناس را در اسلام افزایش دهد و از این طریق به ارتقای کیفیت دینداری در جامعه اسلامی یاری رساند.
4- اسلام شناسی بهشتی مبتنی بر توحید و پذیرش حقانیت پیامبران دیگر و نفی تجدید بت پرستی و شرک است. او این تفسیر از دین را با نقد قرائت پیامبرپرستان و غالیان شیعه به انجام می‌رساند. برای او پیامبر طریقیت دارد تا راه به سوی خدا باشد نه حقیقت که چون پاره ای از خدا برای بشر نازل شده است. بهشتی صراحتا هشدار می‌دهد که شناخت خدا نباید ملازم ماندن در پیامبر و عبودیت نسبت به او باشد. این رویکرد بهشتی تا نقد صریح تعاملات عالمان دینی و روحانیون پیش می‌آید. نقد روحانی به مثابه یک صنف و لباس و طبقه ممتاز در آثار بهشتی فراوان است. تاکید می‌کند که ما در اسلام روحانی نداریم عالم دینی داریم. نتیجه این رویکرد به روحانیان در اسلام، نفی رابطه مرید و مرادی و تایید رابطه تعلیم و تربیت و عالم و متعلم در اسلام است که نقطه ثقلش، نه روابط نامعلوم و ناآشکار اردات به یک شخص یا پرستش وی در لباس دین بلکه روابط علمی و انتقادی مبتنی بر دانش است. از نظر او رابطه تقلیدی نفی می‌شود و رابطه انتقادی بجای آن می‌نشیند. به نظر می‌رسد میان قرائت منتقدانه و آزادانه بهشتی از اسلام شناسی و پذیرش عقلانیت، آزادی و عدالت به عنوان اهداف دین تلازم برقرار است. واژه برساخته او برای معرفی اسلام ، «معیارهای همه کس شناس» است که به روشنی از پذیرش اصل عرف در اجتهاد و اسلام شناسی حکایت دارد. همانطور که رویکرد دیگر بهشتی در زندگی موید این معناست؛ مدرسه سازی نه مسجدسازی. به نظر می‌رسد دراین رفتار، آموزش علم و فراگیری دانش مقدم بر ساختن مکان عبادت است. گویا می‌توان تحلیل کرد که بهشتی در عرصه آموزش، بیشتر علم گراست تا عبادت گرا. (با این توضیح که مراد از عبادت گرایی، دین نیست) روی آوردن به شغل معلمی بجای وعظ و خطابه و ممنوعیت استفاده از سهم امام برای خود نیز از همین زاویه قابل فهم است و نشان دهنده شخصیتی است که دانش و رویکرد علمی از جمله علایق اساسی اوست. تاکید بهشتی بر معرفی اسلام با زندگی در عمل نه با تبلیغ در زبان از او عالمی واقع بین و واقع شناس ساخته است که از یکسو به تبلیغ واقعی دین خود و از سوی دیگر به شناخت دنیایی که در آن می‌زید، اهتمام فوق العاده دارد. واقع بینی خصلتی مخصوص رهبران سیاسی موفق و غیر متوهم و خیال پرداز است و در مشی این رهبران دفاع قاطع از اصول و منافع ملی بر جای آرمان پردازی و موهومات تخیلی نشسته است.
5- مبنای انسان شناسی بهشتی، انسان را آزاد، مختار و مسئول می‌شناساند که قدرت و مجوز انتخاب گری و جستجوگری دارد. مجاز به خطا و اشتباه است. هرچیزی که حوزه انتخاب گری او را جبارانه محدود کند از نظر بهشتی انسانیت انسان را مورد هجوم قرار داده است. از همین جاست که می‌توان نگرش بهشتی نسبت به انسان را مبتنی بر اصالت و اهمیت آزادی در وجود او تحلیل کرد. شخصیت معلمی او و اهتمام به تربیت اخلاقی مخاطبان نشان می‌دهد که ساختن انسان با پذیرش و جواز خطاکاری او همراه است و به نظر بهشتی جوان باید خطا کند تا یاد بگیرد. مهره ساختن از دانش آموزان در مدارس از دید او محکوم است و در حد خیانت به نسل‌های پسین ارزیابی می‌شود. بهشتی تاکید می‌کند که آدم سازی کارخانه ماشین سازی نیست که شما بدون صبر و تامل منتظر ساختن یک انسان ایده‌آل مورد طبع خود باشید. نه محدودیت و تقلید و ترس بلکه خلاقیت و شجاعت پذیرش مواجهه با “انسان” است که ظرفیت بهشتی را برای سازماندهی زمینه‌های رشد آزادی و تلاش برای برآوردن محیطی آزاد و خلاقانه نشان می‌دهد. اعتماد به مردم و اهتمام به آزادی و درک ایشان از نقاط تعیین کننده در شناخت شخصیت بهشتی است و نشان می‌دهد که تا چه حد برای تعمیق تفاسیر انسان محورانه و مبتنی بر آزادی در اسلام اهمیت قائل است. این رویکرد از او بسترسازی برای دموکراسی در جامعه دیندار می‌سازد که می‌تواند در جهت حمایت از حقوق مردم جامعه‌اش تلاش کند. رعایت نظم و تعهد به وعده از خصائصی است که بهشتی را مستعد احترام به حقوق دیگران و جایگاه انسان می‌نمایاند. به این معنا، این فرد به مثابه یک عالم دینی می‌توانست راهی برای گسترش و رسمیت یافتن تفاسیر مبتنی بر حقوق انسان در فقه شیعه بگشاید و سطح و نوع تاثیرگذاری دین را در زندگی مردم بهبود بخشد.
6- بهشتی یک هفته پس از انقلاب اسلامی حزبی تاسیس می‌کند که از 2 سال پیش به مقدمات آن اندیشیده است. تاسیس حزب از نظر منتقدان آغاز تلاش او برای بدست گیری قدرت بود اما در کجای علم و رفتار سیاست نوشته شده که چنین عملی مذموم است؟ از قضا تاسیس حزب و بازی در میدان سیاست از طریق آن، نشانه روشن قبول قواعد جامعه مدرن و سیاست مشارکتی بجای نگاه سنتی و تبعی است. تا زمانی که مقدمات نظری و رفتاری دموکراسی در ذهن یک مسلمان وجود نداشته باشد برای ورود به سیاست به حزب نمی‌اندیشد بلکه آن را از اساس غربی و غیردینی و مکروه می‌داند که شاید از سر اضطرار بتوان از آن قطره‌ای نوشید. از این فراتر، تمرین کار حزبی برای ورود به سیاست، مقدمه و مبنای تبدیل امامت فردی به امامت جمعی بود که در نظر بهشتی مهمترین رکن انسان سازی او و رسالتش در سیاست و مذهب به شمار می‌رفت. او در تدوین قانون اساسی نیز نشان داد که به پذیرش ساز و کار بشری در امور سیاسی و انسانی وقوف و باور دارد. شرح آنچه بهشتی در تدوین قانون اساسی صورت داد البته مجالی مناسب و مجزا می‌طلبد که انشاءالله با بازخوانی اسناد و خاطرات صدر انقلاب ایران بدان خواهم پرداخت.

*مدیر سایت نشرآثار و اندیشه‌های شهید آیت‌الله دکتر بهشتی


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها