1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
گفت و گو با دكتر سيدجواد ميري، دانشيار پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

گفتمان انقلاب اسلامي در نگاه حكمي بهشتي

مجيد بيگلر

دكتر سيدجواد ميري، دانشيار حوزه جامعه شناسي و تاريخ اديان پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي در عمده آثارش كه به زبان انگليسي نگاشته در راهي متفاوت از پژوهشگران معاصر گام برداشته و كوشيده انديشمندان معاصر ايراني را به غيرفارسي زبانان بشناساند و امكانات نوين انديشه هاي آنها را به غربيان معرفي كند. او آثاري درباره شهيد مطهري، علامه جعفري و شهيد بهشتي به زبان انگليسي نگاشته و تلاش كرده ميان انديشه آنها و متفكران غربي چون گيدنز و… ارتباطي برقرار كند. با ايشان درباره اهميت انديشه هاي دكتر بهشتي براي نسل امروز گفت وگو كرديم.


در ايران بعد از انقلاب متاسفانه انديشه هاي كساني كه طليعه دار گفتمان انقلاب اسلامي بودند، با فوت يا شهادت شان به حاشيه رفت. يكي از اين افراد كه در گفتمان انقلاب اسلامي انديشه هايش قابل بررسي است، آيت الله دكتر سيد محمد حسيني بهشتي است

ابتدا مي خواستم درباره خاستگاه انديشه هاي شهيد بهشتي توضيح دهيد.

درباره خاستگاه فكري دكتر بهشتي بايد عرض كنم كه ايشان دست پرورده فرهنگ و انديشه اسلامي و حوزه بود. اما ايشان وارد دانشگاه هم شد و مدارج علمي را تا بالاترين سطح يعني دكترا طي كرد و سپس به آلمان سفر كرد و در آنجا با انديشمندان آلماني آشنا شد، زيرا مي دانيم كه ايشان در كنار آشنايي و تسلط به زبان عربي، با زبان هاي آلماني و انگليسي نيز به خوبي آشنايي داشت و با آثار غربيان در تماس بود و نگاهش در ارتباط با انديشه هاي غربي، حذفي نبود. بلكه با توجه به اينكه چارچوب فكري حكمي قوي اي داشت و با فيلسوفان اسلامي معاصر آشنا بود، به جهان و هستي و گفتمان هاي غيراسلامي به عنوان رقيبي كه بايد حذف شود نمي نگريست. بلكه مي كوشيد ببيند كه در آثار ايشان قسمت جهانشمول آن آثار چيست. اگر به آثار كانت و ماركس و هگل مي نگريست، تنها نگاه سلبي و حذفي نداشت. به خاطر دارم كه ايشان وقتي به انگلستان رفته بود، گذارش بر سر مقبره ماركس افتاده بود. يكي از همراهان به قبر ماركس بي احترامي كرده بود، ايشان مي گويد اين كار شما اشتباه است، ماركس در وهله نخست يك متفكر است. اگر اشتباهي هم كرده است اين ربطي به شخصيت او ندارد بلكه مربوط به فلسفه و انديشه او بوده است. دكتر بهشتي غرب را از نزديك ديده بود و مي شناخت. نگاهي به مجموعه آثار ايشان نشان از وسعت ديد و انديشه ايشان مي دهد. مثلايكي از انديشه هاي بديع ايشان كه بسيار به آن كم پرداخته شده است، تقسيم بندي جوامع به دو دسته مسلكي و غيرمسلكي است. جوامع غيرمسلكي، جوامعي است كه دين در آنها محور نظام اجتماعي نيست و مشكلات خاص خودشان را دارند و مي توانند براي خودشان نسخه بپيچند. اما در جوامع مسلكي و ديني يعني جوامعي كه دين شاكله نظام فرهنگي و اجتماعي و سياسي آنها را دربرمي گيرد، بيماري هاي خاص خودشان را دارند. يكي از اين بيماري ها رياست. اينجاست كه بايد بتوانيم براي اين جوامع دوا و داروي خاصي بيابيم. متاسفانه اين بحث كه تنها در يك سخنراني و در دو صفحه بيان شده است، مورد توجه قرار نگرفته و توسعه نيافته است. به تعبير فيلسوفان علم مباحث مطروحه توسط دكتر بهشتي بسيار undertheorized است. ما بايد بتوانيم به اين ايده ها و انديشه ها بها بدهيم تا به بدنه علوم انساني و دانشگاهي ما پيوند بخورند. چون وارد كردن بينش بهشتي به بدنه روشنفكري ما پيامدهاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي و حتي ديني دارد.

اهميت انديشه هاي دكتر بهشتي از نظر شما در چيست؟

در ايران بعد از انقلاب متاسفانه انديشه هاي كساني كه طليعه دار گفتمان انقلاب اسلامي بودند، با فوت يا شهادت شان به حاشيه رفت. يكي از اين افراد كه در گفتمان انقلاب اسلامي انديشه هايش قابل بررسي است، آيت الله دكتر سيد محمد حسيني بهشتي است. ما اصلابه اينكه افكار ايشان در چه چارچوبي است و دنبال چه نظريه هايي بوده، نپرداخته ايم. من در كتابي كه در زمينه بررسي افكار ايشان و استاد مطهري نوشته ام، به چارچوب نظريه هاي اجتماعي پرداخته ام. مساله يي كه براي خودم اهميت داشت اين بود كه آيا در چارچوب انديشه هاي نظريه پردازان گفتمان انقلاب اسلامي مي شود نظريه هايي يافت كه در رابطه با علوم اجتماعي و علوم انساني باشد؟ پاسخي كه در نتيجه تحقيق به آن دست يافتم اين بود كه در چارچوب انديشه هاي ايشان، نظريه هاي سياسي- اجتماعي وجود دارد.

به چه معنا مي توان از انديشه هاي دكتر بهشتي يك نظريه سياسي- اجتماعي استخراج كرد؟

در حوزه جامعه شناسي و علوم سياسي با مفاهيمي چون فرد، اجتماع، دولت، حكومت، نظام، ارزش و… سروكار داريم و در اين حوزه رابطه فرد و اجتماع، فرد و دولت، دولت و اجتماع، نظام و ارزش و… مورد بررسي قرار مي گيرد. اين مفاهيم در دهه هاي 1960 و 1970 ميلادي عمدتا در دو چارچوب عمده تعريف شده بود، نخست چارچوب گفتمان ليبراليزم و ديگري چارچوب گفتمان سوسياليزم. تقريبا بسياري از انديشمندان عالم چه در غرب و شرق عالم و چه در جهان اسلام به ويژه در ايران يا به ليبراليزم به عنوان نظام تفكري اتكا مي كردند و آن مفاهيم را در آن چارچوب ها تعريف مي كردند، يا به سوسياليزم. در اين ميان كساني چون دكتر بهشتي، علامه جعفري، دكتر شريعتي و استاد مطهري كوشيدند بر اساس گفتمان حكمي كه در انديشه و سنت فكري ما بود، بدون اينكه غرب يا گفتمان غربي و غيرحكمي را رد كنند، با آنها در حالت تعاملي به گفت وگو پرداختند و به موضوع دين و به طور خاص اسلام و مقتضيات زمان پرداختند. ايشان آموزه هاي وحياني دين را ثابت مي پنداشتند و به مقتضيات زمان به عنوان متغيرها در چارچوبي غير از ليبراليزم و سوسياليزم، بلكه در چارچوب گفتمان حكمي نگاه مي كردند. به همين خاطر رابطه هاي فرد و اجتماع، اجتماع و دولت و نظام و ارزش را از آن ديدگاه تعريف مي كردند.

يكي از مفاهيم كليدي در نظام انديشه سياسي-اجتماعي مفهوم آزادي است، آيا شهيد بهشتي درباره اين مفهوم نظري دارد؟

بله، همان طور كه گفتيد يكي از مفاهيم اساسي در انديشه سياسي، مفهوم آزادي است. تقريبا در صد سال اخير كساني كه از ديدگاه حكمي به مسائل انسان و اجتماع و مدرنيته و سنت نگريسته اند، وقتي به موضوع آزادي پرداخته اند، منظورشان آزادي دروني و رهيدن از يوغ نفس بوده است. دكتر بهشتي نيز به اين موضوع توجه كرده و نكته يي را به آن افزوده است. ايشان آزادي به معنا و مفهوم نظام را مطرح كردند، يعني نهاد و نهادهايي كه آزادي را مي پرورند بايد در بيرون وجود داشته باشد. ايشان در توضيح اين نظريه مي گويند، فردي كه آزاد و حر باشد، در جامعه استبدادزده، حريت و آزادگي اش از بين مي رود و تبديل به يك فرد ضعيف و تنها در يك جامعه استبدادزده خواهد شد. يعني ما بايد نهادهايي كه آزادي را به وجود مي آورند، مثلارسانه هاي جمعي، نظام آموزشي و نظام هاي سياسي را تقويت كنيم. متاسفانه به اين نكته مهم نه در ايران و نه در ساير نقاط جهان اسلام توجه نشده است. بسياري از ضربات مهلك بر پيكر جنبش مصلحان در جهان اسلام عدم توجه بر آزادي به عنوان «نهاد» در بدنه جوامع اسلامي است. شايد يكي از علل نياز به «قهرمان» در جوامع شرقي نبود آزادي «نهادينه» است كه اذهان را به سوي «قهرمان» كه از جنس ما نيست سوق مي دهد.

دليل عدم اقبال به انديشه هاي دكتر بهشتي را در چه مي بينيد؟

متاسفانه ما به دكتر بهشتي به عنوان متفكري كه امكان معرفي شدنش به جهان وجود دارد، توجه نكرده ايم: انديشمندي كه گفتمانش از گفتمان هاي سازنده و تعاملي است. دو علت را مي توان در اين زمينه بر شمرد: نخست اينكه در تاريخ انديشه، معمولاتوجه به انديشمندي كه همزمان ما است يا در زماني نزديك به ما زندگي مي كند، كمتر صورت مي گيرد. مثلاامروزه در بحث از ابن سينا، به دليل گذشت چندصدسال از عصر او ديگر آن جريان هايي كه موجب ديده نشدن او مي شد، وجود ندارد. درباره دكتر بهشتي نيز حب و بغض ها موجب شده همايش ها به صورت نمايشي باشد و انديشه ايشان وارد بدنه افكار دانشگاهي و حوزوي نشود. مثلاانديشه هاي ايشان درباره امور مستحدثه كمتر مورد بازانديشي قرار گرفته است، يعني اين ايده كه ارتباط يك فتوا و مقتضيات زمان چگونه است اصلامورد توجه قرار نگرفته است. حتي در دانشگاه ها هم نتوانسته ايم افكار و آثار ايشان را به صورت دو واحد درسي مطرح كنيم تا تدريس شود. همچنين شاهد نبوده ايم درباره آثار ايشان تز دكتري و رساله دانشگاهي نگاشته شود. اما مساله دوم امري فرهنگي است كه ما گرفتار آن شده ايم و من از آن با عنوان عقده خودكم بيني ياد مي كنم. يعني اگر امروز گيدنز يا بورديو حرفي بزنند و مطلبي بگويند، ما به سرعت به آن توجه مي كنيم و درباره اش مطلب و كتاب مي نويسيم. اما اگر يك متفكر خودي و ايراني اين كار را بكند، ما اصلابه آثارش توجه نمي كنيم. اگر آماري مي گرفتيد متوجه مي شديد چقدر آثار ايشان در ميان محققان ما كم خوانده شده است. حداقل 38 اثر از نوشته هاي دكتر بهشتي توسط بنياد شهيد بهشتي منتشر شده است، آثار ديگري هم هست كه هنوز براي چاپ آماده نشده است اما به اين آثار توجه نشده است. نكته ديگر هزينه بالاي اجتماعي، شغلي و سياسي پرداختن به آثار ايشان و از ديدگاه ايشان روابط و ضوابط اجتماع را ديدن و واكاوي و وارسي فرهنگ سياسي از منظر دكتر بهشتي است كه موجب كم اقبالي به آنها شده است. مثلابررسي مفهوم آزادي از ديد ايشان هم به معناي فردي و هم به معناي نهادي كه ممكن است بهاي سنگيني براي متفكر داشته باشد سبب شده توجه به آثار ايشان بسيار كم باشد. در حالي كه پرداختن به ديدگاه هاي هابرماس، بورديو و گيدنز براي ما راحت تر است.

ديدگاه دكتر بهشتي درباره دين را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

يكي از نكات مهم در انديشه دكتر بهشتي درباره فهم دين است. در ديدگاه بهشتي فهم ظاهري از دين مي تواند قدرت تخريبي شديدي بر بنيان هاي اخلاقي جامعه وارد كند. به عنوان مثال، اگر مي شد تمام يك جامعه را با آيات قرآن پوشاند، اما در آن جامعه شكاف طبقاتي، ظلم و بي عدالتي به حد اعلابرسد و گرسنه در جامعه باشد، آن جامعه بيمار است و سالم نيست. بايد روح قرآن و دين را دريافت. در بررسي تفصيلي آيات و روايات قرآن درمي يابيم كه روح دين آزادي انسان است، عبوديت خدا يعني نفي بندگي ديگران و گسستن تمام بندها و قيدهايي كه انسان را از عبوديت خدا باز مي دارد و خدا خود مظهر آزادي است.

مهم ترين ميراث انديشه هاي دكتر بهشتي در عصر حاضر و براي ما چيست؟

انديشه هاي دكتر بهشتي پويا بود و روح محافظه كاري بر آنها حاكم نبوده است. امري كه ممكن است امروزه براي ما خطر باشد، مستولي شدن روح محافظه كاري بر انديشه هاي ما است. نگراني ما اين نيست كه ممكن است سوسياليسم بر ما مستولي شود، زيرا سوسياليسم به عنوان يك نظام ايدئولوژيك از بين رفته است، ليبراليسم هم مشكلات خاص خودش را پيدا كرده است. البته هنوز هم مي تواند براي برخي جذاب باشد، اما چيزي كه ممكن است براي گفتمان انقلاب اسلامي خطر داشته باشد، مستولي شدن روح محافظه كاري و غفلت از باطن معنويت و دوري از منطق حكمي فهم دين است. تقوا به آن معنايي كه دكتر شريعتي مي گفت، يعني دارا بودن قوه يي كه انسان بتواند در دل خطرها برود و خودش را باز يابد. تعبير ديگر اين است كه به هيچ حوزه يي وارد نشوي و خودت را به هيچ خطري نزديك نكني و پرهيزكار شوي. اين گونه است كه به تدريج محافظه كاري بر ما مستولي مي شود و به تدريج مقتضيات زمان را درك نمي كنيم و به صورت نظام مند از اقتضائات زمان دور مي شويم. آموزه ها را به طور ديكته وار مي شنويم، اما به تعبير امام خميني بعد زمان و مكان را درك نمي كنيم. هر مكان و هر زماني مقتضيات و شرايط خاص خودش را دارد. بهايي كه دكتر بهشتي به فهم مي دهد و تاكيدي كه ايشان به اهميت رابطه عقل و نقل مي كند، حائز اهميت است. از ديد ايشان عقل نه فقط به عنوان يك ابزار بلكه يك منبع شناخت است. اين نكته يي مهم در روش شناسي است. اگر عقل را در كنار ساير منابع شناخت بپذيريم، بسياري از مسائل در حوزه فرهنگ، سياست، اقتصاد، نظام هاي تربيتي و اجتماعي راهگشا خواهد بود. در حالي كه اگر نقل را ترجيح دهيم، به چنان اشعريت فكري در عين دينداري دچار خواهيم شد كه سخت بتوان از آن عبور كرد. در حالي كه عقل گرايي ويژگي تفكر حكمي اي بوده است كه شالوده گفتمان انقلاب اسلامي وامدار جوهري آن بوده است

روزنامه اعتماد، شماره 2429 به تاريخ 7/4/91، صفحه 8 (انديشه)

 


دیدگاه‌ها