1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
بخشی از سخنرانی شهید دکتر بهشتی درباره عملكرد حزب جمهورى اسلامى

ملت به رهبری مصدق و کاشانی اعتقاد و اعتماد داشت

اگر بخواهيم حق مطلب را بگوييم و هيچ حقى را زير پا نگذاريم، بايد بگوييم در آن موقع ملت ما هم با اعتقاد و اعتماد به رهبرى روحانيت مبارز، كه در آن زمان چهرة برجسته پيش‌گامش مرحوم آيت‏الله كاشانى بود، وارد معركه شدند و هم با اعتقاد و اعتمادى كه به يك چهرة سياسى پرسابقه، يعنى مرحوم دكتر مصدق، داشتند.


بخشی از سخنرانی شهید دکتر بهشتی درباره عملكرد حزب جمهورى اسلامى[1]

حضور در جمع شما و سخن گفتن از نزديك با شما عزيزان، هميشه از زنده‏ترين كارها و مفيدترين و نزديك‌كننده‏ترين برنامه‏هايى بوده كه داشته‏ايم و تراكم مسئوليت‏ها در اين يك سال اول پيروزى انقلاب، توفيق اين حضور را كمتر نصیب من و برخى از دوستان ديگر می‌کرد. در آستانة دومين سال پس از پيروزى، در برنامه‏ريزىِ كارها، تصميم بر اين شد كه قدرى از وقت را به اين حضور اختصاص دهيم؛ چون تجربة ديرينه نشان داده كه حتى صحبت كردن با مردم از طريق تلويزيون هم جاى اين صحبت‏ها را نمى‏گيرد. در آنجا سخن يك‏طرفه است. ديگران ما را مى‏بينند، ولى ما مردم را نمى‏بينيم. اين است كه در يك ماه و نيم اخير توفيق داشته‏ام كه در مجامع مختلف ــ مساجد، دانشگاه‏ها و مراكز ديگری در تهران و خارج از تهران ــ هر چند روز يك‌بار در جمع دوستان حاضر باشم. موضوع گفت‌وگو معمولاً به انتخاب و گزينش دوستان تعيين مى‏شود و در اين ديدار، موضوع را «عملكرد يك‏سالة حزب جمهورى اسلامى» معين كرده‏اند.

ديروز در دانشكدة الهيات بحثى داشتم دربارة رسالت دانشجو و دانشگاه. پس از پايان بحث به برخى از سؤالات جواب دادم. يكى از سؤالات اين بود كه با توجه به موقعيت روحانيت در جامعة ما و پيوندى كه ميان مردم و روحانيت ــ روحانيت اصيل و مورد اعتماد ــ وجود دارد، آيا فكر نمى‏كنيد بهتر است كه شما و امثال شما از همان طريق روحانيت و رابطه‏اى كه از اين طريق داريد، نقش اجتماعى‏تان را بدون پرداختن به حزب ايفا كنيد؟ بنابراين، اولين مسأله‏اى كه بايد براى برادرها و خواهرها روشن شود، اين است كه ما چرا به فكر ايجاد حزب افتاديم. اگر همان مطلبى را كه سؤال‌كننده به عنوان مبنا و پاية سؤالش مطرح كرده بود، مورد توجه قرار دهيد، جواب اين سؤال به‌دست مى‏آيد. زمانی هست که كسانى به فكر ايجاد و تأسيس حزب مى‏افتند تا هوادارانی پيدا كنند و جايى در جامعه داشته باشند. بسیاری از احزابى كه در جامعه‏ها ــ از جمله در ايران ــ به‏وجود آمده، اين خط را دنبال كرده‏اند. سؤالِ اين سؤال‏كننده نشان مى‏دهد كه مؤسسين حزب جمهورى اسلامى نمى‏توانسته‏اند چنين انگيزه‏اى داشته باشند؛ چون كسانى كه تأسيس حزب را اعلام كردند، پنج چهرة روحانى‏اند كه آ‌ن‌قدرها هم در جامعه بى‌جا و بى‌پايگاه نبوده‌اند كه حالا بخواهند از طريق ايجاد حزب، پايگاه پيدا كنند. آن‌ها سال‏ها در روحانيت و در جامعه استخوان خُرد كرده بودند و می‌دانستند پايگاه و جايگاه يك روحانى فعال مورد علاقه، آن‏قدر هست كه ديگر نيازى به ايجاد حزب نداشته باشد. اما به‌ یک‌باره پنج چهرة روحانی متفقاً دست به این کار می‌‌زنند. پس ما در پی چه مى‏گشتيم؟ حتى يادم مى‏آيد که محقق عالى‏قدر، متفكر و گوينده و نويسندة پرارج، برادر شهيدمان مرحوم استاد مطهرى رحمةالله عليه، اين مطلب را در همان آغاز به عده‏اى از دوستان ‏فرموده بود كه اين برادرهاى ما دست به كارى زده‏اند كه اگر نيّتشان خدا نباشد، خسارت كرده‏اند. همين‏طور است. انگيزة ما نمى‏تواند از اين انگيزه‏هاى معمولىِ طبيعى حزب باشد.

علت اين‌كه ما به تأسيس حزب جمهورى اسلامى اقدام كرديم، اين بود كه تجربة تاريخى در تاريخ ملت ما نشان داده است كه هرگاه ملت قيام كرد و در اين قيامش، هم‌گامى با روحانيت و به‌خصوص نقش علماى اسلامىِ متعهد و آگاه به‌صورت عامل برجستة پيروزىِ قيام، مورد قبول خودى و بيگانه قرار گرفت و ملت، يا بخش عظيمى از ملت، به اعتبار و اعتماد حضور روحانيتِ متعهدِ مسئولِ مورد قبول خود، صحنة گستردة مبارزه را پر كردند، پس از پيروزى، يك گروه متشكّلِ دویست نفری، سیصد نفری، گاه پنجاه نفری یا پنج‌هزار نفری، به دليل تشكّلشان آمدند و صاحب همة دستاوردهاى اين مبارزه و نبرد عمومى خلق و ملت شدند و مبارزه را پس از پيروزى به هر سمتى دلشان خواست بردند؛ گاه به سمت شرق و گاه به سمت غرب، و همة فريادهاى نه شرقى نه غربىِ ملت را كه از عمق وجدانش برمى‏خاسته، خنثى و بى‏اثر كردند. ما از همان اوايل حضور در مبارزه‏ها، به ضرورت اين تشكّل پى برديم.

خوب يادم مى‏آيد در سنين نوجوانى، در زمان مبارزة ملى و نهضت ملى مردم ايران در سال‏هاى 1329 تا 1332، مردم ما به دو نوع رهبرى دينى و سياسى ايمان و اعتقاد داشتند. اگر بخواهيم حق مطلب را بگوييم و هيچ حقى را زير پا نگذاريم، بايد بگوييم در آن موقع ملت ما هم با اعتقاد و اعتماد به رهبرى روحانيت مبارز، كه در آن زمان چهرة برجسته پيش‌گامش مرحوم آيت‏الله كاشانى بود، وارد معركه شدند و هم با اعتقاد و اعتمادى كه به يك چهرة سياسى پرسابقه، يعنى مرحوم دكتر مصدق، داشتند. واقعيت اين است كه آن موقع رهبرى ميان اين دو مشترك بود. پس از كودتاى ننگين 28 مرداد سال 1332، در گروه‏هاى مختلف به جمع‏بندى و تجزيه و تحليل حوادث پرداختيم و اين جمع‏بندى‏ها در چند مورد به اين نتيجه رسيد كه حتى مرحوم دكتر مصدق از همكارى يك مجموعة متشكّلِ سازمان‏يافتة خط‌دارْ محروم بود. يعنى نه‌تنها مرحوم آيت‏الله كاشانى و روحانيت و مردمى كه با اعتماد و اعتقاد به روحانيت وارد معركه شده بودند، داراى تشكّل كافىِ مؤثر نبودند، بلکه مرحوم دكتر مصدق هم فاقد چنين ياران و همكاران متشكّلى بود. به همين جهت، پيروزى‏هاى به‏دست‌آمده از مبارزات دليرانه و فداكارانة مردم، از طرف گروه‏هاى متشكّل ديگرى كه خط داشتند، مورد تهديد قرار گرفت و آن شد كه خوانده‏ايد و شنيده‏ايد.

ما از همان موقع اين تجربه را اندوختيم كه يك نهضت و انقلاب با حضور همگانى ناس، عامه، عوام، خلق و توده، به سمت درهم شكستن نيروى دشمن جلو مى‏رود و احياناً وقتى از رهبرىِ واحدِ آگاهِ شجاعِ قاطع برخوردار باشد، به پيروزى‏هاى ارزنده‏اى هم دست مى‏يابد و مى‏رسد. اما نگهداشتِ اين پيروزى در خط اصيل مبارزه، به‌خصوص پس از پيروز شدن و مسئوليت‏ها را برعهده گرفتن، شرطش اين است كه نيرويى سازمان‌يافته و متشكّل، داراى مواضع مشخص و روشن و خطى آينده‏نگر و برنامه‏هايى متناسب با نيازها، مسئوليت را به عهده بگيرد و اين نيروى متشكّل نيرويى باشد متكى به همان مردمى كه مبارزه كردند. بنابراين، داشتن تشكيلاتِ سياسىِ اجتماعىِ داراى فرهنگِ اصيلِ انقلاب و موردِ اعتماد مردم و برخوردار از پايگاه توده‏اى و مردمى و ناسى و عمومى و عوامى، شرط موفقيت در تداوم يك مبارزه و انقلاب است.


[1] . 21/1/1359.

 


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها