1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
آخرین مصاحبه شهید دکتر بهشتی درباره زنده‌یاد دکتر علی شریعتی؛ 29 خرداد 1360

دكتر همواره رو به اصالت اسلامى پيش مى‏رفت

آنچه مى‏توانم در رابطه با دكتر بگويم دو نكته است: يكى اينكه بر حسب برخوردهايى كه داشتيم و تاحدى كه شنيده و يا نوشته‏هايش را خوانده‏ام، دكتر همواره رو به اصالت اسلامى پيش مى‏رفت؛ يعنى هر چه جلو مى‏رفت به اصالت اسلامى نزديك‏تر مى‏شد. دوم اينكه، برعكس آنچه گاهى درباره او گفته مى‏شد كه آدمى است كه حرف ديگران را نمى‏پذيرد، او حرف‏هاى مستند و منطقى افرادى را كه صاحب‏نظر بودند مى‏شنيد و گوش مى‏داد و مى‏پذيرفت، به‏شرط آنكه آن طرف در آن سطح و در آن حد از قدرت فكرى و قدرت تحليل باشد كه بتواند مشكلى را براى او بگشايد و مطلبى را برايش باز كند.


آشنايى شما با دكتر از چه زمانى آغاز مى‏شود؟ در اين رابطه اگر خاطراتى از ايشان داريد عنوان بفرماييد.

بسم‏الله الرحمن الرحيم. نخستين آشنايى من با مرحوم دكتر شريعتى مربوط مى‏شود به سال 1349. در تابستان آن سال در مشهد با آقاى خامنه‏اى و مرحوم دكتر شريعتى و بعضى از آقايان چند جلسه داشتيم و پيرامون مسائل و نيازها صحبت كرديم. در همان مواقع عده‏اى از افراد علاقه‏مند به تنظيم مواضع فكرى اسلامى جلساتى داشتند و خلاصه كارشان را در مجموعه‏اى تنظيم كرده بودند. در آن مجالسى كه داشتيم گاهى هم پيرامون دين بحث و صحبت مى‏شد؛ ولى به‏طور عمده با دكتر پيرامون حركت اسلامى و جنبش اسلامى و نيازهاى آن در شرايطى كه جنبش در آن موقع داشت و همچنين آينده جنبش گفت‏وگو مى‏كرديم. به‏هر حال جلسات خوب و سودمندى بود. از آن به بعد باز جلسات گفت‏وگو و بحث داشتيم. مخصوصاً زمانى كه دكتر به تهران آمدند گاهى فرصت‏هايى براى تبادل‏نظر و گفت‏وگو پيش مى‏آمد.

نظرتان را در مورد طرز تفكر و عقايد دكتر شريعتى بيان بفرماييد.

اين سؤال مكرر گفته شده و جواب آن نيز مكرراً بيان شده است. حالا هم همان جواب را مى‏گويم.

مرحوم دكتر شريعتى يك قريحه سرشار و يك انديشه پويا و جستجوگر و يك انديشه ناآرام بود؛ انديشه‏اى كه همواره در پى فهميدن و شناختن بود. مايه‏هاى اصلى اين انديشه، يكى معارف اسلامى بود كه دكتر در خانه پدرشان و در شهر مشهد با آنها آشنا شده بود )آشنايى بيش از يك جوان معمولى و در سطحى بالاتر( و مطالعاتى كه در زمينه ادبيات و جامعه‏شناسى در رابطه با فرهنگ غربى و اروپايى داشت.

خصوصيت دكتر اين بود كه هويت و اصالت خود را در اين مطالعات گم نكرده و دچار از خود بيگانگى نگشته بود. پيدا بود كه در طول سال‏ها مطالعه و تحصيل در زمينه جامعه‏شناسى و معارف غربى، شيفته و دلباخته مطلق فرهنگ غربى نشده بود، بلكه اصالت فرهنگ غنى اسلام همواره براى او جاذبه نيرومند داشت. همين امتياز سبب شده بود كه دكتر بتواند با حفظ خويشتن خويش و هويت خود، در يك سير و سلوك فكرى و معرفتى، گام‏هاى بلندى به جلو بردارد و نتايج جالب و زيبا و ارزنده‏اى را به‏دست آورد.

يك استعداد سرشار و قريحه دانا، در چنين حركت و پويش سازنده‏اى، خودبه‏خود درباره مسائل مختلف نظر مى‏دهد و چه‏بسا نظراتش در مورد يك مسئله‏اى در زمان‏هاى مختلف، گوناگون مى‏شود. نخستين چيزى كه از اين بابت در ذهنم مانده مطلبى است كه دكتر در كتاب »ياد و يادآوران« بيان اين است كه چگونه دكتر شريعتى در يك سال كه به حج مشرف مى‏شود و در مراسم حج مى‏بيند عده‏اى از حجاج شيعه در عرفات و مواقف ديگر حج، بياد امام حسين هستند، زيارت وارث مى‏خوانند، زيارت عاشورا مى‏خوانند، در برخورد با اين جريان اول بار اين مطلب به ذهنش مى‏آيد كه آيا اينجا در اين كنگره عمومى مسلمانان جهان، بجاست كه شيعه، آن آهنگ و آرمان ويژه خودش، يعنى حسينى بودن را مطرح مى‏كند؟ آيا بهتر نيست كه در آنجا، شيعه مثل ديگر مسلمانان همان دعاها و ديگر مناسك عمومى اسلام را بجاى آورند؟ سال بعد وقتى دوباره به حج مشرف مى‏شود و همين مناظر را مى‏بيند يكمرتبه متوجه مى‏شود كه عجب! حقيقت اين است كه مراسم پرشكوه حج، يك ظاهر و جسم است كه باطن و روح آن در حسينى انديشيدن و حسينى زيستن است. بنابراين، توجه به امام حسين، به هر صورت، در مواقف مختلف حج يعنى توجه به روح اين مناسك و عبادت بزرگ و در پيوند همه عبادت‏ها ولايت و امامت. ذهنش متوجه اين مى‏شود كه اگر حج، اين مراسم بزرگ و باشكوه در خدمت خلافت اموى و عباسى و زمامداران طاغوتى قرار گيرد حقى است كه باطل از آن بهره‏بردارى مى‏كند ؛ اما اگر همين مناسك حج در راستاى امامت حسين و حسينيان قرار گيرد، آن‏وقت حقى است كه يك حق پرشكوه‏تر با آن همراه است. بنابراين، به‏نظرش مى‏آيد كه بسيار به‏جاست كه در همان جا، در همان مواقف، دل‏ها متوجه كربلاى امام حسين باشد و زيارت‏هاى مربوط به امام حسين خوانده شود – كه در آن زيارت‏ها از شهادت و امامت حسينى ياد شود و دل و جان و ضمير حج‏گزاران با روح حج، كه امامت حسينى باشد، تجديد عهد كند. يعنى سال قبل به‏نظرش مى‏رسد كه اين كار نابجاست، در سال بعد به‏نظرش مى‏رسد كه نه تنها بجاست بلكه ضرورت حفظ محتواى راستين حج است. در اين رابطه است كه يك سخنرانى ايراد مى‏كند كه به‏صورت اين كتاب منتشر مى‏شود؛ يعنى چگونه بايد هميشه به ياد حسين و حسينيان بود.

يك انديشه پويا و جستجوگر هميشه از اين گردش‏ها و چرخش‏هاى صد و هشتاد درجه‏اى دارد و دكتر شريعتى در رابطه با مسائل بسيارى يك چنين انديشه‏اى داشت. خودش درباره ماركس مى‏گفت كه وقتى مى‏گوييد ماركس چه گفت، بگوييد ماركس در چه سالى : ماركس در زمانى كه مانيفست را مى‏نوشت (1848)، يا ماركس سال 1870، يا بعد. بنابراين، در ذهن و انديشه‏اش توجه داشته كه براى انسان‏هاى جستجوگر در رابطه با مسائل مختلف در طول زمان نظرات مختلف پيدا مى‏شود. حالا او از ماركس سخن گفته، من مى‏خواهم بگويم كه در تاريخ فقهمان، فقهاى برجسته‏اى داريم كه آنها نيز داراى ذهن نقاد، قريحه‏اى سرشار و انديشه‏اى پويا بوده‏اند.

علامه حلّى و شيخ طوسى دو فقيه معروف هستند و هر دو داراى كتاب‏هاى فراوان. ما مى‏بينيم كه در مورد يك مسئله فقهى، علامه حلى در كتاب‏هاى مختلف، فتاوى گوناگون دارد. يعنى انديشه‏اش پوياست. و عجيب اين است كه او گاهى در يك كتاب فقهى مسئله‏اى را برحسب نياز در دو جا مطرح كرده ؛ يك بار در آغاز كتاب و يك بار در پايان آن، و تا كتاب را به آخر نرسانده داراى يك برداشت جديد مى‏شده و درباره همان مسئله در پايان كتاب، در اواخر كتاب، يك فتواى جديد مى‏دهد. اين ويژگى انديشه‏هاى پويا و پرتوان است، و دكتر انديشه‏اى پويا و پرتوان داشت.

آنچه مى‏توانم در رابطه با دكتر بگويم دو نكته است: يكى اينكه بر حسب برخوردهايى كه داشتيم و تاحدى كه شنيده و يا نوشته‏هايش را خوانده‏ام، دكتر همواره رو به اصالت اسلامى پيش مى‏رفت؛ يعنى هر چه جلو مى‏رفت به اصالت اسلامى نزديك‏تر مى‏شد. دوم اينكه، برعكس آنچه گاهى درباره او گفته مى‏شد كه آدمى است كه حرف ديگران را نمى‏پذيرد، او حرف‏هاى مستند و منطقى افرادى را كه صاحب‏نظر بودند مى‏شنيد و گوش مى‏داد و مى‏پذيرفت، به‏شرط آنكه آن طرف در آن سطح و در آن حد از قدرت فكرى و قدرت تحليل باشد كه بتواند مشكلى را براى او بگشايد و مطلبى را برايش باز كند.

نظر روحانيت مبارز از ديرباز نسبت به دكتر شريعتى چه بوده است؟

نظر روحانيون در مورد دكتر چند دسته بود: يك دسته كسانى كه دكتر را به‏عنوان يك تحصيل‏كرده و روشنفكر در خط دفاع از اسلام مى‏دانستند و او را ارج مى‏نهادند و كار او را خدمت مى‏دانستند. دسته ديگر كسانى كه به‏دليل اشتباهات قابل ملاحظه‏اى كه در برداشت‏هاى اسلامى دكتر بود، در عين آنكه كار او را ارج مى‏نهادند، سخت انتقاد مى‏كردند؛ اما انتقادى منصفانه و سازنده. يك دسته هم كسانى بودند كه چون از دور با دكتر برخورد مى‏كردند نسبت به او آن بينش گروه اول و دوم را نداشتند؛ به‏طورى كه در روحانيون مبارز نيز در رابطه با دكتر برداشت‏هاى گوناگون وجود داشت.

ويژگى‏هاى دكتر شريعتى در چه چيزهايى بود؟

دكتر مردى سخت‏كوش، پرتلاش، پركار و پراحساس بود. او يك انسان براستى هنرمند بود، و اين جنبه هنرى، در قلمش و نوشته‏هايش بخوبى مشهود است. او يك انديشه پرجهش بود و اين جهش‏ها بخوبى در نوشته‏ها و گفتارش مشهود است. براستى علاقه‏مند بود به اينكه دور از تأثير فرهنگ غرب و شرق، در سرزمين ما يك جنبش و انقلاب اصيل در پرتو اسلام و براساس تعاليم اسلام بوجود بيايد و به اين كار سخت عشق مى‏ورزيد و علاقه داشت. او به نسل جوان بسيار بها مى‏داد و با رنج و درد نسل جوان خوب آشنا بود و مى‏توانست بيانگر آرمان‏ها و آرزوها و رنج‏ها و دردها باشد. به‏هر حال او يك سرمايه ارزنده بود. البته، همان‏طور كه گفتم، دكتر يك پوينده و جوينده بود كه در راه پويش و جويايى‏اش، در برداشت‏هاى اسلامى و اجتماعى‏اش، در مواردى اشتباهات قابل ملاحظه‏اى داشت و لازم است در رابطه با خواندن آثار دكتر به اين نكات توجه شود.

نقش دكتر على شريعتى در انقلاب اسلامى چه بود؟

دكتر در طول چند سال حساس، هيجان مؤثرى در جو اسلامى و انقلاب اسلامى به‏وجود آورد، و در جذب نيروهاى جوان درس‏خوانده و پرشور و پراحساس به‏سوى اسلام اصيل نقش سازنده‏اى داشت و دل‏هاى زيادى را با انقلاب اسلامى همراه كرد. اين انقلاب و جامعه بايد قدردان اين نقش مؤثر باشد.

 به عنوان آخرين سؤال، بفرماييد كه در آن زمان نظر مجاهدين خلق درباره دكتر شريعتى چه بود؟

آن موقع‏ها جوان‏هايى كه با مجاهدين ارتباط داشتند مكرر مى‏آمدند و از كار حسينيه ارشاد و افكار دكتر شريعتى انتقاد مى‏كردند و مى‏گفتند كه اين جريانى است كه مخالفين انقلاب اسلامى به‏وجود آورده‏اند تا از گرايش جوان‏ها به انقلاب و قيام مسلحانه – كه تز مجاهدين و فدائيان خلق بود – جلوگيرى كنند و بكاهند. بنابراين، از نظر اصولشان و برطبق نظراتشان نسبت به كار دكتر و آن برنامه‏ها نظر مخالف داشتند. آنها دكتر را يك نوع حركت انحرافى تلقى مى‏كردند. اين آن مقدار بود كه جوان‏هايى از آنها كه پيش ما مى‏آمدند، اظهار مى‏كردند.

 


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها