1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

اعتراف رجوي به جنايت هفتم تير

محمد جواد قدیری عضو کادر مرکزی سازمان و از طراحان اصلي انفجار مسجد اباذر ، « در روز چهارم تير [ 1360 ] به دوستان خود با اطمينان خبر ميدهد که روز هفتم تير ، کار يکسره خواهد شد . » وی روز ششم تير نيز قبل از فرار از کشور « به بعضي از متهمين (عضو سازمان) که مجددا دستگير شده اند گفته بود که فردا يعني روز 7/4/1360 کار نظام اسلامي تمام است . »

حجة الاسلام هاشمي رفسنجاني در خاطرات خود درباره نحوه اطلاع از انفجار حزب جمهوری اسلامي در 7 تير چنين نوشته است :

يکشنبه 7 تير [ 1360 ] – 25 شعبان – 28 ژوئن

… بعدازظهر در جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامي]  شرکت کردم . بحث های مهمي در دستور بود . از بيمارستان قلب خواسته بودند ، برای مشورت راجع به مسائل مربوط به معالجه آقای خامنه ای ، کسي از مسولان به آنجا برود . پس از جلسه شورا ، برای بررسي وضع آقای خامنه ای ، اول شب به آقای خامنه ای رفتم ؛ حالشان بهتر بود . در وضع محافظت و ساير مسائل بحث شد .

شب با احمد آقای خميني در منزل قرار داشتم ؛ به منزل آمدم . آقای موسوی خوئيني ها هم آمد .

درباره [ انتخابات ] رياست جمهوری بحث کرديم .

ازدفتر امام ، آقای صانعي تلفن کرد و خبر داد که در دفتر حزب جمهوری اسلامي بمبي منفجر شده و عده ای شهيد شده اند . وحشت کرديم ؛ جلسه مشترک نمايندگان و مسئولان اجرايي حزب بود .

در تلفن های بعدی اطلاع رسيد که بمب در همان سالن ، در حال سخنراني آقای بهشتي ، منفجر شده – در حالي که نزديک به يکصد نفر از افراد موثر مملکت حضور داشته اند و ساختمان ويران شده و همگي زير آوار رفته اند و مشغول بيرون آوردن شهدا و مجروحان هستند .

با تلفن ها خبرها در همه شهر منتشر شد . تا ساعت دو بعد از نصف شب بيدار ماندم و مرتب خبر مي گرفتم . خبرها وحشتناک بود و حاکي از شهادت ده ها نفر و بالاخره خبر شهادت آقای دکتر بهشتي کمرم را شکست …

دوشنبه 8 تير – 26 شعبان – 29 ژوئن … خبری دادند که حادثه انفجار بمب مي تواند به دست يکي از عوامل ضد انقلاب که در حزب نفوذ کرده ، انجام شده باشد . او فعلا متواری است . ده دقيقه قبل از انفجار ، به بهانه ای ، از دفتر حزب به طور مرموز بيرون رفته است … مهندس موسوی آمد و جريان مفقود شدن « کلاهي » و احتمال عاملانفجار بودنش را مطرح کرد ؛ به عنوان بستني خريدن ، قبل از انفجار فرار کرده است …

يکشنبه 14 تير – 3 رمضان – 5 جولای

اول صبح آقای محسن رضايي به منزل آمد و گزارشي از وضع مبارزه با گروک ها داد . معلوم شد که عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامي ، از مجاهدين خلق است . از پرونده ای که قبلا انجمن اسلامي دانشگاهش برايش تشکيل داده است ، چنين مشخص مي شود .

فاجعه انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامي بزرگترين ضربه اي بود که تروريسم از آغاز پيروزی انقلاب اسلامي بدان وارد آورده بود . به رغم عريان بودن انگيزه ها و نحوه عملکرد سازمان که حتي از پيش تحقيقات هم برای مردم روشن بود ، به علت ابعاد و آثار گسترده داخلي و بين المللي اين اقدام ، سازمان مسئوليت انفجار 7 تير را صريحا اعلام ننمود ، ضمن اينکه تلويحا و با کنايه روشن تر از تصريح آن را به خود نسبت مي داد . انجمن دانشجويان مسلمان امريکا که در سال 60 و 61 نقش ستاد سازمان در امريکا را ايفا مي کرد و مواضع آن را انتشار مي داد ، در اطلاعيه خود چنين اعلام نمود : « … انفجار ستاد حزب | جمهوری اسلامي | و متلاشي شدن بهشتي … مرگ بهشتي همان خواست به حق توده های مردم بود . » رجوی در جمع بندی يکساله و موسي خياباني نفر دوم سازمان ، در نوار تحليل تاريخچه سازمان ، که اندک زماني پيش از کشته شدنش در بهمن 60 ضبط کرده بود ، هر دو – به نوعي – از « ضربه مهلک » و « ضربه اول » ( و مانند اين تعبيرها ) بعد از 30 خرداد ، سخن راندند . خياباني با اشاره به آغاز جنگ مسلحانه توسط سازمان پس از 30 خرداد 60 ، درباره انفجار حزب جمهوری اسلامي مي گويد :

… صدای مهيب انفجار درست در راس ساعت 9 يکشنبه شب ، هفتم تير ماه ، بلند شد . صدايی که نتها در سراسر ايران ، بلکه در سراسر جهان طنين انداخت و شايد بتوان گفت که از فردای آن روز رژيم خمينی مرده است .

وی در ادامه ، با تشبيه سازمان به يک جوان ، انفجار 7 تير را سيلی محکم آن جوان به رژيم جمهوری اسلامی توصيف می کند .

همچنين در يک جمع بندی درون سازمانی در شهريور 60 ، از فاجعه 7 تير به اين تعبير ذکر می شود :

ضربه جبران ناپذير بر پيکر ارتجاع به عنوان مرحله جديد مبارزه که در اثر آن رژيم قادر به راست کردن کمرش نخواهد بود .

مسعود رجوی در جمع بندی يکساله ، با اشارات و تاکيدات بسيار به مخاطبان می رساند که فاجعه 7 تير را سازمان مرتکب شده است . وی با مرحله ای کردن جنگ مسلحانه عليه جمهوری اسلامی می گويد :

در مرحله اول نوبت “سران سياسی ” بود . قبل از هر چيز شاه مهره ها هدف بودند . … ما در فاز نخستين تهاجمانمان ، با عمل بزرگ شروع کرديم ؛ و در راس همه ، عمليات تاريخی ” الله اکبر ” ، که اين اسم هم پيشاپيش برايش گذشته شده بود ، جای موسی خالی … يک مرحله را پيش برديم . کدام مرحله ؟ بی آينده کردن رژيم وسلب ثبات از آن … خلاصه در يک کلام : کار کسی جز مجاهدين نبود … کار در مجموع حساب شده و برنامه ريزی شده بود …

در فروردین 62 سرمقاله نشريه مجاهد آشکار ساخت که « از فردای 30 خرداد سال 60 در نشست دفتر سياسي سازمان » بحث و تصميم گيری درباره « نخستين عمل بزرگ » آغاز مي شود و « هدف های اين عمليات » دارای چهره و هويت مذهبي بوده اند . اين اشارات کاملا روشن مي سازد که انفجار هفتم تير در دفتر سياسي سازمان بحث و تصويب شده و با توجه به اشاره رجوی به هنگام يادکرد از آن عمليات ، مي توان حدس زد که نقش خياباني در انجام اين عمليات مهم تر و برجسته تر از سايرين بوده است .

چند مورد ديگر از اعترافات سازمان به انجام عمليات تروريستي هفتم تير به اين شرح است :

اولين شماره نشريه مجاهد که پس از 4 تير 60 تعطيل شده بود و يک سال و نيم بعد در آذر ماه 61 در خارج کشور منتشر گرديد ، در سرمقاله خود درباره استراتژی جنگ مسلحانه و ترور سران کشور تحت عنوان « ضربات اول » چنين مي نويسد :

… در مرحله اول اين استراتژی ، ضربه يا ضربات تعيين کننده اول و يک فاز تهاجمي – تهاجم به هر قيمت – و تشکيل آلترناتيو را در دستور کار قرار داديم … در مرحله اول … بار کيفي پيشبرد عمليات نظامي ، از آنجا که از پيچيدگي بسيار بالايي برخوردار بود ، به عهده مسئولين رده بالای سازمان قرار داشت .

نشريه سازمان در تحليلی فاجعه 7 تير را اين گونه تبيين کرده است :

… از بين رفتن 70 درصد کادر رهبری و ارگان حکومتی اش در نقاط مختلف کشور و بی آينده شدن مطلق رژيم ، دقيقا محصول مقاومت انقلابی مسلحانه و به خصوص مرحله اول استراتژيک آن بوده است … او (بهشتی ) تنها شاه مهره ای بود که می توانست آينده رژيم را … تضمين نمايد ( و در همين جاست که عظمت انقلابی و سرنوشت ساز مرحله اول استراتژی مقاومت روشن می شود . ) مسعود رجوی در جمع بندی يکساله مقاومت مسلحانه … چنين می گويد : مجاهدين در اولين ضربه شان جايی برای تثبيت رژيم نگذاشتند .

در همين مقاله مجددا تاکيد شده که جمهوری اسلامي پس از 30 خرداد و جنگ مسلحانه سازمان ، « در همان آغاز ، بالاترين مهره و اميد آينده اش را از دست داد . »

مسعود رجوی در مصاحبه با نشريه العربی در دی ماه 61 که ترجمه آن توسط ارگان سازمان نيز منتشر گرديده گفت :

دستاورد اول مبازره مسلحانه ما بسيار بود تا حدی که رژيم امروز بی آینده شده است … کليه کانديدای رهبری پس از خمينی يعنی مقاماتی که می توانستند رهبری رژيم کنونی را بعد از او بدست گيرند ، … علاوه بر آنها دو هزار نفر ديگر از آخوند های حاکم و ساير مسئولين رژيم نيز … به هلاکت رسيدند .

مقاله ديگری از نشريه مجاهد ، با اشاره تلويحي به فاجعه هفتم تير ، آن را « عمليات تعيين کننده و تاريخ ساز آغازين » در فاز نظامي پس از 30 خرداد 60 توصيف کرد . رجوی در سخنانی با اشاره به هفتم تير ، خطاب به گروهی از اعضای سازمان گفت :

… شما هم مثل همه مردم ايران ، يک هفته بعد از 30 خرداد ، صدای رعد در آسمان بی ابر وطن … را شنيديد …

در 9 تير 1362 ، بخش قابل توجهي از نشريه مجاهد به صورت ويژه نامه انفجار هفتم تير درآمده بود و فضای عمومي اين شماره به روشني به مخاطب نشان مي داد که سازمان ، مجری و مسئول اين فاجعه بوده است و به آن افتخار هم مي کند . در صفحه اول اين شماره تيتر « رهنمود قرآني در بعداز ظهر يکشنبه 7 تير 1360 » و يک آيه قرآن درج شده و در صفحه 2 که ترجمه همراه با تحريف آن آمده است ، تلاش شده که مضمون آن بر انفجار 7 تير تطبيق داده شود و با اشاره با تفأل از قرآن ، پشتوانه ماورايي نيز برای اين اقدام جنايت بار جعل گردد . همچنين سخنان موسي خياباني در مورد 7 تير نيز در صفحه اول برجسته شده و در صفحات بعدی مطالب فراواني عليه شهيد آية الله دکتر بهشتي درج گرديده است تا توجيه سازمان برای اين عمليات نيز ارائه شود .

در مقاله ای در همان شماره ، ترور آيت الله بهشتی به شعارهای تظاهرات خشونت بار 30 خرداد ارجاع داده شده و چنين آمده است :

… درست در ساعت 9 شب هفتم تير ماه 60 … خشم گره خورده خلق در مقر حزب … شعله کشيد و منفجر شد … بهشتی اين بزرگترين چهره امپرياليسم و ارتجاع … مشخصا در تظاهرات تاريخی 30 خرداد … “با فرياد های ” مرگ بر بهشتی ” حکم اعدام انقلابی او را صادر کرده بودند …

بيش از يک دهه بعد هفته نامه عرب زبان الوطن العربي نوشت :

… سازمان سيا با کمک مزدوران خود در داخل [ ايران ] توانست يک محل گردهمايي را منفجر کند که در آن رويداد ، بين 70 تا 80نفر از سران رژيم و در رأس آنها محمد بهشتي کشته شدند …

در گزارش وزارت خارجه آمريکا درباره سازمان که در سال 1994 ميلادی ( 1373 شمسي ) انتشار يافت نيز صراحتا مسئوليت انفجار هفتم تير بر عهده آن سازمان گذارده شده است :

مجاهدين موجي از بمب گذاری و ترور را عليه رژيم خميني آغاز نمودند که تا امروز نيز طنين انداز است . شاخص ترین حمله در تاریخ 28 ژوئن 1981 ( = 7 تیر 1360 ) رخ داد و این زمانی بود که دو بمب ، مرکز حزب جمهوری اسلامی( حزب روحانیون ) را از هم متلاشی کرد و منجر به کشته شدن 74 تن از رهبران ارشد رژيم گشت . من جمله رهبر حزب جمهوری اسلامی ، آيه الله بهشتی ، 4 وزير ، 27 نماینده مجلس .

هویت عامل انفجار

یک هفته بعد از انفجار ، هویت عامل آن شناسایی شد . طی اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اعلام مشخصات وی از مردم برای دستگیری او در خواست کمک شد :

… در تحقیقات مشخص شده که در این عمل وحشیانه توسط سازمان آمریکایی مجاهدین خلق تدارک دیده شده و یکی از افراد موثر در این جنایت فردی به اسم محمد رضا کلاهی که مشخصات نامبرده بدین شرح اعلام می گردد :

محمد رضا کلاهی فرزند حسن متولد 1338 دارنده شماره شناسنامه 1251 ، دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت ايران و دارای ديپلم رياضي از دبيرستان بامداد ( واقع در خيابان جمهوری اسلامي – خيابان گلشن ) که نامبرده در حين وقوع حادثه ای متواری شده است .

سخنگوی سپاه نيز در مصاحبه ای با ارائه توضيحات بيشتر در مورد نتايج تحقيقات گفت :

… بمب گذاری از ناحيه سازمان مجاهدين خلق ، اين گروه وابسته و مزدور آمريکايي ، صورت گرفته است . شکل و نحوه کار هم به اين طريق بوده که به وسيله يک عامل نفوذی به نام محمد رضا کلاهي که در ميان کارکنان حزب جمهوری اسلامي نفوذ کرده بود … اين بمب گذاری صورت مي گيرد … اين بمب گذاری خيلي ساده و به نوعي بوده که هر کسي مي توانسته اين کار را انجام بدهد . به جهت اينکه فرصت کافي داشته و يکي از بمب ها را در زير تريبون قرار داده ، بمب ديگر در کنار ستوني از سالن کار گذاشته … | کلاهي | در ارتباط با همان سالن کنفرانس و به عنوان يک کارمند معمولي و ساده کار مي کرده است .

حجة الاسلام محمدی ری شهری ، اولين وزير اطلاعات جمهوری اسلامي ايران ، در خاطرات خود آخرين و کامل ترين اطلاعات منتشره درباره کلاهي را ارائه داده است :

محمد رضا کلاهي صمدی بعد از پيروزی انقلاب اسلامي ، در سال 1357 ، به سازمان منافقين پيوست . ابتدا در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتي با خط دهي سازمان از انمن اظهار بريدگي نموده ، ضمن اينکه در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگي داشته است ، به عنوان پاسدار کميته انقلاب اسلامي ولي عصر ( تهران ) واقع در خيابان پاستور ، شروع به فعاليت و به تدريج با هدايت منافقين ، وارد حزب جمهوری اسلامي مي شود .

کلاهي در تشکيلات دفتر مرکزی حزب در جايگاهي قرار مي گيرد که از کليه جريانات مهم حزبي و مملکتي ( دولت ، مجلس ، نهادها و … ) مطلع بوده و همچنين مسئول دعوتها برای کنفرانس ها ، ميز گردها و يا جلسات بوده ، ضمن اينکه حفاظت سالن نيز به عهده او بوده است . او مستقيما زير نظر يکي از افراد کادر مرکزی منافقين به نام هادی روشن رواني با نام مستعار مقدم قرار داشته است .

کلاهي از تاريخ 1/9/1359 در منزل شخصي فردی به نام سعيد عباس مودب صفت ، به عنوان مستأجر و به صورت انفرادی زندگي مي کرده و بعضا افرادی زا نيز با خود به منزل مي آورده است . وی ساعت 7 صبح از خانه خارج و حدود 8 شب به خانه باز مي گشت و در رفت و آمد بسيار محتاط و مرتبا خودش را چک مي کرد و حتي برای رفتن به دستشويي ، در اتاق خودش را قفل مي نموده است .

وی چند روز قبل از انفجار حزب ، کيف سامسونت خود را عوض کرده و يک کيف بزرگ را با خودش حمل مي نموده و چون رفت و آمد وی در طول روز به حزب زياد بوده ، کمتر مورد بازرسي قرار مي گرفت .

پس از انفجار حزب جمهوری اسلامي ، او متواری و در خانه های تيمي منافقين مخفي و نهايتا از طريق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقين به عراق منتقل شد . در مقطعي که وی در ايران مخفي بود ، گزارش های متعددی مبني بر محل اختفای وی در مناطقي از جمله : جاده چالوس ، روستای سياه بيشه ، قلعه مير فتاح در اطراف همدان ، واصل که با مراجعه تيم های عملياتي ، نتيجه ای حاصل نشد .

در ايامي که وی مخفي شده بود ، برای رديابي وی ، دوستان ، نزديکان و خانواده وی از جمله برادرش محسن که همافر ناجا بوده ، چندين مرحله مورد بازجويي قرار گرفتند ، اما نتيجه مثبتي نداشت .

نامبرده در عراق در بخش عارفي ( روابط با عراق ) با نام مستعار کريم فعاليت مي کرده و با يکي از منافقين با نام خورشيد فرجي زنوز ، اهل تهران ، ازدواجي مي نمايد . همسرش قبال مسئول نهاد بوده که تنزل رده داشته ، مدتي فرمانده گردان ارکان ( پشتيباني ) و مدتي مسئول تاسيسات بوده است . وی آموزش خلباني را گذرانده ، آخرين مسئوليتش به عنوان فرمانده يگان پدافند در به اصطلاح ارتش آزاديبخش سازماندهي شده است .

گفته مي شود کلاهي در سال 1370 ، نسبت به سازمان مسئله دار شده و در سال 1372 از سازمان جدا | شده | و در سال 1373 از عراق به آلمان رفته است .

اعترافات فوق سری «رجوی»

بعد از سقوط رژيم بعثي صدام در عراق ، نوارهای فيلمبرداری شده از ملاقات ها و مذاکرات فوق سری رجوی با مقامات اطلاعاتي و امنيتي اين رژيم کشف شد و تعدادی از آنها در اروپا منتشر گرديد . از جمله متن مکتوب پنج ملاقات رجوی طي سالهای 1991 تا 2000 ميلادی به همراه سي دی تصويری و صوتي آن در سال 1383 در قالب يک کتاب به ضميمه سي دی ، در لندن انتشار يافت . مسعود رجوی در يکی از ملاقات هايش با صدام صريحا در مورد مسئوليت سازمان در انفجار هفتم تير سخن می گويد وی در ديدار با سپهبد طاهر جليل حبو ش رئيس سازمان کل اطلاعات عراق ، در سال 1999 ميلادی ( 1378 شمسی ) هنگام اشاره به سوابق روابط قبلی با آمريکا و فرانسه چنين مي گويد :

همان گونه که اطلاع داريد من در سال های 1981 تا 1986 در پاريس بودم . در آن سالها … به ما تروريست نمي گفتند ، هرچند که کاخ سفيد و کاخ اليزه می دانستند ، با کاخ اليزه هم ارتباط داشتيم . می دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ايران منفجر کرد … آنها می دانستند و خوب می دانستند ولی صفت تروريست هم به ما نزدند.

لازم به ذکر است که ضبط تلويزيوني اين جلسه و ساير مذاکرات رجوی و مقامات امنيتي رژيم بعث عراق ، به طور مخفيانه و توسط سرويس اطلاعاتي عراق صورت پذيرفته است که پس از تصرف آرشيوهای فوق سری مراکز اطلاعاتي به دست گروهي از مردم و نيروهای مبارز عراقي ، کشف گرديد . آن بخش از نوارهای منتشره در لندن ، بنابر آنچه که در مقدمه کتاب حاوی متن آمده است ، توسط يک نماينده برجسته پارلمان اروپا به نام بارونس [ اما ] نيکلسون Emma Nicholson از عراق خارج شده و در اختيار ناشران آن قرار گرفته است .

ابعاد و آثار فاجعه

در فاجعه هفتم تير علاو بر شهيد آيت الله دکتر بهشتي که رياست ديوان عالي کشور ( برترين مقام قضايي جمهوری اسلامي ) را برعهده داشته است . بيش از 72 تن شاما چهار وزير و چند معاون وزير ، 27 تن از نمايندگان مجلس شورای اسلامي و عده ای ديگر از مسئولان و اعضای حزب جمهوری اسلامي به شهادت رسيدند . در اينجا نام وزرای شهيد کابينه شهيد رجايي و نمايندگان مجلس که در انفجار هفتم تير را ذکر می کنيم :

الف ) وزرا :

1. دکتر حسن عباس پور (نيرو) 2. دکتر علی اکبر فياض بخش ( مشاور بهزيستی ) 3. دکتر محمود قندی ( پست و تلگراف و تلفن ) 4. مهندس موسی کلانتری ( راه و ترابری )

ب ) نمايندگان :

1 .رحمان استکی ( شهر کرد ) 2 . رضا پاک نژاد ( يزد ) 3 . عليرضا چراغزاده دزفولی ( رامهرمز) 4 . حجه الاسلام محمد تقی حسينی طباطبائی ( زابل ) 5 . سيد محمد باقر حسينی لواسانی ( تهران ) 6 . دکتر شمس الدين حسينی نائينی ( نائين ) 7 . حجه الاسلام غلام حسين حقانی ( بندر عباس ) 8 . حجه الاسلام محمد علی حيدری ( نهاوند ) 9. عباس حيدری ( بوشهر ) 10 . جحه الاسلام غلامرضا دانش آشتيانی ( تفريش و آشتيان )11 .حجه الاسلام سيد محمد کاظم دانش (شوش و انديمشک ) 12 . علی اکبر دهقان ( تربت جام ) 13 . دکتر سيد عبد الحميد ديالمه ( مشهد ) 14 . حجه الاسلام سيد فخرالدين رحيمی ( ملاوی لرستان ) 15 . سيد محمد جواد شرافت ( شوشتر ) 16 . مير بهزاد شهرياری ( رود باران ) 17 . حجه الاسلام محمد حسين صادقی ( درود و ازنا )18 . حجه الاسلام دکتر قاسم صادقی ( مشهد ) 19 . حجه الاسلام نور الدين طباطبائی نژاد ( اردلان ) 20 . حجه الاسلام محمد حسين طبی ( اسفراين ) 21 . سيف الله عبد الکريمی کومله (لنگرود ) 22 . حجه الاسلام عبدالوهاب قاسمی ( ساری ) 23 . حجه الاسلام عماد الدين کريمی بيژنی نژاد ( نوشهر ) 24 . حجه الاسلام محمد علی منتظری ( تهران ) 25 . عباسعلی ناطق نوری ( نور ) 26 . مهدی نصيری لاری ( لارستان ) 27 . حجه الاسلام علی هاشمی سنجانی ( اراک ) .

منبع


دیدگاه‌ها