1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
فرشاد مؤمنی

جهت‌گیری اقتصادی بهشتی به توسعه ملی می‌انجامد

در هر کدام از جهت‌گیری‌های اقتصادی ایشان، مطالعات عمیق از شرایط کشور و مسائل روز دنیا وجود دارد که تنها با ملاحظات اسلامی آمیخته شده و به طور نظام‌مند عرضه شده است. شهید بهشتی تنها روحانی حاضر در نهضت اسلامی امام خمینی (ره) بودند که برای بعد از شکل‌گیری حکومت اسلامی برنامه داشت. مجموعه بحث‌های ایشان تحت عنوان «مراحل اساسی یک نهضت» حول و حوش سال‌های 46 در میان انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا مطرح شدند.

آیت‌الله شهید دکتر بهشتی پیش از آنکه یک فقیه یا فیلسوف باشد، یک روش‌شناس بزرگ بودند. ایشان جزء نوادری در ایران هستند که در هر موضوعی که مطالعه کرده‌اند مطالعه ایشان دو ویژگی بزرگ داشته که این دو ویژگی هنوز هم به عنوان دو خلاء بزرگ در رویکردهای مطالعاتی راجع به ایران یا اسلام یا هر دو وجود دارد. ویژگی اول این است که ایشان سخت مقید بودند به روش علمی در مطالعه و به اعتبار مطالعه فلسفی و فلسفه علم و آگاهی‌هایی که در زمینه تاریخ علم داشتند، در هر زمینه‌ای که مطالعه می‌کردند به قاعده روش‌مندی آن مطالعه را انجام می‌دادند. ویژگی دوم این بود که این مطالعات روش‌مند را به صورت نظام‌وار و سیستمی انجام می‌دادند و بنابراین قادر بودند در حوزه‌ای که مطالعه می‌کنند تعامل‌های آن حوزه با سایر حوزه‌ها و شئون زندگی اجتماعی انسان را درست و دقیق درک کنند. شهید بهشتی در میان هم‌عصران خودشان تنها کسی بودند که مطالعات خودشان را در حوزه اسلامی از بحث حکومت در اسلام شروع می‌کردند. نظر ایشان این بود که تا ما یک دریافت کلی از نظام اسلامی نداشته باشیم نمی‌توانیم جایگاه اقتصاد، فرهنگ و حقوق بشر را به درستی و با دقت ترسیم کنیم. به همین خاطر هم هست که من تصور می‌کنم برداشت عالمانه و تخصصی از اصول اقتصادی قانون اساسی مستقل از جهت‌گیری‌های این قانون در مورد حقوق شهروندی، کرامت انسانی و ملاحظات اجتماعی قابل درک نیست. با توجه به این دو ویژگی که در روش و منش علمی ایشان وجود داشت من فکر می‌کنم ما به روشنی می‌توانیم دریابیم که تقریباً تمامی جهت‌گیری‌هایی که به صورت سیستمی در قانون اساسی مطرح شده و در واقع کل نظامسازی که در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی صورت گرفته به شکلی بازگشت دارد به مجموعه مطالعات روش‌مند و نظام‌واری که شهید بهشتی در این زمینه داشته‌اند. حسن بزرگ دیگری که ایشان در مطالعات خود داشته‌اند این است که به هیچ‌وجه قائل به مطالعات حکومت اسلامی به صورت انتزاعی نبودند. از نظر ایشان متفکران اسلامی می‌بایست بزرگترین دغدغه‌شان این باشد که سازوکارهای اجرایی و عملیاتی برای تحقق آرمان‌های اسلامی، متناسب با شرایط زمانی خودشان داشته باشند. برای اینکه این تناسب به دست بیاید شهید بهشتی طی حدود 30 سال تلاش مستمر علمی که در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی داشتند، دو گروه مطالعات دیگر را هم در دستور کار خود داشتند که یکی مربوط می‌شد به بررسی دستاوردهای علمی و تجربی پیشرفته دنیا و همین طور مطالعاتی ککه معطوف بود به شناخت بنیان‌های تاریخی، اجتماعی انسان‌ها در ایران. براین اساس تصور من این است که قانون اساسی تبلور این سه گروه مطالعت شهید بهشتی در نزدیک به 30 سال است. طبیعتاً اگر این مبنا را بپذیریم، می‌فهمیم که مسئله قانون اساسی و الگویی که در این قانون ارائه شده به هیچ وجه واکنش به شرایط روز آن دوران نیست که بخواهند کسانی را ساکت کنند و یا از برخی تاثیر بپذیرند. برای اینکه در این زمینه بتوان فهم عمیق‌تری پیدا کرد باید به فرازهای کلیدی کتاب ربا در اسلام شهید بهشتی مراجعه کرد. این کتاب مجموعه مباحث ایشان در جلسه‌های تفسیر قرآن است. در این جلسه‌ها زمانی که به آیات مربوط به ربا رسیده‌اند، بحث خود را متوقف کرده‌اند و یازده جلسه درباره ربا صحبت کرده‌اند. این که تاکید می‌کنم شهید بهشتی به روش علمی در مطالعاتشان مقید بودند برمی‌گردد به این موضوع که بنده افتخار داشتم در تدوین این کتاب مشارکت مختصری داشته باشم. وقتی ما می‌خواستیم این گفتار را به صورت کتبی درآوریم یکی از وجوه کار این بود که تا آن جا که امکان داشته باشد، مستندات بحث مطرح شده را هم ذیل نوشته‌ها بیاوریم. وقتی این ایده مطرح شد، پسر ایشان گفتند که شهید بهشتی به ازای هر جلسه سخنرانی، فایل مخصوص که متشکل از ده‌ها فیش استخراج شده در آن زمینه است را در منزل دارند. در کتاب ربا در اسلام ایشان درباره نوع تعاملی میان دولت و بخش خصوصی در یک اقتصاد مبتنی بر اسلام است، بحث می‌کنند. اگر اغراق نباشد بیش از 90 درصد این بحث‌ها در اصول اقتصادی قانون اساسی منعکس شده است. این ذهنیت که شهید بهشتی متاثر از جو آن روز جهت‌گیری‌هایی را اتخاذ کرده‌اند برمی‌گردد به یک پارادوکسی که در ایجاد آن موافقان و مخالفان شهید بهشتی به صورت همتراز سهم داشتند. زمانی که اصول اقتصادی قانون اساسی تدوین می‌شد به واسطه جهت‌گیری‌های مهمی که در زمینه پاسداری از حقوق مالکیت در این قانون وجود داشت، گروه‌های سیاسی تندرو آن روز یعنی گروه‌های مارکسیستی به شدت شهید بهشتی را مورد آماج حملات خود قرار داده بودند مبنی بر اینکه ایشان از سرمایه‌داری و تثبیت مناسبات آن حمایت می‌کنند. وقتی که ایشان به شهادت رسید، ورق برگشت یعنی این بار دوستان آن شهید به دلیل آن که نه سواد شهید بهشتی و نه تجربه، بصیرت‌ها و صلاحیت‌های ایشان را داشتند در برابر کوچکترین انتقادها راجع به جهت‌گیری‌های اقتصادی قانون اساسی درمی‌مانند و برای جبران این درماندگی به جای افزایش دانش و بصیرت خودشان راه چاره را در این دیدند که اندیشه‌های شهید بهشتی را زیر سؤال ببرند. این یکی از غم‌انگیزترین ابعاد مظلومیت این چهره تابناک جهان اسلام است. البته این گروه‌ها از صادق‌ترین‌ها بودند، گروه‌های دیگری هم بودند که به دلایل گوناگون به شهید بهشتی حسادت می‌کردند. در زمان حیات ایشان هم غیراخلاقی‌ترین و غیرمنصفانه‌ترین برخوردها را با ایشان داشتند. حتی یکی از آنها در یک جمعی گفته بود دفاع ما از بهشتی در برابر بنی‌صدر به معنای صلاحیت و حقانیت بهشتی نیست بلکه دفع افسد به فاسد می‌کنیم. این گروه افراد که حامل عقده‌های بسیار بو خود کم‌بینی‌های خیلی عظیم نسبت به شهید بهشتی بودند چون در دوران پس از شهادت ایشان نمی‌توانستند به حملات خود علیه آن مرحوم ادامه دهند، راهبرد بد دفاع کردن از شهید بهشتی را اجرا کردند. اینکه متفکر بزرگ و کم‌نظیر در تاریخ اسلام را بد جلوه دهند و بگویند تحت تاثیر چند جوان بی‌تجربه بود ظالمانه‌ترین شکل بد دفاع کردن از چهره تابناک و منور شهید بهشتی بود. بنابراین ترکیبی از این مسائل باعث شد که عملاً چنین ذهنیتی جا بیفتد که ایشان نه با تکیه بر مطالعات ژرف و صلاحیت‌های بزرگ علمی بلکه متاثر از کسانی که این جهت‌گیری را انجام دادند. نکته جالب‌تر که بدان توجه نشده این است که در کنار شهید بهشتی حلقه‌ای از بزرگ‌ترین اسلام‌شناسان تاریخ ایران وجود داشتند، بر فرض که به زعم آنها شهید بهشتی تحت تاثیر آن جو قرار گرفته بود آیا می‌توان گفت بزرگ‌ترین مراجع تقلید و عالمان اسلام و کسانی که سابقه طولانی مجاهدت علمی و سیاسی داشتند هم در معرض این تاثیرپذیری قرار گرفته بودند؟ چون قانون اساسی، قانون اساسی شهید بهشتی نیست، قانون مصوب خبرگان این ملت است.

ایشان از سال 1326 مطالعات خودشان را در زمینه اقتصاد شروع کردند و درست مثل یک دانشجوی هوشمند و پرکار رشته اقتصاد به قاعده و روش علمی مطالعات خودشان را پیش بردند. به عنوان مثال زمانی که در جلسه‌های مربوط به تبیین اجرایی قانون اساسی با مدیران بخش تجارت خارجی با این سؤال مواجه می‌شوند که چرا با تمام دغدغه‌ای که خبرگان قانون اساسی نسبت به حقوق مالکیت و حمایت از بخش خصوصی داشته‌اند، بیمه‌ها را تحت مالکیت دولت قرار داده‌اند؟ ایشان با اشاره به مطالعات 30 ساله خود در حوزه نظری و میدانی یعنی در عصری که عالمان دینی از مباحث دنیوی دوری می‌کردند، استدلال می‌کنند که مؤسسات بیمه برای اداره امور در دنیای امروزی از ضرورت‌های اساسی است و اگر بخواهیم در چارچوب قواعد اسلامی این شرکت‌ها را اداره کنیم میزان آسیب پذیری آنها از منظر معاملات ربوی اگر بیش از بانک‌های ربوی نباشد، کمتر از آنها نیست. در جلسه خبرگان رهبری همه شهید بهشتی با طرح همین مطالعات 30 ساله خود همگان را قانع کرده بود که به خاطر ملاحظات توسعه ملی و اسلامی در مدیریت اقتصادی کشور، بیمه‌ها باید تحت مالکیت و مدیریت دولت قرار داشته باشند. لذا در هر کدام از جهت‌گیری‌های اقتصادی ایشان، مطالعات عمیق از شرایط کشور و مسائل روز دنیا وجود دارد که تنها با ملاحظات اسلامی آمیخته شده و به طور نظام‌مند عرضه شده است. شهید بهشتی تنها روحانی حاضر در نهضت اسلامی امام خمینی (ره) بودند که برای بعد از شکل‌گیری حکومت اسلامی برنامه داشت. مجموعه بحث‌های ایشان تحت عنوان «مراحل اساسی یک نهضت» حول و حوش سال‌های 46 در میان انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا مطرح شدند. سال‌هایی که هیچ کس گمان نمی‌کرد در یک فاصله کوتاه 10 ساله انقلاب اسلامی به پیروزی برسد. ایشان در آن بحث با الهام از تجربه نبوی که در زمینه شکل‌گیری حکومت اسلامی وجود داشته، یک چارچوبی را مطرح می‌کنند که رهبری انقلاب در دوران قبل و بعد از پیروزی نهضت با چه مسائلی روبه‌روست. از این نظر ایشان بی‌نظیر بود. این دغدغه‌ها برمی‌گشت به برداشتی که از اسلام طی مطالعات طولانی خود داشتند و آن این بود که اسلام دینی است برای عینیت پیدا کردن در زندگی اجتماعی انسان‌ها. بنابراین در هر زمینه ایشان بررسی فیلسوفانه و فقیهانه انجام می‌دادند و بلافاصله ملاحظات یک مرد عمل را هم در دستور کار قرار می‌دادند و تلاش می‌کردند که ژرف‌کاوانه دربیابند آنچه که با عنوان جهت‌گیری‌های اسلامی شناخته شده چگونه باید در عمل پیاده شود. این رویکرد بزرگ‌ترین خلایی است که اکنون در حوزه‌های علمی و دانشگاهی ما وجود دارد که ما بخش عظیمی از مطالعاتمان را به حوزه نظری معطوف می‌کنیم و به چگونگی تحقق و عملی کردن آن کمتر می‌اندیشیم. یکی از رموز برجستگی ایشان نسبت به گذشتگان، هم‌عصران و آیندگان همین نکته بود که باعث شد تا همزمان ضمن حضور در قله‌های نظریه‌پردازی به عنوان یک مرد عمل برنامه‌های اجرایی – عملیاتی داشته باشند.

یکی از جلوه‌های بزرگ ژرف‌اندیشی شهید بهشتی این بود که ایشان به عنوان یک فیلسوف علم و روش‌شناس بزرگ می‌دانستند که عرصه دانش تجربی صرف وجود ندارد به همین خاطر هم وقتی جهت‌گیری‌های اقتصادی قانون اساسی را نهایی کردند، یک بندی را در این اصول گنجاندند مبنی بر این که تا زمانی که این شرایط وجود دارد ما باید با همین چارچوبی که قانون اساسی تعیین کرده مسائل اقتصادی را پیش ببریم اما زمانی که شرایط تغییر کرد آن پویایی و انعطاف‌پذیری لازم در قانون اساسی پیش‌بینی نشده است. منتها از آنجایی که ایشان عمیقاً دنیای مدرن را درک کرده بودند در قانون اساسی پیش‌بینی کرده بودند که این تغییرات مبتنی بر سلیقه‌ها، احساسات و عواطف نباید باشد. تغییرات باید مبتنی بر مطالعات کارشناسی باشد. اما چیزی که در طول 16 سال گذشته شاهد بودیم این بود که همه از ضرورت تغییر دم می‌زدند ولی هیچ کس استدلال علمی برای این قضیه نداشت. آموزه‌های مطرح عموماً تقلیدی و تحت تاثیر رهنمودهای مؤسسات بین‌المللی بود. از 1368 به این طرف بدون این که موازین علمی و قانونی تغییر قانون اساسی طی بشود عده‌ای براساس احساسات یا براساس انگیزه‌های توزیع مجدد یا بر پایه تمایلات رانت‌جویی به نام مصلحت‌اندیشی اصول اقتصادی قانون اساسی را به طور غیر رسمی کنار گذاشتند و جهت‌گیری‌های جدیدی را برای مخالفت با آن اصول اتخاذ کردند. منتها چون این جهت‌گیری مراحل علمی و قانونی لازم را طی نکرد و حاصل یک نوع شتابزدگی بود در حوزه عمل بر ضد خودشان عمل کرد. به عنوان نمونه هدف این بود که وزن دولت در اقتصاد کاهش پیدا کند و سهم بخش خصوصی افزایش یابد اما به نام این حرف در عمل مشاهده می‌شود که ما در طول این سال‌ها با بی‌سابقه‌ترین از میدان به در کردن بخش خصوصی مواجه شده‌ایم. به گونه‌ای که سهم 40 به 60 بخش دولتی و خصوصی و اقتصاد سال 68 هم‌اکنون به 65 در مقابل 35 رسیده است. هر چند این اتفاق نشان دهنده اشتباهات مدیریت اقتصادی کشور در عدم فراهم کردن مناسبات قانونی لازم برای حرکت خصوصی‌سازی است ولی از سوی دیگر حاکی از ژرف‌اندیشی عمیق و بدون تعصب شهید بهشتی در پی‌ریزی ساختار توسعه‌ای اقتصاد ایران است. متاسفانه در شرایط حاضر به جای این که مدیران اتقصادی به اشتباه خود اعتراف کنند همچنان اصول اقتصادی قانون اساسی را زیر سؤال می‌برند و این اصول را برآمده از یک ایدئولوژی جلوه می‌دهند در حالی که خود با اصرار بر مبانی اقتصاد بازار رفتار ایدئولوژیک با علم را به نمایش گذاشته‌اند و الا اصول اقتصادی قانون اساسی حاصل مطالعات شهید بهشتی در سه حوزه ایران، دنیای امروز و اسلام بوده است و هیچ گونه تعصب ایدئولوژیک بر آنها سیطره نداشته است. هر چند انحراف از اصول اقتصادی قانون اساسی در طول 16 سال گذشته با هزینه بالا برای مردم همراه بود ولی یک بار دیگر اثبات شده که جهت‌گیری‌های اقتصادی شهید بهشتی مبتنی بر احساس نبود و براساس مطالعات عمیق صورت گرفته بود. کمااینکه نتایج چهار مطالعه عمیق و بزرگ صورت گرفته از سوی طرفداران اقتصاد بازار در طول 16 سال گذشته، به جد جهت‌گیری‌های علمی اصول اقتصادی قانون اساسی را همچنان تائید کرده است؛ جهت‌گیری‌هایی که به جد حاصل توانمندی و ژرف‌اندیشی شهید بهشتی بوده است.


دیدگاه‌ها