1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
علیرضا بهشتی در گفت‌وگو با «شرق»:

بهشتی، انسان بدون آزادی را انسان نمی‌داند

بهشتی این را می‌فهمید و برای او، حزب نهادی بود که در شناسایی، جذب و پرورش نیروهای مستعد می‌توانست بهترین زمینه را فراهم سازد. بهشتی انسان بدون آزادی را انسان نمی‌داند و برای همین، احزاب آزاد باید بتوانند سلیقه‌های مختلف را نمایندگی کنند تا شهروندان نه صرفا در هنگام انتخابات، که در همه حال در سیاست مشارکت کنند، دولت را دیده‌بانی کنند و مطالبات خود را پیش ببرند.

مهسا جزینی: دیروز سی‌ودومین سالگشت شهادت آیت‌الله بهشتی و جمعی از اعضای حزب جمهوری‌اسلامی به‌دنبال انفجار بمب در دفتر این حزب بود. با «علیرضا بهشتی» درباره پدر گفت‌وگو کردیم. نگاه بهشتی به تحزب و آزادی‌های سیاسی، نقش او در رخدادهای اوایل انقلاب و تعامل بین نیروهای سیاسی، تلاش بهشتی برای گفت‌وگو با افراد و گروه‌های سیاسی متعارض و نوع نگاه و برخورد او به «مخالف سیاسی» از مهم‌ترین محورهای گفت‌وگوی ما با فرزند او بود. «علیرضا بهشتی» دکترای فلسفه سیاسی دارد و عضو هیات علمی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس و دبیرکل جمعیت توحید و تعاون است.

 

تمایل دارم سوال نخست را با نوع نگاه شهید بهشتی به تحزب و آزادی سیاسی آغاز کنم. با توجه به نقش آقای بهشتی در تشکیل حزب جمهوری‌اسلامی و اعتقاد ایشان به کادرسازی و کار سازمانی و اینکه زمانی گفته بودند «حزب معبد من است» می‌خواستم بدانم اعتقاد ایشان به تحزب و آزادی‌های سیاسی چطور و چگونه بود به‌ویژه در شرایط فعلی اگر ایشان بودند چه جایگاهی برای آزادی‌های سیاسی قایل بودند؟

بهشتی هم ماهیت کار حزبی را می‌فهمید، هم اهمیت آن را و هم ضرر نبود احزاب که به شکل‌گیری باندها می‌انجامد که نه پاسخگو هستند و نه شفافیت دارند. اندیشه تشکیل حزب از دهه 1340 در ایشان شکل گرفت و در سال 56 با دوستانشان به مرحله جدی‌تری وارد شد. برای همین در 29 بهمن 1357 حزب جمهوری‌اسلامی اعلام موجودیت می‌کند. به انتخابات‌های ریاست‌جمهوری و مجلس نگاه کنید تا مشکلاتی که نبود احزاب در کشور ما پدید می‌آورد را به‌راحتی ملاحظه کنید. بدون احزاب سیاسی که با هم رقابت کنند، رشد سیاسی جامعه ما بسیار کند خواهد بود. بهشتی این را می‌فهمید و برای او، حزب نهادی بود که در شناسایی، جذب و پرورش نیروهای مستعد می‌توانست بهترین زمینه را فراهم سازد. بهشتی انسان بدون آزادی را انسان نمی‌داند و برای همین، احزاب آزاد باید بتوانند سلیقه‌های مختلف را نمایندگی کنند تا شهروندان نه صرفا در هنگام انتخابات، که در همه حال در سیاست مشارکت کنند، دولت را دیده‌بانی کنند و مطالبات خود را پیش ببرند.

من دوست داشتم سیمایی از آیت‌الله شهید بهشتی در همان دو سال اول انقلاب برای ما ترسیم کنید. بعد از گذشت بیش از 30سال از شهادت او روایت‌ها و بازخوانی‌ها از روش و منش شهید بهشتی بسیار متفاوت است. از یک سو او یک روحانی نواندیشی است که زبان می‌داند، مدرن است، سال‌ها در «هامبورگ» زندگی می‌کرده و ایده‌های نویی دارد. فردی است که به‌نوعی ابداع مناظره‌های بین گروه‌ها در تلویزیون آن زمان به او نسبت داده می‌شود. اهل نهاد‌سازی و کادر‌سازی است و برادر شما در گفت‌وگویی ایشان را اهل اعتدال و انصاف معرفی می‌کند اما از سوی دیگر او فردی معرفی می‌شود که در مقایسه با افرادی مانند آیت‌الله طالقانی به تندروی مشهور است. فرزند او پدر را چطور ترسیم می‌کند؟

نکته اول که باید بگویم این است که ما باید به ساختار تاریخی که این حوادث در آن رخ می‌دهد دقت بیشتری بکنیم و دیگر اینکه درباره تصویری که از مرحوم طالقانی داریم هم باید دقت کنیم. مرحوم طالقانی به لحاظ دیدگاه اگر این تقسیم‌بندی درست باشد چپ محسوب می‌شد به‌ویژه در حوزه اقتصادی و سیاسی. آقای بهشتی و طالقانی راجع به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) اعتقاد داشتند که بدنه سازمان مجاهدین (منافقین) را باید جذب کرد و نباید دفعشان کرد. آقای بهشتی از طریق نیروهای اطلاعاتی تا خردادماه 60 مطلع شده بود که مجاهدین آماده ورود به فاز مسلحانه هستند و برای همین برخی افراد آمده بودند که مجوز برخورد با آنها را از ایشان بگیرند که آقای بهشتی به آنها اجازه این کار را نمی‌دهد.

یعنی همان زمان که ایشان رییس قوه‌قضاییه هستند؟

بله همان خرداد سال 60. و او می‌گوید که ما نمی‌توانیم آغاز‌کننده باشیم و می‌گوید که اشکال از من است. من فرصت نداشتم، اگر داشتم بسیاری از اینها نیرو‌های خوبی هستند با آنها صحبت می‌کردم و مطمئن بودم که خیلی از شبهات و سوءتفاهمات برطرف می‌شد. دوستی تعریف می‌کرد به آیت‌الله بهشتی گفته است آنها هیچ‌وقت نمی‌آیند با شما صحبت کنند که بهشتی می‌گوید چه فرقی می‌کند من می‌روم با آنها صحبت می‌کنم و بابت همین مساله ایشان همیشه افسوس می‌خورد. آیت‌الله طالقانی هم همین دیدگاه را داشتند بنابراین در اینگونه موارد و در دیدگاه‌های اقتصادی اختلاف نظری بین این دو نیست. من می‌خواهم برای روشن‌شدن بحث و اینکه بهشتی و طالقانی در یک جرگه‌اند کمی به عقب بازگردم. اعتقاد دارم که بعد از شهریور 20 ما شاهد شکل‌گیری سه جریان مذهبی در ایران بودیم که به ویژه در روحانیون شکل گرفت. دسته نخست روحانیون سنتی هستند که به لحاظ تعداد هم اکثریت را تشکیل می‌دادند و هنوز هم هستند و در فهم و شناساندن دین و سازمان روحانیت، نگاه سنتی دارند. جریان دوم به لحاظ فهم دین، سنتی هستند اما در مورد شیوه‌های فهماندن دین نوآوری‌هایی دارند و به اسلام سیاسی اعتقاد دارند اما سقف خواسته‌های سیاسی آنها مشخص است مثل گروه نواب صفوی. اما گروه سوم نواندیشان دینی هستند برعکس گروه اول و دوم اما چون حاصل گفت‌وگو و تعامل بین روشنفکران دین و عالمان نواندیش هستند توانایی گفتمان‌سازی بالایی دارند و چون به نیازها و مقتضیات در حال تغییر جامعه ایران و برخورد با مدرنیته پاسخ‌های قانع‌کننده‌تری می‌دهند جاذبه بیشتری دارند. من مرحوم طالقانی، مطهری، بهشتی، مفتح، باهنر (که متاسفانه ناشناخته مانده است)، گلزاده غفوری، محمدتقی شریعتی، بازرگان، سحابی‌ها، امام‌موسی صدر، دکتر شریعتی و علامه جعفری را در این گروه سوم می‌بینم و از این لحاظ تفاوتی بین آیت‌الله طالقانی و بهشتی نمی‌بینم.

پس ریشه اختلافات در کجاست؟

بیشتر به زمان تاسیس حزب جمهوری‌اسلامی برمی‌گردد که در فضای سیاسی کشور واکنش ایجاد می‌کند هم بین روحانیون سنتی و هم گروه دوم و هم گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی باسابقه.

چرا؟

شاید چند دلیل مهم داشته باشد. اول اینکه موسسین همه روحانی هستند. دوم اینکه برخی افرادی که ارتباط دارند با موسسین یا با خود آیت‌الله بهشتی، یا دعوت نشدند یا به دلایلی نیامدند و از سویی یک تفکری هم وجود داشت آن زمان که اعتقادی به ورود روحانیون به دسته و تشکیلات حزبی نداشت. تشکل سنتی را مثل جامعه روحانیت مبارز می‌پذیرفت اما حزب را نه. مثلا آقای مهدوی‌کنی اصلا موافق نبود و خیلی‌های دیگر. یکسری گروه‌ها هم بودند که سابقه آقای بهشتی را می‌دانستند. آنهایی که عضو حزب توده یا کنفدراسیون بودند سابقه ایشان را می‌دانستند و از طرف آنها هم تشکیل این حزب با استقبال روبه‌رو نشد و عامل دیگر بود که موسسین درست است که از سوی شورای انقلاب معرفی نشدند اما همه می‌دانستند که اینها عضو شورای انقلابند و این تصور ایجاد شد که نکند اینها می‌خواهند از رانت حکومتی برای قبضه‌کردن قدرت استفاده کنند و نگذارند دیگران هم فعالیت کنند و عامل چهارم هم که درباره شخص خود بهشتی است این است که ایشان همیشه قبل از رفتن به آلمان خیلی حرف‌وحدیث پشتش بود اینکه ایشان فرهنگی و معلم آموزش‌وپرورش بود، انگلیسی درس می‌داد. نوع لباس پوشیدنش و رفتارش با خانواده یا رابطه‌اش با همسرش و اینکه به تجدد پشت نمی‌کند. تصور کنید که در دهه 20 آقای بهشتی رادیو دارد. مثل حرف‌وحدیث‌هایی که درباره «امام موسی صدر» هم بود. در دورانی که آلمان بود. این حرف‌ها البته در محافل خصوصی بیشتر می‌شود مثل حجاب همسر و دخترشان که آنجا روسری و مانتو می‌پوشیدند. بهشتی کسی است که روی مبل می‌نشیند. اتومبیل دارد و رانندگی می‌کند خانمش را هم می‌فرستد آموزش رانندگی و نسبت به برخی برخوردهای ایشان با افراد مختلف ایرانی و مسلمان و غیرمسلمان ایراداتی وارد می‌کنند. موقعی که او برمی‌گردد ایران، سال 49 است. همان سال ایشان گزارش مرکز اسلامی هامبورگ را در حسینیه‌ارشاد ارایه می‌کند که این گزارش و سوالات بعدش واکنش‌هایی را ایجاد می‌کند. آنجا درباره حجاب و مسایل دیگر بحث می‌شود و ایشان صحبت‌هایی می‌کند. همه دست به دست هم می‌دهند که حرف‌ها و شایعات درباره ایشان گسترده‌تر شود تا جایی که ایشان را به وهابی بودن و… متهم می‌کنند. کار به جایی می‌رسد که وجوهاتی که برای مرکز اسلامی هامبورگ جمع و ارسال می‌شده قطع می‌شود.

و آن شعار مشهور طنز‌آمیز آن زمان که پس از مرگ مرحوم طالقانی علیه بهشتی، از کجا سرچشمه می‌گرفت؟

آن فضا را بیشتر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) درست کردند و این خیلی برای شهید بهشتی تلخ بود چون رفاقت آنها به زمانی بازمی‌گشت که خیلی از این افراد سازمان، نوجوان بودند. البته نباید فراموش کرد که احترام قایل بودن و همراهی و همدلی‌داشتن برای آقای بهشتی باعث نشد که اختلاف سلیقه و نظرها را نادیده بگیرد. آقای بهشتی صاحبنظر است و اصولی دارد اما حاضر به گفت‌وگو هست اما نه اینکه به خاطر تاکتیک‌های سیاسی از اصولش دست بردارد. در بازبودن گارد بهشتی نسبت به گفت‌وگو با دیگران حداقل می‌توان گفت که از معدود افرادی است که در مناظره‌ها شرکت می‌کرد.

و اینکه مناظره‌های تلویزیونی ابتکار ایشان است.

بله و همان سال 60 و چند هفته قبل از شهادتش که صف‌بندی‌ها کاملا روشن شده بود اما ایشان به مناظره و گفت‌وگو اعتقاد دارد. در همان سال 60 سازمان چریک‌های فدایی خلق اکثریت با بهشتی به‌طور خصوصی جلسه‌ای دارد. ما نوار ضبط‌شده این جلسه را داریم.

این ویژگی ثبت و ضبط رخدادها و رویدادها هم شاید به همان بخش مدرن شخصیت و رفتار بهشتی بازمی‌گردد. درست است؟

این جلسه در دفتر دادگستری برگزار شده بود. تصویری که از بهشتی ارایه می‌شود به نظرم نیاز به بررسی دقیق‌تر تاریخی دارد. بهشتی یک صبح تا شب در پاریس وقت می‌گذارد برای حل‌کردن اختلاف بین بنی‌صدر و قطب‌زاده و موفق نمی‌شود. بعدا هم همین‌طور است. بنی‌صدر یکی از مخالفان سرسخت دولت موقت است. خود آیت‌الله طالقانی هم انتقادات تندی دارد به دولت موقت که حرکتش کند است و خیلی انقلابی نیست اما اینها در بازخوانی تاریخ ما هیچ‌وقت نمی‌آید. فقط متمرکز می‌شوند بر حزب جمهوری که اینها می‌خواستند دولت موقت را کنار گذاشته و خودشان قدرت را به دست گیرند اما این تصویر بسیار ساده‌شده و غیرمنصفانه است. بله آقای بهشتی و دیگران به آقای بازرگان انتقاد داشتند چون انتظارات جامعه انقلاب‌کرده اصلا با شیوه اداره کشور به شیوه ما قبل انقلاب پاسخ داده نمی‌شد. مطالبات، بسیار بالا بود و برخی هم در طول انقلاب درست شده بود. اینجا اختلاف فکری بین دکتر بهشتی و مثلا بازرگان و دوستان نیست.

پس به نظر شما اختلاف در روش‌های اداره کشور است نه اصول فکری اعتقادی؟

بله و این را صریحا آقای بهشتی گفته است. در سخنرانی ایشان در یزد بعد از تسخیر سفارت آمریکا که جو به شدت علیه دولت موقت است، یک‌نفر دراین‌باره از ایشان سوال می‌کند که دولت موقت، خیانت کرده که با آمریکا مذاکره کرده است اما آقای بهشتی می‌گوید ما با اصل مذاکره مخالف نیستیم اما گلایه ما از دوستان این است که گزارش این سفر به شورای انقلاب ارایه نشده است. چون شورای انقلاب در جایگاه مجلس است و ایشان همان‌جا تعریف و تمجید می‌کند از دوستان دولت موقت، و آنها را دوستانی قدیمی و متدین می‌خواند. حتی در مورد آقای بنی‌صدر صحبتی دارد. در خرداد 60 بعد از عزل بنی‌صدر و خطابش اعضای داخلی حزب است و به شدت هشدار می‌دهد درباره نوع انتقاد به بنی‌صدر و می‌گوید به صداوسیما هم تذکر دادم که این شیوه غلط است اگر می‌خواهید انتقاد کنید همان‌طور انتقاد کنید که از ما انتقاد می‌کنید مبادا در عین برشمردن نواقص و کاستی‌های او توانمندی‌های ایشان را نادیده بگیریم. گفتن این حرف خیلی مساله است. یعنی زمانی که بنی‌صدر متواری است و جو کاملا علیه اوست. حتی درمورد دولت موقت و آقای بازرگان هم چون بهشتی نسبت به آنها شناخت دارد، به اصرار بعد از استعفا، آنها را به شورای انقلاب می‌برد. آقای بهشتی خیلی با استعفای دولت موقت مخالف بود و تلاش هم کرد که این اتفاق نیفتد که موثر نشد. شما می‌دانید که اعضای دولت موقت ابتدا جزو شورای انقلاب بودند بعد به دولت رفتند و بعد دوباره به شورای انقلاب بازگشتند. قصدم این است که بگویم این چهره بهشتی در تبلیغات و خطابه‌ها و سخنرانی‌ها بعد از شهادتش گم شده است.

منظور شما در نگاه رسانه‌هاست؟

هم نگاه رسمی، هم رسانه‌های خارج از کشور. کاش رسانه‌ها تلاش می‌کردند با روش‌شناسی علمی با مسایل تاریخی، منصفانه برخورد کنند نه صرفا محاکمه شخص ایشان یا هر کس دیگر. باز‌سازی تاریخ کار سختی است اما ما باید سعی کنیم تا جایی که امکان دارد اطلاعات درست در اختیار مخاطب قرار دهیم و قضاوت را به خودشان بسپاریم.

شکل ارتباط آقای بهشتی با نیرو‌های چپ یا خط امامی چطور بود؟ گفته می‌شود که آقای بهشتی به‌ویژه در حزب جمهوری‌اسلامی به این گروه و طیف نزدیک بوده برخلاف طیف راست حزب. از این صحبت، نتیجه‌گیری دیگری هم می‌خواهم بکنم که بعدا به آن می‌رسیم.

خط امامی‌ها هم آن زمان یک طیف گسترده بودند و هنوز هم هستند اما اینها بخش کمی‌شان با آقای بهشتی همدلی داشتند و از قضا آنها نقد هم داشتند به حزب جمهوری‌اسلامی. دانشجویان پیرو خط امام با شاخه دانشجویی حزب جلسه‌ای داشتند و از آنها سوال می‌کنند که اگر بخواهند سفارت آمریکا را بگیرند آیا از آنها حمایت می‌کنند و پاسخی که می‌شنوند با توجه به آگاهی‌ای که از مواضع حزب داشتند مخالفت است و بعدا هم فاصله‌شان را با حزب به‌شدت حفظ می‌کنند. بعدا هم جو تبلیغاتی علیه بهشتی درست می‌شود که در لانه جاسوسی سند دارد. آن زمان خیلی از خبرنگاران و افراد خارجی نزد آقای بهشتی می‌آمدند و صحبت می‌کردند. ایشان با مذاکره مشکل نداشت. می‌دانستند که اسنادی از ایشان در سفارت هست که آن زمان نفس داشتن سند در سفارت برای هرکس یک برگ منفی بود اصلا محتوایش مهم نبود. می‌گفتند فلانی در لانه سند دارد هر کسی بود حیثیتش بر باد می‌رفت. توجه کنید که ما با مردم ایران 34سال قبل روبه‌رو هستیم نه حالا که به یک بلوغ سیاسی نسبی دست‌یافته‌ایم. بعد که امام از اقدام دانشجویان حمایت می‌کند آقای بهشتی هم در مجلس خبرگان صحبت کوتاهی دارد که به نظرم باید خیلی به محتوای آن دقت کرد. آقای بهشتی نگاهشان این بود که تا کی می‌خواهید اینها را گروگان نگه دارید؟ نمی‌شود که برای همیشه اینها را گروگان نگه دارید. همین نظرات با مقاومت برخی دوستان تسخیر‌کننده سفارت مواجه می‌شد. این حرکت‌ها لیبرالی و محافظه‌کاری محسوب می‌شد و از این بابت با آقای بهشتی مشکل داشتند.

درواقع می‌توان گفت که بهشتی نگاه حذفی ندارد…

واقعا اینطور است. گفتن این حرف الان با تصویر غلطی که از تاریخ آن زمان داده شده است کمی ثقیل است. او حتی نسبت به کسانی که با انقلاب میانه‌ای نداشتند برخورد حذفی نمی‌کرد.


دیدگاه‌ها