1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
نقل خاطره‌ای از آيت‌الله موحدي كرماني

درس‌هايي از اخوان‌الوفاء

محمدحسن اصغرنيا

تير ماه كه مي‌آيد گرماي تابستانش را خيلي لمس نمي‌كنم، بوي عشق و وفا و دوستي و محبت و عاطفه و عرفان مشامم را مي‌نوازد و با ياد چهل و چند سال پيش به خيابان شميران رفتم نرسيده به قلهك قنادي فرزين يزدي بود در اواسط كوچه منزل آقاي هاشمي رفسنجاني بود و بالاتر از آن در دست چپ خيابان، سراغ خيابان تورج سابق را گرفتم كه امروزه به نام خيابان شهيد بهشتي معروف است.

خانه‌اي را كه شب‌هاي پنج‌شنبه هر هفته از نماز مغرب تا پاسي از شب زنگ دربش را مي‌زديم و سيدبلند قامتي پاسخمان را مي‌داد و مي‌گفت بفرماييد، همچنان در گوشم طنين‌انداز است.خانه‌اي را كه هفته گذشته ديدم فرق‌هاي زيادي با گذشته داشت بر سر دربش نوشته بودند (يادگار بهشتيان) وارد منزل كه شدم دوستان قديم را ديدم كه اكثراً در آن شب‌هاي تاريخي و پرحادثه در محله اهل خطر جمع مي‌شدند ولي جوانان آن روز نبودند رنگ موها سپيد شده بود و برخي قامت‌ها خميده شده بود اما دل‌ها همچون گذشته به وسعت دريادلان و دست‌ها همچون قبل باز و بزرگوارانه و چهره‌ها با وجودي كه پر از غصه بودند با ظاهري آراسته صورتهايشان بشاش و سرخ سينه‌هاي زمانشان بودند. اين خانه سيدمحمد حسيني بهشتي به بزرگي تاريخ است و در گوشه‌اي از محله قلهك تهران مي‌درخشد. اين منزل پي در زمين و پر و بالي به سوي آسمان دارد.

اين خانه، حافظ روشني آب است و در اقيانوس ايران‌زمين به وسعت آينه‌ها. باغچه‌اش نگهبان گل‌هاي خاطره‌انگيز محبوبه شب و رازقي و ياس محمدي همچنان معطر بود اين مأوي و مسكن ساده و صميمي است با زيرزميني كه هميشه زمزمه صبر و ظفر را در خلوت خود پژواك مي‌كند.

اين بيت معزّز و مبارك شاهد بنا نهادن پايه‌هاي نظامي الهي است، بسياري از محفل‌هاي انس و اخوت و وفا و وفاق در آن تشكيل مي‌شد و دل‌خوري‌ها و كدورت‌ها به همدلي و همراهي تبديل مي‌شد. اين منزل، روح درخت طوبي را در خود دارد و سيدشهيدي كه شجره‌نامه‌اش به زيباترين روح پرستنده يعني حضرت امام زين‌العابدين عليه‌السلام منتسب است.

و حيف است كه اين گونه خانه‌ها در گرد و غبار دوران و بازي‌هاي سياست‌بازان به فراموشي سپرده شود.مصاحبه‌هايي كه در قبل و بعد از انقلاب به وسيله شهيد مظلوم آيت‌الله دكتر بهشتي انجام مي‌شد، بدون مترجم و يك تنه، چون خود مسلط به هنر ديپلماسي بود و هنر مذاكره و مصاحبه را خوب مي‌دانست. من در آن زمان دانشجوي دانشگاه تهران بودم و در برنامه شنبه شبهاي دكتر بهشتي در خيابان ايران شركت مي‌كردم و در شب‌هاي پنجشنبه هم در خانه ايشان.

اما بزرگاني بودند كه شنيدن خاطراتشان بوي مهر و وفا مي‌دهد كه چگونه رابطه‌اي با هم داشتند و چگونه سيدمظلوم همزه وصل آن‌ها بود و همچنين كساني كه با نوانديشان ديني مخالف بودند و دست زدن به كتاب‌هاي استاد دكتر علي شريعتي را حرام و نجس مي‌دانستند و دكتر بهشتي چون شير در برابرشان مي‌ايستاد و كتاب (دكتر شريعتي در مسير شدن) دليلي بر اين مدعاست و جوابي به جبهه‌سازان و ….

برخي از همدلان دكتر بهشتي را كه امروزه مي‌بينيم بوي دوستشان را مي‌دهند برخي همچون شهيد آيت‌الله رباني املشي كه در ميان ما نيست و شهيد سيدعبدالكريم هاشمي‌نژاد.يكي از اخوان الوفاء جناب استاد آيت‌الله موحدي كرماني است كه داستاني را به نقل از ايشان ذكر مي‌كنم: ايشان گفتند معمولاً تابستان‌هاي قبل از انقلاب به مشهد مقدس مي‌رفتيم به مرحوم رباني املشي برخورد كردم پرسيد: كي آمديد، گفتم همين تازگي‌ها آمدم. گفت پس به ديدنت مي‌آييم. گفتم تشريف بياوريد، نشاني محل اقامتم را گرفت و گفت با آقاي خامنه‌اي مي‌آييم. پيش از ظهر بود كه تشريف آوردند. ساعتي با هم نشستيم و اين مسأله مطرح شد كه چه خوب است تشكلي به وجود آوريم، همه اصل قضيه را پذيرفتند و گفتند تشكل نياز به جذب افرادي دارد كه مؤسس حزب شوند. برخي گفتند كه آيت‌الله دكتر بهشتي هم مشهد هستند و بهتر است با ايشان هم صحبت كنيم.

آيت‌الله خامنه‌اي كه آن موقع مقيم مشهد بود ماشين فولكسي داشتند كه خودشان رانندگي مي‌كردند، ما سه نفر به طرف محل اقامت دكتر بهشتي رفتيم، هنوز به منزل آيت‌الله بهشتي نرسيده بوديم كه ديديم شهيد دكتر باهنر مي‌خواست از يك طرف خيابان به آن طرف برود به ايشان رسيديم و به او هم پيشنهاد كرديم همراه ما بيايد. چهار نفري، زنگ درب منزل آقاي بهشتي را زديم، شهيد بهشتي دم درب آمد، گفتيم مي‌خواهيم راجع به موضوعي با شما صحبت كنيم، ايشان عذر خواستند چون جلسه‌اي يا مهماني داشتند و براي روز بعد قرار گذاشتيم.

بعد از اين نشست پنج نفر شديم و مشغول شناسايي افراد همفكر در تهران و قم و مشهد شديم. در قم با آيات مشكيني، مومن و طاهري خرم‌آبادي صحبت كرديم. در تهران آيت‌الله مهدوي كني و چند نفري كه در ذهنمان بودند ولي محبوس زندان‌هاي رژيم پهلوي بودند مرحوم آيت‌الله منتظري و آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و در مشهد هم با آقاي واعظ طبسي و شهيد هاشمي‌نژاد مذاكره كرديم و قرار شد پس از اتمام سفر مشهد در تهران بحثمان را ادامه دهيم.

اين نشست و گفتگوهاي اخوان‌الوفاء در سال 1355 در مشهد رخ داد. و امروز كه اين نوشتار كوتاه را تقديم خوانندگان مي‌كنم سي و دو سال و ده روز از واقعه فاجعه‌بار انفجار بمب در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در خيابان سرچشمه اميركبير تهران مي‌گذرد كه شهيد مظلوم آيت‌الله دكتر بهشتي و هفتاد و دو تن به شهادت رسيده‌اند و بيست و هفت تن از جانبازان آن حادثه به عنوان يادآوران و بازماندگان در قيد حياتند.

73 تن شهيد از حزب‌اللهرفتند به راه مكتب ثارالله

رفتند و به انقلاب ما جان دادندلاحول ولا قوه الا بالله

ضمناً اعلام موجوديت حزب جمهوري اسلامي در 29 بهمن 1357 اعلام شد به وسيله آقايان سيدمحمدحسيني بهشتي ـ سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي، محمدجواد باهنر ـ سيدعلي خامنه‌اي ـ علي‌اكبر هاشمي رفسنجاني

منبع: روزنامه اطلاعات، دوشنبه 17 تیر 1392


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها