1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

امام حسين (ع) در قامت يك اصلاح‌طلب

اسماعیل علوی

قيام كربلا در دو عرصه ‏توام و پيوسته، يعنى قلمرو انسانى و قلمرو اجتماعى جريانى تربيتى با مخاطب قرار دادن ‏وجدان ها و جريانى سياسى براى مديريت مناسبات جامعه، مطرح است. نهضت عاشورا ‏حركتى اصلاح طلب و دينى است و موجب جريان يافتن ارزش هاى دينى در درون باور افراد و ‏جوامع و در دو بعد انسان سازى و جامعه سازى نقش آفرينى مى كند. 

نهضت عاشورا مستلزم تاملى فراتر از مرزهاى واقعه نگارى، حماسه سازى، عرفان گويى و يا ‏حاشيه پردازى است. از جمله پرسش هايى كه پيرامون اين واقعه سترگ مطرح است اينكه، ‏هدف اباعبدالله الحسين(ع) از جهاد با يزيديان با وجود اطلاع از سرانجام ظاهرى كار چه بود؟ و ‏چرا در اين سفر پرخطر و پرمصيبت علاوه بر مردان، زنان و كودكان را با خود همراه كرد! و يا ‏اينكه اين حركت از چه اصولى ريشه مى گيرد و ماهيت آن چيست؟نهضت اباعبدالله(ع) هر چه ‏كه بود انعكاس و تبلور احساس شخصى نبود و از يك مسئوليت اعتقادى و اجتماعى نشات ‏مى گرفت. همان مسئوليتى كه به شكل هاى گوناگون در جريان مبارزات حق طلبانه عينيت ‏مى يابد، با اين تفاوت كه در نهضت حسينى(ع) به گونه اى جدى تر و جذاب تر رخ ‏مى نمايد.

ديگر اينكه قيام كربلا، واقعه اى دفعى و اتفاقى نبود بلكه در يك پروسه زمانى شكل ‏گرفته و در پيوند با تحولات پس از رحلت پيامبر و تغيير رفتار حكومتگران و انحطاط جامعه ‏مسلمين بود.و ديگر اينكه نهضت اباعبدالله الحسين(ع) موضعى و گذرا نبود، بلكه نقطه عطفى ‏مهم بود كه در تاريخ اسلام بلكه تاريخ بشريت ايجاد موج نمود و تاثيرى عميق بر نسل هاى ‏بعدى بر جاى گذارد و تحولات تاريخى متعددى را در انديشه، زندگى و مناسبات اجتماعى ‏مسلمانان به بار آورد.

اين مسئله و ساير موارد نشان مى  دهد، مكتب عاشورا، مكتب جامعى ‏است كه سرشار از اهداف بلند و فرازمانى است.فرا رسيدن ايام محرم فرصت مناسبى به ‏دست داده است تا با پرداختن به يكى از ابعاد نهضت حسينى(ع) به پاسخ پرسش هاى ‏پيش گفته نزديك شويم.نهضت عاشورا حادثه بسيار مهمى در تاريخ اسلام بلكه مهم ترين ‏حادثه جهان اسلام است. با اين وجود ابعاد آن آنگونه كه بايد واكاوى و تشريح نشده است.اين ‏در حالى است كه نهضت عاشورا به تصريح سيدالشهدا(ع) بايستى به عنوان دستور العملى ‏در كليه زمان ها و مكان ها سرمشق مسلمانان قرار گيرد.لازمه به دست دادن الگويى قابل ‏پيروى و كارا از نهضت حسينى (ع) تبيين ابعاد مختلف آن به ويژه اهداف نهضت عاشورا است. ‏نهضت عاشورا حركتى دينى و در راستاى احياى ارزش هاى الهى بوده و همچون ساير فرايض ‏دينى جوهر ه اى تعبدى دارد.

ويژگى  تعبدى قيام اباعبدالله الحسين(ع) مانع از آن نيست كه با ‏عقلانيت مرافقت نداشته و با عقل واقع گرا موافقت نداشته باشد. همچنان كه ساير فرايض ‏دينى نيز چنين  اند. با اين تفاوت كه در صورت ظاهر نهضت عاشورا راهى به پيروزى و غلبه ‏امام حسين(ع) و يارانش بر سلطه دستگاه حاكمه و انبوه سپاه دشمن نداشتند و ‏كاروان سالار قافله كربلا نيز به اين امر وقوف كامل داشت و آشكارا به كشته شدن خود و ‏يارانش اشاره مى فرمود و اطرافيانش توسط ايشان از پايان كار باخبر بودند.به رغم اين همه ‏امام حسين(ع) با قصد جهاد از مدينه خارج شد و در اين سفر مصيبت فرجام اعضاى خانواده ‏خود و يارانش را همراه كرد.قدم نهادن در راه سفرى با اين وصف آن هم همراه زنان و كودكان ‏در ظاهر نسبتى با عقل مآل انديش ندارد و تعبد صرف و عمل به فريضه نيز توجيه گر آن ‏نيست. مگر آنكه ضرورتى عقل و شرع پسند آن را تائيد كند. با اين اوصاف اين پرسش به وجود ‏مى آيد كه كدام ضرورت برتر تعبد و تعقل را هم سو پشتوانه اين حركت قرار داد و حسين(ع) و ‏يارانش را آگاهانه به راه سرنوشتى محتوم كشيد؟

يافتن پاسخ اين پرسش و پى جويى ‏ريشه هاى واقعه كربلا مستلزم نگاهى كاوشگرانه به مناسبات ميان باورهاى دينى و قدرت  در ‏فضاى سياسى آن روز است و طرح اين سئوال كه نهضت خونين عاشورا حاصل تقابل چه ‏نيروهايى و تبلور كدام جريان تاريخى بود؟ اين كدام ضرورت برتر بود كه حركت به سوى قربانگاه ‏مردان كاروان و اسارت زنان و كودكان همراه را يك فريضه دينى كه هم عقل و هم شرع بر آن ‏صحه مى گذارند به شمار آورد و آن را به عنوان يك الگو براى موارد مشابه توصيه نمود.

نهضت ‏عاشورا تبلور الگوى راهبردى براى جداسازى «حق» از «باطل» است. هنگامى كه نمودهاى ‏حق در خدمت اهداف باطل قرار گرفته باشند. آن هنگام كه باطل با لفافه حق پوشانده شود و ‏كسانى با بهره جويى از جاذبه حق جولان باطل دهند و از جايگاه سلطه و اقتدار و برخوردار از ‏دسترسى هاى وسيع، ارزش هاى والا و ارجمند را منزوى و بدعت را رواج دهند. براى احياى ‏بنيان هاى «حق مدار» و صلاح و فضيلت چه اقدامى جز حركت عاشورايى باقى ‏مى ماند؟!معروف است روزى ابوسفيان خطاب به افراد قبيله خود گفت: اى فرزندان اميه! با ‏خلافت اسلامى بازى كنيد و آن را (در ميان خود نگاه داريد) و به يكديگر برسانيد.معاويه بهتر از ‏هر كس ديگرى سفارش پدر را دريافت و توصيه او را به كار بست و با حيله و نيرنگ بر شئونات ‏امت اسلامى مسلط شد. در دوران خلافت معاويه بزرگان دين، اصحاب و ياران صديق پيامبر ‏اكرم (ص) منزوى، زندانى و يا كشته شدند و به جاى افراد صالح و خيرخواه چاپلوسان و ‏متملقين رفعت يافتند و بدون هيچ شايستگى بر مناصب مختلف تكيه زدند. پس از معاويه يزيد ‏بر جايگاه رسول خدا (ص) تكيه زد و خود را خليفه مسلمين ناميد و براى تكميل سلطه خود ‏درصدد برآمد تا از اشخاصى همچون حسين بن على (ع) بيعت بگيرد. حضرت سيد الشهدا (ع) ‏در توصيف شرايط آن روز مى فرمايند: «مى بينيد كه حوادث تلخى ما را احاطه كرده است. به ‏راستى دنيا دگرگون شده، خوبى هايش رفته و بدى هايش مانده و مانند مرغزار بى حاصل ‏شده است. چرا چنين شده؟ چون همان طور كه مى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل ‏جلوگيرى نمى شود در چنين وضعيت ننگينى هر فرد باايمانى موظف است كه در راه حمايت از ‏دين خدا و جهاد با تبهكاران و لقاى خدا آماده شهادت گردد، كه شهادت در اين راه بالاترين ‏سعادت است.»

بر اين مبنا نهضت حسينى (ع) با ساختارى اصلاح طلب و با هدف احياى سنن ‏نبوى، كنار زدن پرده ريا و تزوير از مقابل چهره حكومتگران فاسد و بيدارى وجدان عمومى شكل ‏گرفت و چنان هنگامه اى در تاريخ ايجاد كرد كه همواره حكومت هاى خودكامه و رياكار از ناحيه ‏فرهنگ عاشورا در معرض تهديد قرار دارند. قيام خونين سيدالشهدا(ع) تجلى پيوند ايمان و ‏آگاهى، شور و شعور، تعبد و تعقل و آزادى و پايدارى است.بدين قرار قيام كربلا در دو عرصه ‏توام و پيوسته، يعنى قلمرو انسانى و قلمرو اجتماعى جريانى تربيتى با مخاطب قرار دادن ‏وجدان ها و جريانى سياسى براى مديريت مناسبات جامعه، مطرح است. نهضت عاشورا ‏حركتى اصلاح طلب و دينى است و موجب جريان يافتن ارزش هاى دينى در درون باور افراد و ‏جوامع و در دو بعد انسان سازى و جامعه سازى نقش آفرينى مى كند. فرهنگ عاشورا در طول ‏تاريخ ضمن تفسير دين و بازشناساندن سره و صواب از ناسره و ناصواب به طور مستمر ‏باورداشت هاى اسلامى را زنده نگه داشته و با انسان سازى و جامعه سازى، از كيان دين ‏پاسدارى مى نمايد و ضمن معرفى جريانى اصيل و ناب از دين بر تاثيرگذارى معيارها و ‏ارزش هاى دينى بر كليه مناسبات انسانى و اجتماعى مى افزايد.زيرساخت تئوريك نهضت ‏عاشورا، فكر اصلاحى و نقد رفتار حكومتگران است.

اصولاً شأن امام و پيشواى دينى در مكتب ‏تشيع احياى حوزه هاى مفهومى دين و اصلاح قلمروهاى انسانى و اجتماعى است.بر همين ‏اساس رخداد عاشورا حركتى با راهبرد اصلاح و نقد قدرت حاكم و تبيين الگويى متفاوت با آنچه ‏كنشگران حكومتى ارائه مى كردند بود.امام  حسين (ع) در مسير حركت از مدينه به مكه و از ‏آنجا به كربلا بارها بر اين مضمون تاكيد فرمود: «من از روى هوس، سركشى، تبهكارى و ‏ستمگرى قيام نكرده ام و تنها به انگيزه اصلاح در امت جدم برخاستم. مى خواهم به نيكى ها ‏فرمان دهم و از بدى ها باز دارم و روش جدم و پدرم على بن  ابى طالب(ع) را دنبال ‏كنم.»(فرازى از وصيت نامه امام، كه در آغاز سفر در اختيار محمد حنفيه قرار گرفت) و يا در ‏سخنرانى بيرون شهر مكه (منى) فرمود: «پروردگارا تو مى دانى اين حركت ما نه به خاطر ‏رقابت بر سر حكومت و قدرت و نه به منظور به دست آوردن مال دنيا است بلكه به خاطر آن ‏است كه نشانه هاى دين تو را به مردم بنمايانم و اصلاحات را در سرزمين اسلامى اجرا كنم، تا ‏بندگان ستم ديده ات از چنگال ظالمان در امان باشند و واجبات و احكام و سنت هاى تعطيل ‏شده تو دوباره اجرا گردد.»

اصلاح در ادبيات اسلامى، عرضه آموزه هاى سره و ناب دينى ملهم ‏از كتاب و سنت و جريان دهى آن در كليه شئون حيات فردى و اجتماعى است.اهتمام امامت ‏شيعه نيز در رويكرد اصلاحى، هدايت و اصلاح فراگير جامعه در راستاى سيره نبوى است.پس ‏از رحلت پيامبر اسلام تا زمان يزيد بر اثر تغييرات وسيع اجتماعى، سياسى و فرهنگى، نظام ‏عقيدتى اسلام با بدعت درآميخته و سنت رسول الله ميرانده شده بود. خرافه ها، گرايشات ‏سياسى و باورهاى سخيف لباس اسلام پوشيده و به جاى عقيده اسلامى مطرح بودند.توحيد ‏و يكتاپرستى با همه ملزومات آن شرك و فردپرستى و ريا و دورويى رواج داشت.زى ساده و ‏سلوك معمولى و به دور از تشريفات پيامبر اسلام و حضرت على(ع) تبديل به اشرافيت ‏طاغوتى و تبختر و تفرعن حكومتگران شده بود. فهم رايج دين بر اثر دست درازى حاكميت در ‏آنچه كه رسول الله(ص) از جانب خدا آورده بود با امور بيگانه درآميخته بود. در چنين شرايطى ‏سيدالشهدا(ع) با عزم احياى سنن الهى، اصلاح جامعه و نقد حكومت قدم در راه قيام گذارد و ‏حركتى كانونى در تاريخ بشر پديد آورد، حركتى كه به مصداق «كل يوم عاشورا و كل ارض ‏كربلا» ظرفيت سامان دهى امواج اعتراضى عليه حاكميت هاى رياكار و مستبد را در ‏موقعيت هاى جغرافيايى و زمانى مختلف دارا است.فرآيند حركت اصلاحى امام حسين(ع) در ‏دو قلمرو تربيتى و سياسى بر اصول انديشه ناب و توانمند در حوزه فكر و مشروعيت و ‏كارآمدى در حوزه عمل استوار است. بر اين اساس ابعاد اصلاح گرى نهضت عاشورا هم شامل ‏حوزه شناخت و هم شامل حوزه راهبرد مى شود. تحليل مفاهيم درونى انديشه اصلاح و ‏بررسى وجوه راهبردى آن الگوى اصلاحى نهضت حسينى(ع) را به دست مى دهد.

الگو و روش ‏امام حسين در احيا و اصلاح همانا شيوه امر به معروف و نهى از منكر و عينيت بخشيدن به ‏آموزه هاى دين از طريق عمل به كتاب و سيره رسول الله(ص) بود. آن حضرت ضمن شناسايى ‏امكانات و ابزار لازم براى مقابله با حكومت يزيد و انديشه منحط و بدعت هاى رايج، با تصوير ‏روشنى كه از «امام بر حق» به دست داد امكان مقايسه ميان خليفه و «امام مصلح» را به ‏وجود آورد. هرچند نهضت اصلاحى امام حسين(ع) و قيام كربلا تناسبى با موقعيت قدرت حاكمه ‏نداشت، اما الگوى اصلاحى امام حسين(ع) با سه مشخصه عدالت، مشروعيت و كارآمدى از ‏طريق مديريت صالح نسبتى ميان باورهاى دينى و افراد از يك سو و باورهاى دينى و خلافت از ‏سوى دگر ترسيم كرد و موقعيت قدرت حاكمه را به چالش گرفت. در قلمرو تربيتى، نهضت ‏اصلاحى عاشورا در برخورد با افراد با توجه به ابعاد وجودى انسان يعنى ساحت هاى سه گانه ‏دانستن، خواستن و توانستن كه قابليت هاى شناخت، گرايش، انتخاب، عمل و اقدام را در ‏وجود آدمى شكل مى دهند وجدان ها را مخاطب قرار داد و با جهت دهى به آرمان هاى افراد، ‏استعدادها و قابليت هاى افراد مستعد را شكوفا كرد. بر اين اساس نهضت عاشورا فراخوانى ‏است براى بشريت تا همچون عاشورائيان با مرگ خويش شرايطى به وجود آورند براى ادامه ‏جريان بالندگى، تربيت ايمانى و رفتار مسلمانى. در همين راستا مهمترين پيام اصلاحى ‏عاشورا در بعد تربيتى، خودآگاهى است. با اين مضمون كه تا خود را نشناسيم و مقدرات و ‏استعدادها و نيازهاى اصيل انسانى، كمبودها، آرمان ها، نقش، رسالت و مسئوليت خويش را ‏در پيوند خود و خدا، خود و هستى و جامعه و تاريخ در نيابيم نمى توانيم موجب و موجد تغيير ‏اجتماعى شويم. نهضت اصلاحى عاشورا در بعد تربيتى (انسان سازى) به انسان كمك ‏مى كند تا جايگاه خود را در عرصه هستى بيابد و نقش و رسالت خويش را در نسبت با ‏واقعيت هاى جامعه دريابد.

باورسازى اصلاح تربيتى نهضت عاشورا اوج كارآيى آن در بعد ‏انسان سازى است. رخداد عاشورا از منظر جامعه شناختى در مفهوم تبلور يك انديشه ‏سياسى و الگوى مديريت تحول كمتر مورد بررسى و شناخت قرار گرفته است. مجموعه تعاليم ‏نهضت عاشورا و سلوك رهبرى آن – امام حسين(ع)- الگوى كلان مديريت براساس يك انديشه ‏اجتماعى در راستاى كاربست اصل مشروعيت و تحقق كارآمدى نظام اسلامى را ارائه ‏مى دهد. عاشورائيان قافله كربلا به عنوان يك «جامعه نمونه» چارچوبه الگويى سامان يافته را ‏به صورت عينى، ملموس و كاربردى به دست مى دهند و با سلوك خود نمادها و نمودهاى ‏عينى و ساختارى اين الگو را در ديد تاريخ مى نشانند.انديشه اجتماعى برآمده از نهضت ‏عاشورا با طرح ديدگاه هاى تحليلى، ارزشى و راهبردى، ضمن شناساندن وضعيت موجود از ‏وضعيت مطلوب، تصاوير روشنى به دست مى دهد و راه هاى عملى انتقال از آن به اين را نيز ‏مى شناساند.

فرازهاى بسيارى از سخنان امام حسين(ع) جاى گير در انديشه اجتماعى ‏نهضت عاشورا مشحون از تحليل و راهبردهاى مدبر به سمت جامعه آرمانى است.فرازى ‏پيرامون اصل مشروعيت نظام اجتماعى و سياسى اسلام كه برپايه امامت و عدالت بنيان ‏نهاده مى شود گزارشگر اين مضمون است. آن حضرت مى فرمايد: امام كسى است كه ‏براساس قرآن رفتار كند و عدالت را به موقع به اجرا درآورد و حق را بپويد و بپايد و بر خود ناظر ‏بداند (در نامه به مردم كوفه) انديشه اجتماعى نهضت عاشورا در حوزه درون دينى و برپايه ‏ساخت معرفت شناختى در چارچوب كلان انديشى الگويى تدوين مى كند كه كاملاً تجربه پذير ‏و قابل دسترسى است.مبنايى ترين آموزه انديشه اجتماعى نهضت عاشورا «عبوديت» و ‏‏«حريت» است. براساس اين آموزه بايد و نبايدهاى بينشى، ارزشى و هنجارى برپايه «بندگى ‏خداوند» و «آزادگى انسان» پى  افكنده مى شوند كه برخى از اصول ثابت آن عبارتند از: اصل ‏كرامت انسان و خليفه الهى او، جايگاه و منزلت علم و عقل، نظم پذيرى و قانونگرايى ، ‏ارجمندى ايمان و تقوا، همبستگى هدفدار انسان و جهان، نفى سلطه غيرخدايى، پايدارى در ‏راه آرمان، شهادت طلبى و… كه مجموعه اين اصول ساختار انديشه اجتماعى نهضت عاشورا ‏را تشكيل مى دهند.«عبوديت» و «حريت» به عنوان دو اصل جاى گير در انديشه اجتماعى ‏نهضت عاشورا، صرف نظر از برداشت هاى متعارف، راهنماى بديعى به اصل فكر اصلاحى و ‏مبانى نظرى فلسفه و هدف قيام كربلاست. محتواى اين اصول چنانچه با حقيقت شريعت ‏همراه شود، تبلور عينى يك الگوى راهبردى براى احياى دين و اصلاح امور دينداران است. اين ‏دو اصل عهده دار تبيين رخداد عظيم عاشورا از ديدگاه معرفت شناختى و فهم ابعاد كلامى ‏قيام كربلا است.مضمون درونى «توحيدگرايى» و «آزادگى» به مثابه جوهره فرهنگ عاشورا ‏معرف ابعاد مختلفى است كه هر يك داير مدار فرآيندهاى تربيتى و مديريت اجتماعى اند.در ‏نگره دينى «يكتاپرستى» در چارچوب فكر اصلاحى، بهره اى است براى خالص سازى فكر و ‏عمل دينى و «حريت» تربيتى است در طول «عبوديت» كه هم راستا با آن به نقد عرصه هاى ‏مختلف فردى و اجتماعى مى پردازد و حركت هاى اعتراضى را عليه جريان هاى مشرك، ‏مستبد و بدعت گزار سامان مى دهد.

انسان سازى و جامعه سازى در مفهوم به ثمر رسيدن ‏تلاش هاى كمال جو و توسعه اى حاصل جريان پوياى انديشه توحيد و روحيه آزادمنشى خواهد ‏بود. چرا كه راهبردهاى نهفته در اين دو اصل قابليت هدايت و مديريت هدفمند تحولات جوامع ‏هم مختصات با جامعه عاشورا را دارا است. عقيده «توحيد» از زمره موضوعات كلانى است كه ‏در طول ديدگاه هاى روانشناختى، جامعه شناختى و تاريخى قرار دارد و ميان ديدگاه لاهوتى و ‏مابعدالطبيعى آن و فلسفه اجتماعى تهافتى نيست.با تكيه بر اين نكات مى توان تعاليم ‏عاشورا كه مشحون از انديشه و رفتار توحيدى است را به مثابه يك الگوى تربيتى در بعد فردى ‏و مدل مديريتى در بعد اجتماعى ارائه داد. تفسير اجتماعى توحيد تصويربخشى به ‏قابليت هاى اين تعليم است و بى توجهى به زمينه هاى راهبردى آن در عرصه هاى جدى ‏زندگى اجتماعى فرصت سازى براى تكميل پروسه هاى شرك آلود در سطح جوامع خواهد بود. ‏نسبت يابى انديشه كلامى توحيد با تحولات اجتماعى _ سياسى نيازمند تبيين نظام واره ‏حيات انسانى و مشاهده تاثير عقيده توحيد بر لايه  هاى مختلف اجتماع است. عبوديت و ‏يكتاپرستى، اصل خلوص در عقيده و عدم كرنش در مقابل غيرخدا و اصل «حريت» آزادگى و ‏آزادمنشى را به عنوان دغدغه اى مهم دائم پيش روى خود دارند، يعنى همان دغدغه اى كه ‏نهضت عاشورا را شكل داد. بنابراين هدف نهضت عاشورا مبتنى بر فلسفه يكتاپرستى و نفى ‏سلطه طاغوتيان ولو در لباس دين چهره پنهان كرده باشند و اقدام عليه يزيديان در همه ‏عصرها و مكان ها، با الهام از روحيه آزادمنشى و حريت است.


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها