1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
گفت و گو با حمید رضا ترقی عضو حزب موتلفه اسلامی درباره حزب جمهوری اسلامی

قابلیت و هنر شهید بهشتی در کار کردن با همه افراد بود

این واژه انحصارطلبی برای این مطرح شد كه برخی‌ها تمایل داشتند حزب را با اتهام انحصارطلبی از بین ببرند. حزب جمهوری اسلامی پایگاه قوی در جامعه داشت و مثلا اگر از فردی برای نمایندگی مجلس حمایت می‌كرد حتما آن فرد رای می‌آورد یا مثلا اگر از فردی برای ریاست‌جمهوری حمایت می‌كرد او رای می‌آورد. این نشان می‌دهد كه حزب چقدر پایگاه قوی و محكمی در جامعه دارد. حالا چون حزب آنقدر اقبال دارد كه مردم به افراد مد نظر حزب رای دهند پس این می‌شود انحصارطلبی؟ قطعا این گونه نیست

سیدمهدی دزفولی/ سید احسان حاج سیدجوادی:  حمیدرضا ترقی از اعضای سرشناس حزب موتلفه اسلامی است كه از همان روزهای آغاز تشكیل حزب جمهوری اسلامی به حزب جمهوری پیوست و پس از آن مسوول دفتر تشكیلات حزب و عضو شورای مركزی در مشهد شد. حزب موتلفه‌یی كه همواره با نام «حبیب‌الله عسگراولادی» در جامعه شناخته می‌شود و همین چند هفته قبل بود كه موتلفه‌یی‌ها پدر معنوی خود را از دست دادند. ترقی به عنوان یك عضو حزب موتلفه از عملكرد اعضای موتلفه در حزب جمهوری اسلامی دفاع می‌كند و معتقد است اساسا نقش اعضای موتلفه در حزب جمهوری اسلامی بسیار پررنگ‌تر از اعضای دیگر حزب بوده است و اساسا اداره لجستیكی حزب جمهوری اسلامی، با اعضای موتلفه بوده است. مصاحبه‌یی كه در ادامه می‌خوانید از سری مصاحبه‌های مستند «حزب جمهوری اسلامی» است كه سال آینده اكران خواهد شد و قصد دارد پرونده ناتمام حزب جمهوری اسلامی را مورد بازنگری مجدد قرار دهد. برخی از این مصاحبه‌ها چهارشنبه هر هفته در روزنامه «اعتماد» منتشر خواهد شد.ماحصل بیش از 2 ساعت مصاحبه با حمیدرضا ترقی كه در دفتر او در كمیته امداد امام خمینی(ره) انجام شده است را در ادامه می‌خوانید:


آقای ترقی از تاسیس حزب جمهوری اسلامی شروع كنیم و اینكه چطور شد شما در همان روزهای اول به حزب جمهوری اسلامی پیوستید؟

تجربه مبارزات و انقلاب اسلامی در آن مقطع زمانی به ما نشان داده بود كه برای اداره انقلاب و ادامه آن نیاز به كار مبارزاتی و انقلابی است كه باید سازمان یافته و به صورت یك تشكل منسجم انجام شود. در همان ماه‌های پیش از انقلاب ما با روحانیت مبارز كه مركزیت آن در تهران بود در ارتباط بودیم و اعضای موتلفه اسلامی با آن دوستان ارتباطاتی داشتند، بعد از آن هم كه انقلاب به پیروزی رسید و حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت كرد به دلیل اینكه بسیاری از موسسین و اعضای اولیه حزب از اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران بودند و ما با آنها آشنایی داشتیم تصمیم گرفتیم كه به حزب جمهوری اسلامی بپیوندیم.

در همان روزها نماینده‌یی از طرف حزب مركزی جمهوری اسلامی به استان خراسان و شهر نیشابور آمد و مقدمات تشكیل حزب جمهوری اسلامی در آنجا فراهم شد. انگیزه اصلی هم از تشكیل حزب در آن زمان همان طور كه عرض كردم اداره كشور بعد از پیروزی انقلاب بود كه حزب سعی می‌كرد نیروها را تربیت كند و آنها را از نظر فكری و مدیریتی پرورش دهد. این نكته هم نكته قابل توجه و مهمی است كه اگر حزب جمهوری اسلامی تشكیل نمی‌شد معلوم نبود بتوانیم آرمان‌های امام راحل (ره) را در جامعه پیاده كنیم و معلوم نبود چه بر سر انقلاب خواهد آمد. به هر حال حزب در آن مقطع تشكیل شد و به دلیل احساس نیاز و اهمیتی كه در آن زمان درباره حزب جمهوری اسلامی در بین نیروهای طرفدار امام و انقلاب وجود داشت به حزب جمهوری اسلامی پیوستیم.

ما در همان روزهای اولیه حزب شاهد آن بودیم كه استقبال بسیار قابل توجهی از حزب انجام شد و چند میلیون نفر، برگه درخواست عضویت در حزب را پر كردند! به نظر شما چرا چنین استقبالی از حزب شد؟

ببینید حزب در كشور ما سابقه خوبی نداشت و مردم ذهنیت خوبی از فعالیت احزاب در ایران نداشتند اما اگر اسم حزب، جمهوری اسلامی نبود و اگر در راس حزب این افراد و روحانیون خوشنام و باسابقه و مشهور حضور نداشتند، امكان نداشت حزب بتواند آنقدر فراگیر و موثر كار خود را آغاز كند.

ظاهرا اصلا شهید بهشتی حدس‌شان این طور بود كه نهایتا هزار نفر در شروع فعالیت‌های حزب به آن می‌پیوندند و انتظار نداشتند یك جمعیت میلیونی ثبت‌نام كند!

بله، همین طور است. بالاخره حزب توانست با این محبوبیت و با این شروع مناسب نقش خود را برای تثبیت نظام ایفا كند .

برخی‌ها همانند آقای معادیخواه كه برای مصاحبه خدمت ایشان رسیده بودیم معتقدند كه اساسا همین حضور بالا برای ثبت نام در حزب تبدیل به پاشنه آشیلی برای حزب شد. آیا شما با این موضوع موافق هستید؟

ببینید اینكه حزب بتواند آنقدر گسترده عمل بكند و مثلا حتی در روستاها و نقاط دورافتاده عضو‌گیری كند این چیز كمی نبود. مثلا خودم بسیار پیش می‌آمد كه به روستاهای مختلف می‌رفتم و برای مردم روستایی فیلم‌هایی از انقلاب و امام (ره) پخش می‌كردم و تبلیغات فراوانی برای حزب انجام می‌دادم و واقعا مثل سازمان تبلیغات كار می‌كردیم و می‌توانستیم مردم را جذب فعالیت‌های حزب و انقلاب كنیم. این چیز كمی نبود. بالاخره اینكه حزب بتواند یك جمعیت بالایی را جذب كند نشان از توانایی‌های بالای حزب داشت كه می‌توانست برای نظام و انقلاب هم قابل توجه و مهم باشد. ببینید اینكه بسیاری افراد فرم عضویت پر كردند اما به بسیاری از آنها توجه نشد هم به خاطر شرایط و مقدورات آن زمان بود. بالاخره حزب هم از لحاظ مالی خیلی دستش باز نبود و نمی‌توانست هرگونه كه تمایل دارد عمل كند به علاوه اینكه اداره كردن تشكیلات حزب هم در آن مقطع زمانی كاری دشوار و سخت بود.

آقای دكتر ما پس از چند ماه از تشكیل حزب جمهوری اسلامی شاهد اختلافاتی در حزب و خارج از حزب با رهبران حزب هستیم (به ویژه اختلاف جامعه روحانیت مبارز با حزب جمهوری اسلامی) كه این اختلافات هر روز هم حادتر می‌شد. به نظر شما این اختلافات ریشه در چه چیز داشت؟

به نظر من اختلاف نظر در مبانی فقه سیاسی وجود داشت. در آن زمان یك سری از علما معتقد به دیدگاه فقه سیاسی حضرت امام بودند و معتقد به بستر حكومت اسلامی و ولایت فقیه بودند و نقش دین را در اداره جامعه نقش حداكثری می‌دانستند و به این، باور هم داشتند كه این گروه در واقع بنیانگذاران اصلی حزب بودند همانند آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای (مقام معظم رهبری) و شهید باهنر.

اما برخی دیگر از علما در فقه سیاسی و مبانی آن بیشتر تابع نظرات مرحوم نایینی بودند كه خیلی اعتقادی به تشكیل حكومت اسلامی و بحث ولایت فقیه بر اساس نظرات حضرت امام كه در نجف مطرح كرده بودند، نبودند كه این طیف از علما بیشتر در جامعه روحانیت مبارز تهران عضویت داشتند و اختلاف نظرها هم بیشتر از همین جا آغاز شده بود. در واقع این افراد قایل به برداشت حداقلی از دین بودند.

درباره اختلافات در حزب هم باید بگویم اختلافات نخستین‌بار در شورای مركزی بروز پیدا كرد كه پس از آن به بدنه حزب كشیده شد و افرادی هم كه بیشتر با دیگر اعضای حزب اختلاف نظر پیدا كرده بودند طرفدار تفكرات سوسیالیستی و التقاطی در حزب بودند كه از بالا آمد و رسوخ پیدا كرد در برخی از افراد دیگر حزب. اینها بیشتر دنبال تكنوكرات‌ها بودند كه بیشتر همین افراد نشریات حزب را توزیع می‌كردند كه مثلا در مشهد هم همین گونه بود، اینها بعضا طرفدار دكتر پیمان بودند و معمولا افرادی كه در حزب گرایش به تفكرات دكتر پیمان داشتند در حزب هم طرفدار آقای میر حسین موسوی بودند. یعنی یك رابطه دو طرفه میان تفكرات دكتر پیمان و مهندس موسوی وجود داشت. یك مثال هم برای شما بزنم. مثلا فردی كه ضارب شهید هاشمی‌نژاد بود همان فردی بود كه نشریه عروه‌الوثقی را در مشهد توزیع می‌كرد. من بعد از اینكه خودم در دفتر حزب مشهد مسوولیت گرفتم، یكی از نخستین كارهایی كه انجام دادم همین بود كه بعضا افرادی كه پس از 30 خرداد 60 به حزب در مشهد پیوسته بودند را اخراج كردم چون غالب این افراد نفوذی بودند و سابقه مشخصی هم نداشتند. یعنی یك چنین نفوذی در حزب صورت گرفته بود كه متاسفانه گهگاه ما از همین نقاط هم ضربه می‌خوریم. مثلا محمدرضا كلاهی كه بود؟فردی بود كه نفوذ كرده در بدنه حزب و در یك وقت حساس توانست ضربه سختی را به حزب در 7 تیر 60 وارد كند.

در حزب چند گروه حضور داشتند؟

در حزب گروه‌ها و دسته‌های مختلفی بودند كه حزب جمهوری اسلامی را تشكیل می‌دادند. روحانیت مبارز بودند، جامعه مدرسین بودند، هیات‌های موتلفه اسلامی، انجمن اسلامی دانشجویان امریكا و اروپا، تكنوكرات‌های عمدتا از غرب برگشته بودند كه همه اینها حزب جمهوری اسلامی را تشكیل می‌دادند. به مرور هم به خاطر همین چنددستگی و اختلاف نظرها اختلافات بروز پیدا كرد و در مواضع حزب خودش را بروز و ظهور داد. 

به نظر شما چرا شهید بهشتی سعی داشت همه این گروه‌ها را در حزب جمع كند و آنها را كنار خود داشته باشد؟

 شهید بهشتی توانسته بود این افراد را دور خودشان جمع كند و با آنها كار كند و این قابلیت و هنر شهید بهشتی بود اما بعد از شهادت ایشان متاسفانه كار كردن دشوار شده بود و خیلی دیگر نمی‌توانستیم این تركیب و گروه‌ها را در كنار یكدیگر شاهد باشیم. در كنگره سال 64 حزب كه كنگره دوم محسوب می‌شد هم این اختلافات بروز و ظهور پیدا كرد كه باز در همان جا اختلاف نظرات اساسی بود. یك گروه فقه سیاسی امام را به صورت تمام و كمال قبول داشتند و از آن پیروی می‌كردند مثل آیت‌الله خامنه‌ای و گروه دیگری فقه سیاسی مرحوم نایینی را پیروی می‌كردند و سعی داشتند آن را به اجرا در بیاورند همانند آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی كه ایشان در همان زمان در مدرسه شهید مطهری هم، همین را دنبال می‌كردند و آن را مطرح كردند.

البته من باید در اینجا این نكته را هم بگویم كه یك خط دیگری هم وجود داشت كه موسوم به خط 3 بود كه جریانی مابین آن دو جریان دیگر بود كه این افراد بیشتر به حاج سید احمد آقای خمینی تمایل داشتند و در حزب هم متاثر از مهندس موسوی بودند.

آقای ترقی برخی از افراد حزب همانند آقای مومنی معتقد بودند موتلفه‌یی‌ها در حزب برخوردهایی داشتند كه همین برخوردها زمینه برخی از اختلافات را به وجود آورد. مثلا ایشان نقل كردند كه چندین شماره نشریه عروه‌الوثقی (وابسته به شاخه دانش‌آموزی حزب) را ایشان بدون كمك حتی یك ریال حزب منتشر كردند چون موتلفه‌یی‌ها كه بودجه و هزینه حزب در دست آنها بود به ایشان گفته بودند اگر مطالب مد نظر موتلفه‌یی‌ها منتشر نشود آنها هزینه انتشار عروه‌الوثقی را پرداخت نخواهند كرد! نظر شما در این مورد چیست؟

ببینید حقیقتا نقش موتلفه‌یی‌ها در حزب جمهوری اسلامی نقش پشتیبانی و لجستیكی بود و در واقع موتلفه‌یی‌ها هزینه‌های حزب را تامین می‌كردند و این خیلی هم طبیعی بود كه اگر ببینند مطالبی كه علیه آنهاست منتشر می‌شود خوب هزینه چاپ و نشر آنها را پرداخت نكنند. این خوب خیلی چیز نامعقولی نیست و شاید طبیعی هم باشد. موتلفه‌یی‌ها واقعا با این توان اقتصادی كه داشتند به نظام و حزب بسیار كمك كردند. مگر هواپیمای امام كه از پاریس به تهران آمد را چه كسی بیمه كرد؟یكی از اعضای موتلفه بود كه این كار را كرد تا امام بتوانند از پاریس به تهران بیایند. یعنی اعضای موتلفه به دلیل توان مالی خوبی كه داشتند به انقلاب بسیار خدمت كردند.

درباره اختلاف نظر با مهندس موسوی و مخالفت با ایشان چطور؟ظاهرا موتلفه‌یی‌ها خیلی با ایشان رابطه خوبی نداشتند.

 درباره مهندس موسوی و اختلاف موتلفه‌یی‌ها با ایشان هم باید بگویم كه موتلفه‌یی‌ها افراد مبارز و شناخته‌شده‌یی قبل از انقلاب بودند و همانند برخی جوان‌های تازه كار مانند آقای مومنی نبودند كه مهندس موسوی را نشناسند. اتفاقا موتلفه‌یی‌ها موسوی را خوب می‌شناختند و از روابط و كارهای او در قبل از انقلاب هم آشنایی داشتند و مثلا می‌دانستند او در حزب سوسیالیست‌های خداپرست چه كارهایی انجام داده و نظرات او چه بوده و چه حرف‌هایی را زده است. دیگرانی هم در حزب بودند كه موسوی را خوب می‌شناختند همانند مرحوم آیت و زواره‌یی كه به‌شدت هم با موسوی مخالف بودند. ببینید واقعا آیت دایره‌المعارف كاملی از احزاب و گروه‌های سیاسی بود و آنها را به خوبی می‌شناخت و به خاطر همین شناخت هم بود كه با موسوی مخالف بود. چون خط و ربط او را پیش از انقلاب هم می‌دانست و به خوبی اشراف داشت روی این موضوع.

اما من همین جا یك نكته‌یی را هم بگویم. ببینید آیت‌الله خامنه‌ای در همان زمان كه اختلافات در حزب بروز پیدا كرده بود در نقد برخی از رفتار‌ها صحبتی را مطرح كردند كه برخی از رفتار‌ها ممكن است قبیله‌یی باشد و مثلا دعوای بین این قبیله با آن قبیله باشد كه یك جاهایی هم شاید خیلی مناسب و خوب نباشد. اما ایشان در همان سال 64 بیان كردند كه مفهوم حزب باید تلاش برای یك هدف و در یك جهت و یك راستا باشد و تلاش كند به هم‌افزایی منجر شود و دنبال یك هدف مشخص باشد كه متاسفانه برخی‌ها در حزب به دنبال این هدف واحد و مشترك نبودند.

در همان زمان كه از سال 60 به بعد را تقریبا شامل می‌شود، ما شاهد هستیم كه حزب متهم به انحصارطلبی می‌شود و مثلا در برخی نشریات و سخنرانی‌ها مطرح می‌شود كه حزب انحصارطلب است چون رییس‌جمهور كشور و رییس مجلس و نخست وزیر و رییس شورای عالی قضایی و بسیاری از وزرای دولت و نمایندگان مجلس و اعضای شورای عالی قضایی از اعضای حزب جمهوری اسلامی هستند. ظاهرا حضرت امام (ره) هم به این موضوع خیلی حساس بودند. به نظر شما چرا این فضا به وجود آمد و حزب هم سعی نكرد حداقل برای تنویر افكار عمومی قدمی بردارد تا این اتهام به حزب نچسبد؟

 ببینید این واژه انحصارطلبی برای این مطرح شد كه برخی‌ها تمایل داشتند حزب را با اتهام انحصارطلبی از بین ببرند. حزب جمهوری اسلامی پایگاه قوی در جامعه داشت و مثلا اگر از فردی برای نمایندگی مجلس حمایت می‌كرد حتما آن فرد رای می‌آورد یا مثلا اگر از فردی برای ریاست‌جمهوری حمایت می‌كرد او رای می‌آورد. این نشان می‌دهد كه حزب چقدر پایگاه قوی و محكمی در جامعه دارد. حالا چون حزب آنقدر اقبال دارد كه مردم به افراد مد نظر حزب رای دهند پس این می‌شود انحصارطلبی؟ قطعا این گونه نیست.

آقای ترقی، ما چند ماه قبل كه برای مصاحبه خدمت آقای دكتر منصوری بودیم ایشان مطرح كردند كه برخی از مخالفان حزب از روحانیون سرشناس بودند كه ایشان اسم هم بردند، همانند مرحوم آیت‌الله لاهوتی یا آیت‌الله موسوی خوئینی‌ها كه خیلی با حزب موافق نبودند و اساسا برخی از همین افراد هم بعدترها در سال 67 مجمع روحانیون مبارز را تشكیل دادند. به نظر شما چرا برخی از روحانیون كه علی‌القاعده باید از هم مسلكی‌های خود دفاع و حمایت كنند تبدیل به مخالف آنها شدند؟

 برخی از این افراد كه شما اسم بردید معتقد به مبانی فكری غرب بودند و تحت تاثیر آن القائات قرار داشتند و مثلا معتقد به دموكراسی صرف بودند یا معتقد به دین حداقلی بودند و تمایل داشتند جامعه بیشتر به سوی غربی شدن برود كه بعد‌ها اصلاح‌طلبی را هم در جامعه ما برخی از همین افراد شكل دادند یا مثلا در زمانی كه بحث ولایت فقیه مطرح شد اینها اساسا خیلی موافق نبودند و تلاش هم كردند بحث شورای رهبری را جایگزین ولایت فقیه و یك فرد برای اداره كشور بكنند، پس خیلی هم عجیب نبود كه همین افراد مخالف با رهبران حزب باشند و سعی كنند تفكرات آنها را از بین ببرند چون تفكرات حزب با تفكرات آنها خیلی سازگاری نداشت. امام هم با این افراد و دیدگاه‌های آنها اصطكاك‌های زیادی داشتند و این دیدگاه‌ها و نظرات را تایید نمی‌كردند.

ما از كنگره دوم به بعد شاهد افول فعالیت‌های حزب هستیم به نظر شما دلیل این امر چه بود و ریشه در چه چیزی داشت؟

 خوب بالاخره اختلافات در حزب جدی شده بود و همین‌ها باعث شده بود كه فعالیت‌های حزب هم تحت تاثیر قرار بگیرد و به حاشیه رانده شود.

شما دلیل تعطیلی حزب را در خرداد 66 چه چیز می‌دانید؟

 دلیل تعطیلی حزب شامل دلایل مختلفی بود اما دلیل اصلی آن را می‌توان همین اختلاف نظرها دانست كه دیگر خیلی اوج گرفته بود و می‌توانست به كشور هم آسیب وارد كند و شاید به همین دلیل هم بود كه حضرت امام در نامه‌یی اصطلاحا خواستار آن شدند كه فتیله حزب جمهوری اسلامی پایین كشیده شود.

آیا شما این را قبول دارید كه حزب جمهوری اسلامی اساسا پدرخوانده احزاب سیاسی معتقد به انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی (ره) در بعد از انقلاب بود؟ احزابی همانند مجاهدین انقلاب و حزب موتلفه اسلامی و حزب مشاركت و…؟

 اینكه حزب جمهوری اسلامی خیلی مهم و تاثیرگذار عمل كرد در این شكی نیست اما اینكه بگوییم حزب، پدرخوانده تمامی اینها بود را نه من خیلی قبول ندارم. مثلا هیات‌های موتلفه اسلامی، سال‌ها قبل از انقلاب، در زمان آغاز نهضت امام خمینی (ره) در سال 42 بنیانگذاری شده بود یا جمعیت فداییان اسلام اساسا در دهه 30 پایه‌گذاری شد. اما اینكه حزب جمهوری اسلامی توانست همه این احزاب را در كنار یكدیگر جمع كند و به نحوی قوی و مطلوب این احزاب را وارد فعالیت‌های اجرایی كشور كند بله من این را قبول دارم و حتما هم همین طور است مخصوصا كه بسیاری از این احزاب و گروه‌ها پس از رحلت امام (ره) تشكیل شدند و از دل حزب جمهوری اسلامی خارج شدند.

به عنوان بخش آخر مصاحبه، آیا شما تجربه حزب جمهوری اسلامی را تجربه خوب و موفقی ارزیابی می‌كنید یا خیر؟

 همان طوری كه من در اول عرایضم اشاره كردم در ابتدای انقلاب نقش حزب جمهوری اسلامی نقشی بی‌بدیل و حقیقتا مهم و موثر بود كه توانست نیروهای انقلاب را در كنار یكدیگر جمع كند و آنها را وارد فعالیت‌های متمركز و سیستم یافته اداره كشور كند كه این بسیار مهم بود. در اواسط راه، حزب ما شاهد اختلافات و مشكلاتی بودیم اما به صورت جمع‌بندی و در یك نگاه من تجربه حزب جمهوری اسلامی را برای تشكیل و نمود یك كار دسته جمعی كه توانست انقلاب را بیمه كند و باعث شود انقلاب اسلامی جا بیفتد بسیار مهم می‌بینم.

Email: sm. dezfouli@gmail. com

منبع : روزنامه اعتماد


دیدگاه‌ها