1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
گفت‌و‌گو با عبدالله نوري در نخستين سالگرد امام‌جمعه فقيد اصفهان

آيت‌الله طاهری هميشه پيشرو ‌بود

 در خاطرات مرحوم آیت‌الله بهشتی هم هست كه اراده معطوف به ایجاد حزب، به قبل از انقلاب برمی‌گردد، مرحوم آقای بهشتی معتقد بودند حزب سازمان ضروری و مهمی است و از نیازهای آینده نظام برای اداره كشور است

علی معینی / نام آیت‌الله طاهری كه می‌آید با تمام مشغله‌هایی كه می‌دانیم دارد، با روی گشاده از طرح چنین گفت‌وگویی استقبال می‌كند و در دو جلسه نسبتا طولانی در منزل خود پذیرای ما و جمعی از فعالان و مبارزان سیاسی سال‌های نه چندان دور اصفهان می‌شود. محمد عطریان‌فر معاون سابق وزارت كشور و عضو سابق نخستین شورای شهر تهران، محمد معزالدین (معزی) نماینده سابق مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی در دوره‌های اول و سوم، مرتضی مبلغ معاون سابق وزارت كشور و البته با حضور فرزند مرحوم طاهری، حجت‌الاسلام محمد طاهری. «عبدالله نوری» از شناخته شده‌ترین چهره‌های اصلاح‌طلب كشور و از تاثیرگذارترین مبارزان انقلاب اسلامی است. سال‌ها ارتباط تنگاتنگ با آیت‌الله‌العظمی طاهری در مقاطع مختلف ما را بر آن داشت تا با ایشان برای بررسی ابعاد مختلف زندگی آیت‌الله به گفت‌وگو بنشینیم. سعی شد با توجه به ظرفیت حجمی این یادنامه، بخش‌هایی از مطالب ایشان را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهیم.

 

جایگاه شخصیتی وموقعیت علمی و مبارزاتی آقای طاهری را در اصفهان چگونه ارزیابی می‌كنید؟

جایگاه آقای طاهری پیش از شأن مبارزاتی ایشان یك جایگاه علمی برجسته است. حضرت آیت‌الله العظمی حاج‌آقا موسی ‌شبیری ‌زنجانی با دو ویژگی «علمیت و دیانت» كه چهره غیرسیاسی و یك انسان بسیار با سواد و فوق‌العاده متدین است به مجرد اینكه در جریان فوت مرحوم آیت‌الله طاهری قرار می‌گیرند و مطلع می‌شوند كه آن مرحوم علاقه‌مند بوده‌اند كه بر ایشان نماز بخوانند، به اصفهان می‌آیند. من فكر نمی‌كنم آیت‌الله شبیری برای كسی چنین كاری كرده باشند. حالا علتش بر‌می‌گردد به همان دو معیاری كه گفتم، هم آیت‌الله شبیری، هم آیت‌الله طاهری، هر دو براساس این دو ویژگی به یكدیگر علاقه‌مند بودند.

هنگام اقامه نماز بر پیكر آیت‌الله طاهری حال آیت‌الله شبیری زنجانی منقلب بود. چون مرحوم آقای طاهری را به خوبی می‌شناختند. علاوه بر این در اصفهان هم شخصیت‌های علمی آن دوره از جمله مرحوم آیت‌الله خادمی متوجه این دو خصوصیت علمی و دینی آیت‌الله طاهری بودند. تا آنجا كه من به خاطر دارم در جریان حوادث 15 خرداد42 كه دوره اول مبارزات امام بود، در اصفهان كسی سخنورتر از مرحوم حاج آقا احمد امامی نبود. ایشان از شاگردان امام و انسان با فضلی بود. به خاطر می‌آورم بعد از یكی از منبرهای مرحوم آقای امامی در محله‌یی حوالی چهارسوق اصفهان كه خیلی هم شلوغ شده بود، آقای طاهری كه در مجلس حضور داشتند، آمدند جلو و به ایشان گفتند من باید لب و دهان شما را ببوسم. شما حق مطلب را خوب ادا كردید.

آیت‌الله طاهری آن دوران به اصفهان رفت و آمد داشتند، ولی جایگاه اصلی‌ایشان قم بود و در آنجا درس و بحث را ادامه می‌دادند. ایشان قبل از اینكه تصمیم بگیرند در اصفهان مستقر شوند، روی درس‌شان بسیار حساس بودند. مخصوصا درس‌های مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی و بیش از آن جلسه درس مرحوم آیت‌الله العظمی محقق‌داماد. شاگردان مرحوم داماد عموما خوب بودند. در آن زمان بسیاری از روحانیون در درس مراجع، شركت می‌كردند كه گاه جمعیت آنها به چند صد نفر می‌رسید كه تعدادی از آنها ممكن بود افراد قوی و برجسته باشند و بقیه افراد معمولی بودند ولی دروس آیات عظام امام خمینی و محقق داماد را عمدتا علمایی تشكیل می‌دادند كه می‌خواستند تحقیق علمی كنند و واقعا چیز یاد بگیرند. آنها جزو محققین بزرگ حوزه بودند طوری كه بسیاری از شاگردان آنها هم بعدا جزو چهره‌های برجسته و شاخص علمی حوزه شدند. در مجموعه‌یی كه مرحوم آقای طاهری حضور داشتند به طور طبیعی هر 6-5 نفر كه تناسب علمی باهم داشته و هم‌تراز بودند، دورهم می‌نشستند و مباحثه می‌كردند. مثلا هم بحث آیت‌الله طاهری، آیت‌الله موسی شبیری‌زنجانی بودند كه الان از شخصیت‌های طراز اول‌حوزه هستند. مرحوم آیت‌الله حاج آقا رضا صدر كه از علمای بزرگ حوزه بودند. مرحوم آقا موسی صدر كه بعدها رهبر شیعیان در لبنان بودند. مرحوم احمدی میانه‌جی، مرحوم آقا سید مهدی روحانی از علمای بنام هستند. مرحوم آذری قمی كه از لحاظ علمی برجسته بودند. اینها همه هم عرض آیت‌الله طاهری بودند.

مرحوم آیت‌الله آقای دكتر بهشتی هم جزو هم‌مباحثه‌یی‌های ایشان بودند؟

نمی‌دانم. شاید برای مدتی در بحث آنها شركت داشتند.

ایشان وقتی در اصفهان مستقر شدند وظیفه خود می‌دانستند از علم خود در جهت آموزش دیگران استفاده كنند. لذا برای ایشان فرقی نداشت روزی یك منبر بروند یا 10 تا.

در آن ایام در اصفهان دو دسته منبری وجود داشت. یك دسته كسانی كه اطلاعات شان خلاصه می‌شد در كتاب‌های مربوط به منبر، آن هم با اطلاعات اندكی از دروس حوزه. یك دسته هم علمای با فضل و فهیم بودند كه آقای طاهری جزو این دسته بودند. در اصفهان افرادی چون مرحوم حاج‌میرزاعلی آقای شیرازی منبر هم می‌رفتند ولی منبری كه مرحوم آیت‌الله العظمی منتظری یا شهید مطهری در نوشته‌های خود از ایشان تجلیل می‌كنند. به‌گونه‌یی كه مرحوم مطهری ایشان را نهج‌البلاغه مجسم می‌داند یا بزرگان دیگری چنین بودند، مانند مرحوم هسته‌ای، مرحوم كرمانی و مرحوم اشنی.

آقای طاهری چون در مقوله مبارزه و سیاست وارد شدند، جایگاه علمی ایشان مغفول عنه ‌واقع شد. به‌گونه‌یی كه برخی گمان كردند ایشان صرفا یك آخوند سیاسی است. هر چقدر این جهت مبارزاتی پر رنگ می‌شد آن جهت كمرنگ به نظر می‌رسید.

چه می‌شود فردی كه در مسیر مرجعیت است به یك‌باره به سمت منبر و خطابه می‌رود؟

آیت‌الله طاهری وظیفه خود را در این جهت یافتند كه این نقش برای مردم و اسلام «انفع» است وقتی آقای طاهری آمدند اصفهان و فعال شدند، علما جایگاه علمی ایشان را رفیع می‌دانستند كار تبلیغی هم می‌كردند البته در امور تبلیغی اگر برای برخی مسائل سیاسی مطرح نبود برای ایشان این مسائل به طور جد مطرح بود.

نسبت آقای طاهری با مهندس بازرگان، دكتر شریعتی و آیت‌الله صالحی‌نجف‌آبادی چه بود؟ آیا ایشان در رابطه با كتاب شهید جاوید و حوادث پس از آن موضع‌گیری شفافی كردند؟

جریان شهید جاوید كه پیش آمد اختلافات جدی و شدیدی در میان روحانیون به وجود آمد. گروهی روی مباحث شهید جاوید به‌شدت حساسیت داشتند و حساسیت شان این بود كه این كتاب لطمه جدی به اعتقادات دینی شیعیان زده است. می‌شود گفت یكی از مراكز مهمی كه در آن این بحث‌ها شكل می‌گرفت و پیگیری می‌شد، بیت مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی بود و از آنجا در قم و اصفهان و بسیاری از شهرها گسترش پیدا می‌كرد. البته نقش اصفهان در این مساله پررنگ‌تر بود و از آنجا بود كه این مساله بر مرحوم حاج سید احمدآقا امامی و امثال ایشان تاثیر گذاشت. نظر آنها این بود؛ كه اگر نتیجه تفكر سیاسی و مبارزاتی كه افرادی چون مرحوم امام خمینی، آیت‌الله منتظری، آیت‌الله طاهری به دنبال آن هستند، روی كار آمدن تفكراتی چون شهید جاوید است؛ پس چه بهتر كه ما از این جریان فاصله بگیریم. در چنین فضایی در اصفهان یك جریان عظیمی از منبری‌ها و روضه‌خوان‌ها كه محورشان مرحوم آیت‌الله شمس‌آبادی بود، خیلی تند علیه جریان شهید جاوید، آیت‌الله منتظری و آیت‌الله صالحی نجف‌آبادی موضع داشتند و لكن مرحوم آقای طاهری نفیا و اثباتا در این مناقشات وارد نشدند. ممكن بود به لحاظ فكری ایشان نزدیك به افكار آیت‌الله منتظری باشند ولی در این باب بروز و ظهوری نداشتند. اصفهان مركز خیلی از اختلافات بود یكی از آنها شهیدجاوید است، یكی مرحوم آیت‌الله غروی است. آقای طاهری خودشان را وارد این مقوله‌ها نمی‌كردند تا بتوانند به دور از این جنجال‌ها، در آن زمینه‌یی كه می‌خواهند كارشان راخوب انجام دهند. حداقل تا پایان هیچ‌كس نتوانست تهمتی به ایشان بزند. البته بعد از انقلاب، یكسری تهمت‌های ناروایی را نثار ایشان كردند.

نسبت آقای خادمی را هم در این مسائل مشخص بفرمایید.

آقای خادمی هم در هیچ‌كدام از این مقوله‌ها وارد نمی‌شدند. مثلا با اینكه بعد از مرحوم آیت‌الله خراسانی، ریاست حوزه علمیه اصفهان را مرحوم آقای خادمی به‌عهده‌گرفتند، ولی ایشان هم بسیار مراعات می‌كردند. لذا شما هیچ‌وقت در اصفهان نشنیدید كه بگویند محور فلان جریان علیه شریعتی یا علیه شهید جاوید یا… آقای خادمی بودند. آقای خادمی تا آخرین لحظه از وفاداران و علاقه‌مندان امام بودند. ایشان نسبت به آقای طاهری خوشبین بودند و با هم ارتباط داشتند.

آیا بحث نماز جمعه آقای طاهری در تعمیق شكاف اختلافی روحانیون در اصفهان نقشی داشت؟

آقای طاهری در اختلافات فكری اصفهان طرف دعوا نبودند. در مباحث عقیدتی ایشان هیچ‌وقت مورد بحث قرار نمی‌گرفتند. برای او چارچوب علمی، ایمانی و مبارزاتی امام مطرح بود.

یعنی علاقه آیت‌الله طاهری به افرادی چون بازرگان یا شریعتی از دید سیاسی بود تا دید مذهبی و روشنفكری؟

طبیعتا آنها مبارز بودند و ایشان هم به مبارزان علاقه‌مند. كتاب‌های مرحوم بازرگان و مرحوم شریعتی را مورد مطالعه و مداقه قرار می‌دادند و گهگاه از این مباحث در منابر هم استفاده می‌كردند. آقای طاهری در بسیاری از مسائل پیشرو بودند. جلوتر از بسیاری از افراد حركت می‌كردند و مطرح شدن آقای طاهری مساوی بود با مطرح شدن افكارش و این مورد پسند برخی نبود.

قدری بیشتر از جایگاه آیت‌الله طاهری در آن دوران بگویید؟

یكسری چهره‌های شاخصی وجود داشتند كه نقش بالایی در رابطه با مسائل مربوط به انقلاب داشتند. از جمله آنها، ائمه جمعه‌یی بودند كه اكثرا شهید شدند مثل حضرات آیات مدنی، دستغیب، صدوقی و اشرفی اصفهانی یكی از آنها هم آقای طاهری در اصفهان بودند كه آدم برجسته و تاثیر‌گذاری دررابطه با انقلاب به شمار می‌آمدند و اینها ارتباط دایمی با هم داشتند. مثلا آیت‌الله طاهری با آیات صدوقی، دستغیب و مدنی و اشرفی جمع شایسته‌یی بودند كه با هم ارتباط تنگاتنگ داشتند. انقلاب هم كه پیروز شد نقش خود را همچون گذشته ادامه دادند. به موازات جریانات علمی، روحانی و سیاسی كه در تهران وجودداشت و مدیریت كلان را به عهده‌داشتند، این‌بزرگان هم استوانه‌های انقلاب بودند و بعد از پیروزی نقش خود را تعقیب می‌كردند. به دستور امام نقش برجسته در تبریز با آیت‌الله مدنی بود، در یزد با آیت‌الله صدوقی و در اصفهان هم به طور طبیعی این نقش بر دوش آقای طاهری بود.

البته در اصفهان شخصیت‌های علمی برجسته، منحصر در وجود آیت‌الله طاهری نبود. رییس حوزه علمیه اصفهان آیت‌الله خادمی همراه انقلاب بودند، ولی چهره برجسته انقلابی مبارز در روحانیون اصفهان آیت‌الله طاهری بود. كسی كه دوره‌های مختلف تبعید، زندان و آزار و اذیت را مظلومانه به دوش كشید و مردم هم اگر می‌خواستند در اصفهان یك نفر را به عنوان چهره شاخص روحانی مبارز معرفی كنند، نگاه شان به سوی آیت‌الله طاهری بود.

انقلاب كه پیروز شد مثل همه‌جا ایشان هم احساس مسوولیت كردند كه نهادهای انقلابی شكل بگیرد و پیگیری‌كردند تا كارهایی كه لازم است، انجام شود. چه‌بسا در آن دوران جریانات چپ افراطی یكسری حركات تندی می‌خواستند بكنند كه آیت‌الله طاهری دربرابر این جریانات حضور فعال داشتند و نفراول بودند. تهران هم هروقت می‌خواستند در اصفهان به كسی مراجعه كنند با آیت‌الله طاهری مشورت می‌كردند و نظر ایشان را می‌خواستند. مثلا برای تعیین استاندار، تشكیل سپاه، جهاد و… در همه این‌تصمیم‌ها ایشان نماینده معتمد مردم اصفهان بودند. در مسائل مختلف ایشان نفر اول و چهره مردمی بودند. مثلا در انتخابات خبرگان كاندیدا می‌شدند و به علت مقبولیت تام فاصله زیادی با نفر دوم داشتند.

در جنگ و جبهه هم نفر اولی بود كه از رزمندگان حمایت می‌كردند. چه بسیار كمك‌های مردمی را جمع‌ و در جبهه‌ها حضور پیدا كرد. نیروهای مختلف مردمی را برای جبهه بسیج كرد البته دیگران هم بودند؛ روحانی و غیر روحانی ولی نفر اول آقای طاهری بود و این نقش بی‌بدیل غیر قابل كتمان است.

در رابطه با آیت‌الله خادمی اشاره كردید، فراز و نشیبی درحسن رابطه بین ایشان وجود داشت؟

نه. آن دو بزرگوار مشی مختلفی داشتند ولی روابط شخصی‌شان مثبت بود. فرضا زمانی كه انتخابات خبرگان قانون اساسی بود ممكن بود آیت‌الله خادمی یك لیستی را اعلام كنند و آقای طاهری نفرات دیگر را مناسب بدانند. انتخابات مجلس كه پیش می‌آمد آیت‌الله خادمی پنج نفر را مناسب می‌دانستند و آقای طاهری پنج نفر دیگر را ولی هیچ‌گونه اختلاف شخصی مابین این دو نبود، حداقل من به خاطر ندارم. هر دو به هم احترام می‌گذاشتند. مخصوصا آقای طاهری، آیت‌الله خادمی را بزرگ اصفهان می‌دانست و ایشان مورد احترام همه بود. اگر چه انتقاداتی نسبت به مرحوم آیت‌الله خادمی مطرح می‌شد، لكن ایشان مورد احترام همگان بودند. موضع آقای طاهری و آقای خادمی قبل از انقلاب تقریبا اتحاد و اتفاق در امر مبارزه بود به خصوص با دو جنبه‌یی كه در آقای طاهری نمود داشت و در آقای خادمی هم اینچنین بود.

آقای طاهری حقیقتا جایگاه آقای خادمی را به عنوان رییس حوزه طرفدار امام و آدم مخلص كاملا به رسمیت می‌شناختند و حرمت و وجاهت ایشان را در امر پیشكسوتی حوزه پذیرفته بودند و این معنا در تقویت رابطه این دو بزرگوار موثر بود. نكته دوم، به بعد از انقلاب برمی‌گردد. انقلاب كه پیروز شد خود به خود جریان آقای طاهری چون پیشرو بود محور ساماندهی نهادهای قدرت در اصفهان شد و به طور طبیعی آقای طاهری بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. به‌خصوص كه جوان‌تر بودند اما آقای خادمی بیشتر در مقام مشاوره ایفای نقش می‌كردند. خود این تفاوت ماموریت‌ها، زاویه‌یی را عمدتا در بین طرفداران این‌دو شخصیت باز كرد. نیروهایی به سمت آقای طاهری و نیروهایی به سمت آقای خادمی رفتند كه طبیعتا مناقشاتی هم در این صف‌بندی‌ها به وجود می‌آمد.

از افرادی نام بردید كه اینها از دوران مبارزه با هم بودند و فرمودید در مشی اصلی اختلاف‌نظری وجود نداشت. بعد از انقلاب به‌خاطر چه رویدادهای خاص، اختلاف نظرپیش آمد؟

اختلاف یك امر طبیعی بود. بالاخره بین جریان‌های گوناگون در مسائل مختلف سیاسی اختلاف‌نظر وجود داشت. الان هم نمی‌توانم بگویم جریان آقای طاهری همه اقداماتش روی موازین بود، یا جریان آقای خادمی ایضا. اختلاف بود ولی این اختلاف بین آقای طاهری و خادمی موجب كدورت نشد. كما اینكه خود ما ممكن بود با آقای خادمی یا شخصیت‌های دیگر در مسائل ملی اختلاف‌نظر داشته باشیم ولی با خودشان طرح می‌كردیم ولی كدورت و كینه‌یی به دل نمی‌گرفتیم.

لطفا از فردای روز دستگیری آیت‌الله طاهری در 10 مرداد و اتفاقاتی كه منجر به تحصن در بیت آیت‌الله خادمی شد، برایمان بگویید. چه اتفاقاتی در آن 10 روز منتهی به 5 رمضان افتاد؟

شبی كه مرحوم آیت‌الله طاهری دستگیر شدند همه بهت زده بودیم. تصمیمی برای اینكه چه باید كرد وجود نداشت. ما اطلاعی از اینكه چه اتفاقی برای ایشان افتاده نداشتیم و تنها از دستگیری آقای طاهری مطلع بودیم. بعدا مشخص شد كه ایشان را به تهران منتقل كرده‌اند و ظاهرا تنها در منطقه‌یی در نزدیكی مورچه‌خورت برای ادای نماز متوقف شده‌اند. فردای آن روز سوال این بود كه آیا می‌توان كاری در واكنش به این مساله انجام داد یا خیر؟ برخی دوستان طرح‌هایی مثل تجمع در مدرسه صدر حوزه علمیه اصفهان یا راهپیمایی و تظاهرات اعتراضی را پیشنهاد دادند. در این میان این بحث مطرح شد كه بهتر است برای اعتراض به این واقعه به منزل آیت‌الله خادمی برویم. جمع‌بندی این بود كه مكان امنی انتخاب شود تا مردم برای حمایت و استقبال حضور پیدا كنند و حكومت هم در شرایطی قرار گیرد كه از برخورد جدی با تجمع‌كنندگان وحشت داشته باشد. ضمنا هدف این بود كه این تجمع اعتراضی تبدیل به یك حركت صدا‌دار در كل كشور شود و بتواند بر شرایط مبارزه و البته در آزادی آیت‌الله طاهری تاثیرگذار باشد.

مشخصا طرح برگزاری تجمع و تحصن در منزل آیت‌الله خادمی ایده چه كسی بود؟

ایده‌و تفكر جمعی بود. اجمالا تمامی دوستان در مدرسه صدر جمع شدیم و پیاده به سمت منزل آیت‌الله خادمی حركت كردیم وقتی ما زنگ منزل را زدیم، ایشان به هیچ عنوان آمادگی این مساله را نداشتند. ابتدا ناراحت شدند كه چرا در مقابل عمل انجام شده قرارگرفته‌‌اند. سعی شد تا برای آقای خادمی مساله توضیح داده شود كه با واقعه دستگیری آقای طاهری ما برای حل این مساله به شما پناه ‌آورده‌ایم. اگر شما برای حل این مساله با تقوی، رییس ساواك یا روسای وی در تهران تماس بگیرید و آقای طاهری آزاد شوند، ما اینجا را ترك می‌كنیم. ما برای دادخواهی خدمت شما رسیده‌ایم. شما حتی مختار هستید ما را از منزل خودتان بیرون كنید. پس از این صحبت‌ها بود كه، مرحوم خادمی نه تنها آرام كه تا روز آخر تحصن و در تمام مراحل با ما همراه بودند. ایشان صبح و بعد‌ازظهر در جلسات شركت و به واقع ما را یاری می‌كردند.این تحصن نقطه عطفی در مبارزات اصفهان بلكه ایران بود یعنی اینكه مبارزان و انقلابیون متوجه شدند كه راهكارهای دیگری هم وجود دارد كه بدون آسیب رسیدن به افراد می‌توان حدی از تاثیرگذاری را در سطح ملی داشت. این اقدام ابتكار عملی بود در حوزه مبارزات انقلابی حول محور مردم و روحانیت كه باعث بسط دادن این ایده در كل كشور شد. این واقعه حكومت را به این جمع‌بندی رسانید كه تحصن باید فیصله یابد و اگر ادامه یابد ممكن است موج آن به كل كشور تعمیم یابد.

تحصن ادامه یافت تا اینكه رسید به 5 رمضان. برداشت ما در آن روزها این بود كه حكومت با برخی اشخاص توافق كرده است كه تحصن، دیگر ادامه پیدا نكند. این بحث در جمع برخی افراد به صراحت دنبال می‌شد.

آن افراد چه كسانی بودند؟

قصد آوردن اسامی را ندارم. به هر روی در نهایت دو نظر مطرح شد. یا تحصن ادامه پیدا كند یا اینكه در صورت اجبار به اتمام تحصن، برای اعتراض، تظاهرات‌شبانه خواهیم كرد. در همین حال از بلند‌گوی منزل آقای خادمی این‌طور اعلام می‌شد؛ كسانی كه بیرون بیت دعوت به تظاهرات می‌كنند ماموران ساواك هستند! و مردم مراقب باشند كه گول این افراد را نخورند. در صورتی كه ما بودیم كه آن مباحث را مطرح می‌كردیم و مردم هم می‌دیدند و البته، ما را می‌شناختند. به هر جهت تظاهرات با سردادن شعار توسط ما و همراهی مردم آغاز شد و در‌گیری آغاز شد و نیروهای رژیم كه از پیامد اتفاقات خونین آن شب وحشت زده شده بودند تنها راه برون رفت از حوادث غیر قابل پیش بینی را اعلام حكومت‌نظامی یافتند و اصفهان نخستین شهری شد كه در آن حكومت نظامی اعلام شد. ابتكار و هوشمندی دوستان در تعیین مركز فعالیت خود در بیت آیت‌الله خادمی باعث شد تا جریانی نیرومند از روحانیون سنتی را با بدنه انقلابیون همراه سازد.

مرحوم آقای غروی، حد فاصل سال‌های 45 تا 50 نقش برجسته‌یی در شهر اصفهان دارند. حرف‌های متفاوتی هم نسبت به جریان روحانیت سنتی داشتند، هر چند كه وجه مبارزاتی هم در آنها نبود اما با آقای طاهری در مساله برگزاری نماز جمعه وحدت نظر و وحدت عمل داشتند. اگر شما خاطراتی در این زمینه دارید، بفرمایید.

مرحوم آیت‌الله غروی تا همین اواخر عمر هم هواداران خودشان را داشتند. آقای طاهری هم وارد این مباحث نشدند. گو اینكه مرحوم طاهری از لحاظ فكری چندان هم نظرات آقای غروی را قبول نداشتند. جریان آقای غروی اگر بخواهیم بگوییم بیشتراز كدام سو حمایت می‌شد، باید گفت مرحوم آیت‌الله حاج آقا رحیم ارباب حامی آیت‌الله غروی بودند یعنی اگر مرحوم ارباب نبود شاید آقای غروی هم نمی‌توانست تا همین حد مطرح و فعالیتش دامنه‌دار شود البته مرحوم ارباب هم در جریان مبارزه با مبارزان همراهی نداشتند و خیلی هم این مسائل را قبول نداشتند و به عبارت دیگر می‌شود گفت آقای طاهری به اصطلاح در خط امام بود و آقای غروی در خط مرحوم ارباب. آنها دو شخصیت متمایز بودند. البته آقای غروی سمت استادی نسبت به آقای طاهری داشتند. ایشان استاد ادبیات حاج آقا بودند. منتها آقای طاهری در امور فكری خط میانه بودند یعنی یك حد وسط بین تفكرات آقای غروی و تفكرات سنتی در مباحث كلامی، معرفتی و تفسیر.

آیا در رابطه با تمجید علامه امینی صاحب الغدیر از وعظ و خطابه آقای طاهری اطلاعی دارید؟

این مساله بر‌می‌گردد به دوره‌یی كه علامه امینی به دعوت مرحوم حاج سید حبیب‌الله روضاتی به اصفهان می‌آیند و جلسه‌یی در مسجد چهارسوق به مناسبت تشریف‌فرمایی علامه امینی دایر می‌شود. در چنین جلساتی قاعدتا علمای شهر هم جمع می‌شدند. آقای روضاتی كه به محله حسین‌آباد رفت و آمد داشتند و از نزدیك با پدر بزرگ و خانواده پدری مرحوم طاهری ارتباط داشتند، از حاج آقا كه در آن زمان طلبه جوان و كم سن و سالی بودند، دعوت می‌كنند كه سخنران جلسه باشند. گویا زمانی كه علامه امینی ایشان را می‌بیند قدری تعجب می‌كند كه چرا در چنین مجلسی، این‌چنین واعظ جوانی به منبر می‌رود. مرحوم آیت‌الله طاهری می‌گفتند چند دقیقه اول ایشان سرشان را پایین نگاه داشته بود، ولی قدری كه از جلسه و صحبت‌های من گذشت، دیدم ایشان كم‌كم جمع شدند و مستقیم به من نگاه می‌كنند. حاج‌آقا گفتند حدود یك ساعت درباره حضرت علی(ع)، نهج البلاغه و مباحث دیگر صحبت كردم وقتی به پایین منبر آمدم، علامه از جای برخاستند و به سمت منبر آمدند. در میانه راه كه به هم رسیدیم ایشان من را در آغوش كشیدند و مورد تعریف و تمجید خود قرار دادند. بعد از این به شوخی می‌گفتند كه همین علت باعث شد كه آقای روضاتی من را به دامادی خود انتخاب كنند. ایشان طلبه بسیار خوش‌ذوق و خوش حافظه‌یی بودند. بسیاری از متون چون قرآن و نهج‌البلاغه، مثنوی را از حفظ بودند.

در رابطه با مناسبات ایشان با مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری بگویید. قبل از حصر، دوران حصر و بعد از آن، ظاهرا در سال 81 آقای طاهری از مراجع استمداد كردند تا حصرآقای منتظری شكسته شود.

ارتباط این دو به زمان طلبگی برمی‌گردد. احتمال دارد مرحوم طاهری نزد مرحوم منتظری درس خوانده باشند، شروع رابطه را نمی‌دانم. آن دو زمانی كه در قم بودند با هم آشنا شدند. البته آقای منتظری شاگرد آیت‌الله بروجردی و امام بودند و آقای طاهری شاگرد مرحوم محقق‌داماد. آیت‌الله منتظری درس مرحوم بروجردی را می‌نوشتند و بهترین تقریراتی كه از درس‌های آقای بروجردی هست تقریرات آقای منتظری است كه مورد اعتماد آیت‌الله بروجردی بودند. علی‌ایحال شاید بشود گفت نقطه اتصال آیت‌الله منتظری و آیت‌الله طاهری امرمبارزه بوده است. من نمی‌دانم كه آیا قبل از فوت مرحوم بروجردی ارتباطات تنگاتنگی با یكدیگر داشته‌اند یا نه. مثلا آقای منتظری با آقای مطهری هم مباحثه‌یی بودند و هم حجره‌یی. یا آقای طاهری با آیت‌الله شبیری زنجانی هم مباحثه‌یی بودند. از آنجا به بعد در طول 15 سال آقای طاهری جزو مجموعه‌یی قرار گرفتند كه به آقای منتظری نزدیك بودند. البته در مسائل جزیی یكسان نبودند. مثل بحث شهید جاوید كه آقای منتظری تقریظ بر كتاب نوشتند، اما آقای طاهری حداقل تا آنجا كه به خاطر دارم نكته‌یی در تایید یا رد نگفته‌اند، ولی روابط‌شان با آیت‌الله منتظری همیشه حفظ بود. در طول مبارزات و دیدارهای در تبعید و قم، نزدیك بودند. بعد از انقلاب هم همین‌طور بود. البته مواضع آقای طاهری بیشتر نزدیك به مواضع امام بود ولی رابطه ایشان با آقای منتظری همیشه حسنه بود.

راجع به استعفای آقای طاهری چه نظری دارید؟

اینكه چه مقدماتی باعث این اتفاق شد، مهم است. ما كه نمی‌دانیم. مثلا وقتی من رفتم زندان، آقای طاهری فوق‌العاده عصبانی بودند. برایشان غیر قابل باور و تحمل بود. حصر آقای منتظری هم برایشان غیرقابل قبول بود و می‌گفتند كسی كه در موضع حكومت بوده، مرجع تقلید بوده چطور می‌شود كه حصر شود. ممكن است پیگیری‌هایی داشتند و جواب نمی‌گرفتند. از دید ایشان این اتفاقات باعث شد كه دیگر حاضر نشوند با مسوولان در حكومت همراهی كنند. ایشان احساس كردند شاید دیگر از موقعیت امامت جمعه، منشا اثر برای مردم نیستند و اگر شرایط به گونه‌یی است كه حرف آقای طاهری به عنوان یك دلسوز، مورد توجه قرار نگیرد و به هر خواسته‌یی كه در جهت منافع مردم بیان می‌كنند بی‌توجهی شود، به چه دلیل من باید این شرایط و مسوولیت رسمی را عهده‌دار باشم كه فردا نتوانم در پیشگاه خدا و مردم پاسخگو باشم، علی‌القاعده با چنین مبانی و موازینی رسیدند به نقطه استعفا. البته یك عده از دوستان مخالف با استعفا بودند، یا مخالف نوع واژگان در متن استعفا. كه البته من اطلاع دقیقی ندارم چون در آن مقطع زندان بودم.

گمانه‌یی مطرح شد، حمله انصار حزب‌الله در دی ماه 77. شما فكر می‌كنید آن حمله برای تخریب دولت اصلاحات و در راستای حذف آقای طاهری بود‌؟ ارزیابی شما چیست‌؟

در آن زمان آقای طاهری از مویدین آقای خاتمی و اصلاحات بودند و البته از اتفاقات 76 خرسند و برای موفقیت دولت اصلاحات تلاش بی‌وقفه داشتند، بنا‌بر‌این از دید برخی عناصر تند‌رو باید با ایشان برخورد می‌شد

راجع به بنی‌صدر، دلیل حمایت آقای طاهری از بنی‌صدر، نظر شخصی بوده یا نظر امام؟

امام را در این بحث داخل نكنید. تشخیص خود آقای طاهری بود. اصولا كاندیداهای شاخص، یكی از طرف حزب جمهوری اسلامی آقای جلال‌الدین فارسی و از طرف مقابل آقای بنی‌صدر بود. ارزیابی شد كه آیا بنی‌صدر كه مورد تایید حزب قرار نگرفته، اشكالی به او وارد است؟ آیا او جاسوس است؟ آیا مشكل خاص امنیتی یا اخلاقی دارد؟ با بسیاری از شخصیت‌ها كه بحث شد، می‌گفتند مساله‌یی ندارد، معترف بودندكه وی در انقلاب بوده است.

بعد از اینكه برای جریاناتی مثل آقای طاهری روشن شد كه بنی‌صدر مشكل خاصی ندارد ولی موضع او با حزب یكی نیست، خیلی‌ها آقای بنی‌صدر را بر آقای فارسی ترجیح ‌دادند. شاید همین الان هم او را ارجح بدانند. كما اینكه بعدا خود حزب هم به این نتیجه رسید ‌كه مرحوم حبیبی را جایگزین كند. وقتی آقای حسن حبیبی مطرح شد، شاید به لحاظ اخلاقی دیگر مناسب نبود آقای طاهری از بنی‌صدر منصرف و از وی حمایت نكنند و گرنه آقای حبیبی انسان بسیار شریفی بود. البته دوستانی كه طرفدار بنی‌صدر بودند اساسا آقای جلال‌الدین فارسی را قبول نداشتند و می‌گفتند وی اشكالات متعددی دارد. الان هم اگر سوال شود همین جواب را خواهند داد. بنی‌صدر از طرف دوستانی كه در حزب جمهوری‌اسلامی بودند مورد تایید بود و می‌گفتند وی مشكلی ندارد. تا آنجا كه به یاد دارم مرحوم باهنر به من گفتند اگر جلال‌الدین فارسی رییس‌جمهور شد ممكن است بنی‌صدر را به عنوان نخست‌وزیر او معرفی كنیم. من گفتم اگر شما وی را به عنوان نخست‌وزیر قبول دارید و اشكال اساسی در او سراغ ندارید، چه اشكالی دارد كه ایشان رییس‌جمهور شود؟

به عبارت دیگر زمانی‌كه امر دایر شد بین جلال‌الدین فارسی و بنی‌صدر، خیلی از شخصیت‌های روشنفكر و روحانی بنی‌صدر را برای كاندیداتوری ترجیح می‌دادند، از جمله آقای طاهری. خاطرنشان می‌كنم اگر از اول در حزب، مرحوم حبیبی مطرح شده بود، چه بسا آقای طاهری و بسیاری دیگر نظر دیگری می‌دادند ولی در مورد آقای جلال‌الدین فارسی به هیچ‌وجه معتقد به كاندیداتوری وی نبودند.

رویكرد شخصیت‌هایی مثل آقای طاهری و جریان‌هایی مانند جامعه روحانیت مبارز اصفهان در مقام انتخاب و حمایت، رویكرد سلبی بود نه اثباتی. یعنی اینكه چون در میدان رقابت، دو شخصیت بیشتر نامور نبودند یكی جلال‌الدین فارسی و دیگری بنی‌صدر، اینها نسبت به جلال‌الدین فارسی نظر منفی داشتند. چون مسبوق به سابقه بود و می‌دانستند عوارض وجود او در این پست چیست ولی حداقل این عارضه در مورد بنی‌صدر شناخته شده نبود و خودبه‌خود رای به سمت بنی‌صدر می‌رفت و در هدایت افكار این استدلال موثر بود.

نكته دوم اینكه حزب به مقدار زیادی در جایگزینی فردی به جای آقای فارسی تاخیر داشت. آنها در مورد فارسی مقاومت داشتند و نهایتا به عنوان اینكه وی افغانی‌تبار است و طبق قانون باید رییس‌جمهور ایرانی باشد او را تغییر دادند. حزب دیر اقدام كرد، چون كه دیر شد و تبلیغات رسمی و غیر‌رسمی هم شروع شده بود كه به‌موازات آن موقعیت بنی‌صدر خیلی رشد كرد. این اتفاقات از دونظر بنی‌صدر را بزرگ كرد: یكی اینكه در ذهن طبقه شهری كه تاثیر مهمی در انتخابات داشتند، تصویر شد كه حزب می‌خواهد بگوید، همگان باید تابع تصمیمات مركزیت باشند، می‌خواهند بگویند هر چه ما می‌گوییم دیگران در هر سطحی باید بگویند چشم. این در ذهن انقلابیون به خصوص طبقه متوسط شهری مورد قبول نبود و خود به خود یك پالس منفی نسبت به تصمیم حزب ایجاد می‌كرد و در نهایت این به نفع بنی‌صدر می‌شد.

نكته دیگر اینكه بنی‌صدر با توجه به پیشینه سخنوری كه داشت، در طبقات میلیونی جامعه موثر بود و این ویژگی به او كمك كرد و در ادامه تاخیر حزب نیز در جایگزینی، مجموعا موقعیت نسبتا خوبی را در افكار عمومی برای بنی‌صدر ایجاد كرد.

البته امروز كه بنی‌صدر از كشور فراركرده است و الان جزو مخالفین نظام است، نباید مستمسكی شود كه با ابزار چنین آدمی، هیچ گروه سیاسی تصمیم‌های آن دوران از انقلاب را در فضای امروز محكوم كند. درحالی كه 11 میلیون رای مردم در آن دوران سرنوشت‌ساز با وی همراه بوده است. دیروز و امروز را باید در مختصات خودش تحلیل كرد.

ظاهرا آیت‌الله طاهری در ابتدا سرپرستی حزب جمهوری اسلامی در اصفهان را پذیرفتند. در رابطه با سیر همراهی تا جدایی آیت‌الله از حزب جمهوری اسلامی بگویید. چرا پس از تشكیل حزب جمهوری اسلامی و با وجود اشراف كامل شهید بهشتی بر ملاحظات سیاسی اصفهان، هیچ یك از اعضای نزدیك به آیت‌الله طاهری در شورای مركزی این حزب در اصفهان نماندند؟

ریشه شكل‌گیری حزب متعلق به قبل از انقلاب است. در خاطرات مرحوم آیت‌الله بهشتی هم هست كه اراده معطوف به ایجاد حزب، به قبل از انقلاب برمی‌گردد، مرحوم آقای بهشتی معتقد بودند حزب سازمان ضروری و مهمی است و از نیازهای آینده نظام برای اداره كشور است. ایشان به كار تشكیلاتی دلبستگی تام و تمام داشت و به همین دلیل ایشان شخصا مسوولیت دبیركلی حزب را پذیرفتند و در جریان توسعه تشكیلات حزب گام‌های موثری بر‌داشتند.

از جمله اقدامات آیت‌الله بهشتی این بود، شهرهایی كه نقش‌آفرینی ویژه‌یی در صحنه سیاسی كشور و انقلاب داشتند؛ بهترین نیرو‌های آن شهرها را برای شكل دادن و هدایت‌ امر حزب انتخاب می‌كردند. در اصفهان همان‌گونه كه اشاره شد، آقای طاهری حجت بالغه در زمانه ‌و شهر خود بود كه علی‌الظاهر آقای محمد رضا بهشتی از طرف پدر آمدند اصفهان خدمت آقای طاهری و از ایشان درخواست كردند كه دفتر اصفهان را به مركزیت خود و همراهی یاران نزدیك راه‌اندازی كنند. فی‌الواقع با حمایت و تایید آقای طاهری دفترحزب اصفهان تشكیل شد. لذا در شكل‌گیری دفتر حزب اصفهان، با توجه به ارتباط تنگاتنگی كه ایجاد شده بود، نیروهای همراه آقای طاهری نقش ایفا كردند. از این جهت فارغ از اینكه آقای طاهری موقعیت خود را فرای وابستگی حزبی می‌دیدند ولی ایشان خواست مرحوم آقای بهشتی را قبول و از آن حمایت كردند. اگر چه در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری، نیروهای نزدیك به آیت‌الله طاهری از رویكرد شورای مركزی حزب روی برتافتند و سازوكار مركزیت حزب برای انتخاب كاندیدای ریاست‌جمهوری را رد كردند. در شورای مركزی حزب تهران به این جمع‌بندی رسیده بودند كه آقای جلال‌الدین فارسی كاندیدای حزب باشد. جناب آقای بجنوردی كه استاندار اصفهان و رابط حزب با دفتر اصفهان بودند در یك جلسه‌یی به ما ابلاغ كردند كه حزب این تصمیم را گرفته است. ما گفتیم برچه اساسی و كجا بحث شده؟ دفتر اصفهان این جور تصمیم‌گیری را قبول ندارد! كنگره حزب باید مشخص كند، نمی‌شود 30 نفر در تهران بنشینند و بگویند ما این تصمیم را گرفتیم و شما باید اجرا كنید. اساسا فعالیت حزبی یعنی وفاق جمعی، گفت‌وگوی جمعی برای استفاده از همه ظرفیت‌ها.

از اینجا بود كه ما تصمیم گرفتیم دیگر در حزب نباشیم، قرار شد از تهران بیایند با ما صحبت كنند كه «چه در حزب باشید و چه نباشید از این آقا حمایت كنید». در مجموعه حزب به این نتیجه رسیده بودند شخصی كه هم بردبار باشد و هم منطقی و معقول مرحوم شهید باهنر است. بنابراین حزب تصمیم گرفت ایشان را به اصفهان بفرستد تا با مخالفین كاندیدای حزب صحبت كند. ایشان هم آمدند و با همان رویكرد منطقی و معقول هم صحبت كردند. این‌گونه به خاطر دارم كه دو سوال با ایشان در میان گذاشته شد، نخست اینكه و‌یژگی آقای جلال‌الدین فارسی چیست؟ و دیگراینكه اشكال آقای بنی‌صدر چیست؟ سیاسی است؟ امنیتی است؟ یا مشكل دیگری است؟ اگر آقای بنی‌صدر مشكلی دارند چرا ایشان همه جا هست؟ و در مسوولیت‌های بالای نظام قرار دارد؟ مرحوم باهنر هم با همان لحن خاص و اخلاق ممتازی كه داشت و مراقب بود كه نسبت سوئی به كسی داده نشود، گفتند از نظر ما آقای بنی‌صدر اشكال خاصی ندارند. ما در جمع‌بندی حزبی‌مان به این نتیجه رسیدیم كه از آقای جلال الدین فارسی حمایت كنیم والا چه بسا اگر آقای فارسی رییس‌جمهور شود، آقای بنی‌صدر را به عنوان نخست‌وزیر به آقای رییس‌جمهور پیشنهاد كنیم كه در پاسخ ایشان گفته شد اگر شما آقای بنی‌صدر را در حد نخست وزیری قبول دارید ما ایشان را در حد ریاست‌جمهوری قبول داریم! چون ما نسبت به كاندیدای شما معترضیم. ما كاندیدای شما را قبول نداریم.

لطفا در مورد نقش آیت‌الله طاهری در جنگ بگویید.

آیت‌الله طاهری شاخص‌ترین شخصیت مذهبی و سیاسی اصفهان بودند. خیلی طبیعی بود كه وقتی جنگ هم شروع شد باز همان نقش را ایفا كنند. ایشان از لحظه آغازین تا پایان جنگ حضور خودشان و خانواده‌شان در جبهه و در عملیات‌ها به گونه‌یی بود كه حتی امام معترض بودند كه برای چه ایشان اینقدر جبهه می‌روند؟

خود فرماندهان گاهی مساله داشتند كه رفت و آمد حاج آقا به جبهه یك علامتی است برای عراقی‌ها كه نشان می‌دهد عملیاتی نزدیك است ولی ایشان می‌گفتند بنده وظیفه خودم می‌دانم به رزمندگان روحیه و نیرو بدهم شاید اكثریت شهدای اصفهان شبی كه عملیات رفتند و شهید شدند، غروبش همراه آیت‌الله طاهری بودند. یعنی این‌طور پای عملیات‌ها بودند. همه رزمندگان را می‌بوسیدند و بدرقه می‌كردند، اصلا ایشان یك روحیه خاصی داشتند. روحیه ایشان در جبهه رفتن مثال زدنی بود. حداقل من نمی‌توانم با افراد دیگر مقایسه كنم. علاقه داشت برود در مناطق خطرناك در میان بمباران‌ها، در شرایط سخت تا میان رزمندگان باشد با آنها گفت‌وگو كند، نماز برایشان بخواند، دعا برایشان بكند، مبادا آنها احساس غربت و تنهایی كنند. این رفتار ایشان از روز اول تا روز آخر جنگ بود، نمی‌شود گفت كه یك دوره‌یی بود و یك دوره‌یی نبود.

پشت جبهه هم اصفهان جایی بود كه واقعا لشكرهایش كه متعلق به این منطقه بود از لحاظ لجستیكی بسیار وضع خوبی داشتند. چون بنده خودم در جهاد بودم و این جهاد هم، جهاد سراسر كشور بود و به همه جا سركشی می‌كردم. جایی كه از همه‌جا وضعش بهتر بود جهاد اصفهان و لشكرهای اصفهان بود. علتش هم این بود كه بسیار پشتیبانی می‌شد. پشتیبانی مالی، تداركاتی، امكاناتی، می‌توانم بگویم وضعیتی كه اصفهان در زمینه حمایت از لشكرهایش در جبهه‌های جنگ داشت واقعا عجیب بود!

باز رهبری این قضیه را چه كسی برعهده داشت؟ مرحوم آیت‌الله طاهری. البته من باید عرض كنم در این زمینه نباید آدم بی‌انصافی كند. بسیاری از روحانیون اصفهان در این رابطه همكاری مداوم داشتند. مساجد گوناگونی از روحانیون مختلف حتی كسانی كه نقش جدی در مبارزات نداشتند؛ اینها مساجدشان پایگاه عظیمی بود برای اعزام نیرو و امكانات به جبهه‌ها.

مقابل در مساجدی كه هیچ نسبتی با دوران مبارزات قبل از انقلاب نداشت مشاهده می‌كردید یك خیابان میان دو چهارراه دو طرف اتوبوس، وانت و كامیون مملو از نیرو و بار آماده اعزام به جبهه است. این روندهم تاثیر می‌گذاشت وقتی نیروهای اداری استان می‌دیدند كه آیت‌الله طاهری در جبهه‌ها هست. استاندار هم در جبهه است؛ شخصیت‌های روحانی و اداری استان هم به جبهه‌ها می‌رفتند. خود این مجموعه باعث می‌شد كه در تداركات جبهه تاثیر بگذارد وقتی مسوولان خودشان در جبهه بودند اگر احساس می‌كردند چیزی نیاز است بلافاصله تماس می‌گرفتند و تامین می‌كردند.

لطفا قدری از شرایط مالی حاكم بر بیت آیت‌الله توضیح بدهید.

ایشان در مسائل امور شخصی انسان زاهدی بودند. امور زندگی، غذا، لباس پوشیدن و… زاهدانه زندگی می‌كردند. با اینكه مستغنی بود. هم در زندگی شخصی توانا بودند و هم در وجهه عمومی. دوستانی كه در اطراف بودند از این نكته یك مقدار گلایه داشتند كه حاج آقا یك مقدار قابض است و بذال نیست. اما یك جاهایی كه احساس می‌كرد باید بذل كند؛ مثل جبهه‌ها یا جاهایی كه پای مردم و مستمندان بود از ایشان شك یا تاملی دیده نمی‌شد. می‌توان گفت یكی از پاكدست‌ترین افراد در طول 25 سال مدیریت بر یك حوزه قدرتمندی مثل اصفهان و یك شهر و استانی مثل اصفهان كه استان متمولی بود، ایشان بودند. خداوند ایشان را رحمت كند و با اولیاءالله محشور نماید.


دیدگاه‌ها