1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
گفتار منتشر نشده از آیت‌الله دکتر بهشتی در سالروز شهادت ایشان

رمضان ماه تحکیم‌ تقوا و تعهد به فضیلت

 خدایش رحمت کند، یک نفر خیلی پایبند بود به این‌که واجبات مالی‏اش را بدهد و دفتری داشت و منظم می‏نوشت. ولی چون سرمایه‏دار بود، وضعش خیلی خوب بود. اگر به این آقا می‏گفتی برای فلان مورد پنجاه تومان بده، می‏گفت: می‏شود از سهم امام بدهیم؟ می‏گفتیم: نه. از سهم سادات امکان دارد؟ می‏گفتیم: نه، می‏شود از مصارف زکات بدهیم؟ می‏گفتیم: نه، می‏گفت: من دیگر نمی‏دهم. می‏گفتیم: چرا نمی‏دهی؟ خدا که به تو داده، چرا نمی‏دهی؟ می‏گفت: خدا گفته همین واجبات را انجام بده، من هم می‏دهم. می‏گفتم: همان خدایی که این واجبات را بر تو واجب کرده، این خدا در آیات قرآنش ده‏ها بار تأکید کرده که غیر از این، انفاق کن

آیت‌الله دکتر بهشتی از عالمان نواندیش عصر حاضر به دلیل تسلط کامل به چهار زبان دنیا و سفرهای بسیار به اروپا و امریکا و تماس دائم با نسل نوجو و پرسشگر و به پشتوانه تحصیلات حوزوی و آکادمیک تا عالیترین سطوح به دستاوردهای بزرگی در حوزه دین‌پژوهی دست یافت، تا آنجا که از او مرجعی آگاه و فقیه و صاحب اندیشه ساخته شد. اگر چه دشمن به قصد بی‌آینده کردن نظام، با عاملیت منافقین یکی از ارکان مهم انقلاب یعنی آیت‌الله بهشتی را مظلومانه به شهادت رساند و جامعه را از اندیشه‌های عالمی دین‌شناس و دلسوز در آستانه ثمردهی محروم کرد، اما میراث فکری برجای مانده از آن شهید بزرگوار در آن حد هست که چراغ راه شود و بیغوله‌های بیراهه را از راه مکتب رسول‌الله بازشناساند. آنچه پیش رو دارید فرازی از سخنرانی منتشر نشده شهید بهشتی در سلسله درسگفتارهای تفسیر «مکتب قرآن» است که بین سال‌های 49 تا 55 به‌صورت هفتگی در جمع جوانان و دانشگاهیان ارائه می‌شد. این گزیده که تفسیر آیاتی از سوره بقره مربوط به «حکم روزه» است در سالروز شهادت آن بزرگوار و در آستانه ماه مبارک رمضان از سوی بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی در اختیار صفحه اندیشه «ایران» قرار گرفته‌است که با قدردانی از این مرکز، تقدیم خوانندگان می‌شود
آیاتی که در اینجا تلاوت و تفسیر می‏شود، آیات 183 تا 187 از سوره‏ بقره است، موضوع آیات «حکم روزه» است که ترجمه‏ گسترده‏ این آیات چنین است:

«ای مسلمانان روزه بر شما مقرر شده، همان‌طور که بر کسانی که پیش از شما بودند مقرر شده بود، به این منظور که به راه تقوا درآیید. اما اگر کسی از شما بیمار یا در سفر است، به جای این روزهای معین روزهای دیگری را روزه بدارد.
و آن‏هایی که روزه گرفتن برایشان دشوار است، به جای آن لازم است مسکین بینوایی را یک نوبت غذا دهند و اگر کسی بهتر از این و بیشتر از این به میل خود انجام دهد، برایش بهتر است. و اگر روزه بگیرید که برای شما باز هم بهتر است، اگر می‏دانستید.

این ایام معین عبارت است از ماه رمضان که در آن قرآن فرو فرستاده شده است تا راهنمای مردم باشد و نشانه‏های آشکاری بر راه هدایت و وسیله‏ای برای بازشناخت حق از باطل است، هر کس از شما در این ماه در سفر نیست، این ماه را روزه بگیرد و اگر کسی بیمار است یا در سفر است به جای آن روزهای دیگری را روزه بگیرد، این توسعه بدان جهت است که خدا می‏خواهد دین بر شما آسان باشد و نمی‏خواهد دین بر شما دشوار باشد. و برای آن است که می‏خواهد این مدت و این ایام و روزها را بطور کامل روزه بگیرید و خدا را بزرگ بشمارید و تکبیر گویید بر این که شما را به راه راست هدایت کرده است، به امید آن که سپاسگزار باشید.

اگر بندگان من از تو درباره‏ من سؤال کنند، بگو: من نزدیکم، دعای دعاکننده را پاسخ می‏دهم وقتی مرا می‏خواند. پس از من اجابت بخواهند و به من ایمان آورند یا دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به راه راست درآیند».

این ترجمه‏ گسترده‏ آیات مربوط به روزه است و ملاحظه می‏کنید که چه مقدار از احکام روزه در این آیات آمده است. در آیه‏ اول می‏گوید: بر شما روزه مقرر شده است، همان طوری که بر کسانی که قبل از شما بودند مقرر شده بود. از این آیه چنین استنباط می‏شود که قبل از اسلام هم حکم روزه بوده است. اما از توراتی که در دست است مطلبی که نشانه‏ ایجاب و تکلیف روزه بر یهود باشد به دست نیامده است. فقط در برخی از جاهای تورات می‏گوید: اگر کسی روزه است چنین و چنان کند؛ یعنی یادی از روزه‏داری می‏کند بدون این که تکلیف روزه را بیان کند یا حدود این تکلیف را بیان کرده باشد.
در انجیل هم چیزی که بطور روشن درباره‏ تکلیف روزه بر مسیحیان به دست بیاید، پیدا نشد، مگر اشاراتی که مانند آن‏چه در تورات بود. ولی کاتولیک‏های مسیحی در زمان ما روزه‏ای دارند و آن این است که در مدت چند هفته گوشت نمی‏خورند و غذا هم کم می‏خورند، یعنی چند هفته در سال که معین و مقرر شده و در فصل بهار است (تقریباً اوایل بهار) و بعد هم کلوخی خیلی عجیب و غریب دارند. کلوخ‏اندازی بعد از روزه این است که وقتی این دوره‏ روزه تمام می‏شود، بساط کارناوال‏شان را به راه می‏اندازند، گویی باید این مدت خودداری را یک جا جبران کنند و بساط خوشگذرانی همراه با صحنه‏های قابل تماشا برای مردم درست می‏کنند و در آن شب‏ها و روزها که کارناوال دارند به قول خودشان «رُفِعَ القلم» هستند، یعنی قلم تکلیف و قلم نوشتن اعمال آن شب برداشته شده است. هر کاری بکنند، ملائکه در کتاب اعمالشان نمی‏نویسند.

خیلی جالب است که در میان ما به مناسبت‏های دیگر همین مطالب آمده است. و این نشان می‏دهد که با کمال تأسف روش‏های انحرافی که در برخی از فرق مسیحی آمده، در برخی از گروه‏های اسلامی هم به صورتی نفوذ کرده است!

وقتی روزه بر اعراب مسلمان که از مسیحیت دور بودند و با روزه آشنا نبودند واجب و قرار شد یک ماه روزه بگیرند، برای‏شان به قدری مشکل بود که به آن‌ها گفته شد این حکم انحصاری شما نیست، جلوتر از شما هم روزه بوده است، مبادا فکر کنید که یک تکلیف شاقی بر دوش شما گذاشته شده است.

«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الذِینَ مِن قَبْلِکُمْ» (بقره183).  هدف از قانون روزه، محکم کردن بنیان فضیلت و تقوا و پروای از گناه و تخلف از وظیفه در میان مسلمان‏ها است. این روزه در ایام و مدت معین واجب شده که همان ماه رمضان است. اما هر کس در این ماه رمضان بیمار یا مسافر است، می‏تواند روزهای دیگری را که بیمار یا مسافر نیست، به جای این روزها روزه بگیرد.

اما اگر کسانی هستند که برای‏شان روزه گرفتن عملی نیست باید به جای هر یک روزی که روزه‏شان را نمی‏توانند بگیرند، یک مسلمان بینوا را سیر کنند.

فتوای فقهای شیعه این است که این سیر کردن یک نوبت یا دو نوبت و حتی فتوای برخی از فقها این است که یک شبانه‏روز باشد که یک صاع می‏شود. اما فتوای فعلی این است که یک نوبت واجب است. این یک نکته‏ای است که نشان می‏دهد، مسأله‏ روزه‏داری در جامعه‏ اسلامی رنگ همبستگی اقتصادی هم دارد. آن که دارا است و همواره سیر است و گرسنه ماندن برایش مفهومی ندارد و گرسنگی رنج‏آور را در زندگی معمولاً نمی‏چشد، این شخص باید یک ماه مزه‏ گرسنگی رنج‏آور را بچشد و اگر واقعاً روزه‏دار باشد، معمولاً در هر شبانه‏روز یک نوبت غذا در زندگی‏اش صرفه‏جویی می‏شود.
معمولاً انسان سه نوبت غذا می‏خورد، ولی در ایام رمضان انسان دو نوبت غذا می‏خورد، این یک نوبت غذایی که از زندگی‏اش حذف می‏شود، نباید جزء موجودی بانکش قرار گیرد؛ بلکه این یک نوبت غذا باید برای آن‏هایی که این غذا را ندارند، خرج شود. یعنی حتی ما که در ماه رمضان روزه می‏گیریم و یک نوبت در غذای خانواده صرفه‏جویی می‏شود جا دارد، مستحب است و حتی توصیه شده است که این یک نوبت غذا را پس‏انداز نکنیم؛ بلکه آن را در ماه رمضان به دیگران انفاق کنیم. این سنت در میان ما تبدیل به چیز دیگری شده است. سنت افطاری دادن در حقیقت همین است که یک خانواده فقط خودش نمی‏خورد، به دیگران هم افطاری می‏دهد، مگر این‌که این افطاری دادن ماه رمضان با یک مسأله‏ دیگر عوضی گرفته شده و آن مهمان کردن است.

در اسلام مهمان کردن همان ولیمه و سور دادن است، این کار مستحب است. یعنی این‌که یک خانواده‏ اسلامی این‏قدر خشک نباشند که با خانواده‏های دیگر و با مردم دیگر جلسات غذا خوردن دسته‏جمعی نداشته باشند. بنابراین ولیمه دادن و سور دادن به مناسبت‏های مختلف مستحب است. بویژه اگر این سور دادن جنبه‏ تقویت پیوند دوستی با دوستان و پیوند قوم و خویشی با خویشان داشته باشد، صله‏ ارحام باشد، صله‏ اصدقا و دوستان باشد.

اصل مهمانی دسته جمعی و سرِ یک سفره که انسان معمولاً خودش و زن و بچه‏اش است، یک بار هم خودش و زن و بچه‏اش و دیگران باشد، مستحب است. پس اصل این مطلب اضافه شود بر این مطلب که انسان دوستان را دعوت کند تا عواطف دوستی تقویت شود، این یک مستحب دیگر است و مطلب دیگر هم این‌که خویشان را دعوت کند تا صله‏ ارحام باشد، این هم یک مستحب دیگر می‏شود.  افطار هم اگر با این نیت است که دوستان و بستگان دور هم جمع باشند، بسیار خوب است. اما این آن چیزی که بنده عرض کردم، نیست. اگر واقعاً یک خانواده‏ای در ماه رمضان در یک جلسه‏ای قوم و خویش‏ها را دعوت به افطار می‏کند، یک جلسه هم فقرا را دعوت کند، چه اشکالی دارد!

اتفاقاً یک آقایی تصادفاً در سفری با من برخورد کرد. گفت: من در ماه رمضان سه شب افطاری می‏دهم؛ اما این افطاری‏ام این‌گونه است؛ من یک کارگاهی دارم که یک عده کارگر در آن کار می‏کنند. من کارگران این کارگاه را برای افطار دعوت می‏کنم. به او گفتم: اگر از حقه‏های سرمایه‏داری نباشد خیلی کار خوبی است. چون واقعاً این کارها باید آن اصالت و آن ارزش عالی خودش را حفظ کند. گفتم: اگر تو به ازای این دعوت هیچ نوع سود پرستی مالی و هیچ نوع استثمار غیرمستقیم کارگر را در نظر نداشته باشی و صرفاً تحت این عنوان که من با این‏ها هم‏ردیف هستم و می‏خواهم با این‏ها بنشینم و غذا بخورم، بسیار کار خوبی است.

واقعاً چه اشکال دارد؟ باید این‏طور باشد. در ماه رمضان در خانه‏ها یک نوبت هم افطار باشد. و اگر این مطلب برای کسی میسر نیست، خدماتش مشکل است، جایی وسیله‏ای ندارد، این را به صورت غذا یا به هر صورتی که برایش میسر است، برای آن خانواده‏ها بفرستد. البته اگر این خانواده‏ها دعوت شوند، برای‏شان یک بساط غذای دسته‏جمعی فراهم شود، خیلی بهتر است. لااقل یک خانواده‏ای را که جا و مکان وسیله‏ خدمت دارد ببیند و بگوید: خانواده‏های خودتان که میسر نیست دور هم جمع بشوید، دعوت کن یک جلسه‏ افطاریِ قوم و خویشی هم تو درست بکن، ولو به خرج من باشد، که باز این کار آهنگ خوبی خواهد داشت.

این نوع سنت‏های اسلامی را، فقط از دید اقتصادی نباید نگاه کرد. بالاتر از جنبه‏ اقتصادی، جنبه‏ اجتماعی آن است. از من مکرر سؤال کرده‏اند که آیا در جامعه‏ اسلامی و در سیستم اقتصادی و اجتماعی اسلامی مبارزه‏ طبقاتی تصویب شده یا نه؟ پاسخ من این است، اسلام در راه ایجاد یک جامعه‏ بدون طبقه می‏کوشد، چون طبقات اقتصادی یک مطلب و تفاوت سطح اقتصادی مسأله‏ دیگر است. این‏ها با هم دو مطلب است، حتی از نظر اصطلاح اجتماعی و اقتصادی این‏ها دو مطلب از هم جدا ‏است.

طبقه‏ اقتصادی معنایش این است که در یک جامعه‏ای فاصله‏ اقتصادی، فاصله‏ در همه چیز به وجود می‏آورد. بطوری که قهوه خانه‏ اشراف غیر از قهوه خانه‏ کارگر است، حمام اشراف غیر از حمام کارگر است، وسیله‏ نقلیه‏ او، مدرسه، دانشگاه و خیاط او متفاوت است. خیابان و محله‏ها متفاوت است. درست همین وضعی که امروز در جامعه‏ ما کم کم دارد به وجود می‏آید. ما به این امر، فاصله‏ طبقاتی می‏گوییم! و این چیزی است که جنگ طبقاتی را ایجاد خواهد کرد. وگرنه، فاصله‏های اقتصادی که یک کسی بیشتر دارد و دیگری کمتر دارد، اما در اجتماع با هم هستند، هرگز جنگ طبقاتی به وجود نمی‏آورد. به همین خاطر غربی‏ها اکنون سراغ همین مسأله رفته‏اند؛ یعنی می‏گویند، آن چه جنگ طبقاتی را راه انداخت، وضع اقتصادی و اشرافی قرن نوزدهم بود. بنابراین اگر بیاییم تمام مزایای زندگی اقتصادی خودمان را حفظ کنیم جنگی به وجود نمی‏آید.

بنابراین اختلاف سطح درآمد و اختلاف سطح زندگی نباید با مسأله‏ اختلاف طبقاتیِ واقعی (جدایی واقعی میان گروه‏ها یک جامعه) اشتباه شود. آن چیزی که بسیار بد و خطرناک و تحریک‏کننده است و انسان را از حد ارزش انسانی پایین می‏آورد، اختلاف طبقاتی است.

چیزی که منفی است آن است که آدم ثروتمند آدم فقیر را با چشم به خدمت گرفتن و بهره‏برداری از او نگاه ‏کند و هیچ ارزش دیگری برای او نداشته باشد. یک کارگر با یک ماشین با یک حیوان برایش هم ارزش است. این خطرناک است و این چیزی است که اسلام با آن شدیداً مبارزه کرده است. و نظام اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و نظام حقوقی اسلام با این طرز فکر بشدت مبارزه می‌کند.

وظیفه‏ حکومت اسلامی و جامعه‏ اسلامی این است که جو اقتصادی و شرایط عمومی اقتصادی را طوری تنظیم کند که هرگز چنین انحراف خطرناکی در جامعه به وجود نیاید. این است که من عرض کردم از فقرا دعوت شود، در خانه‏ خودت باشد، باز اگر واقعاً دعوت از آن‌ها در خانه‏ انسان به گونه‌ای است که اختلاف سطح را نگه می‏دارد، باز محل اشکال است، باید به گونه‏ای باشد که این اختلاف نباشد، به همین خاطر من ترجیح می‏دهم، دعوت در خانه‏ها نباشد. دعوت در یک جاهایی باشد که این اختلاف به چشم نخورد تا محبت به وجود بیاید. به هر حال باید این نوع عوامل و پیوندها، الفت و محبت اجتماعی را در جامعه زنده کند تا این سنت‏ها محفوظ بماند.

به روزه‏داری که روزه گرفته می‏گوییم برای تو مستحب مؤکد است که آن یک وعده غذای صرفه جویی شده را در راه خدا انفاق کنی. ولی به آن که روزه نمی‏گیرد می‏گویند این‏یک نوبت غذا را باید بدهی، اینجا برایش واجب می‏شود، برای این‌که خودش می‏خورد، حالا که خودش خورده به او می‏گویند اگر روزه‏ رسمی نمی‏گیری یک نوع روزه‏ غیر رسمی و اقتصادی باید بگیری و آن این است که باید یک نوبت در غذایت صرفه‏جویی کنی و به یک مستمند بدهی.

ببینید چه‏قدر این دو حکم به هم پیوسته است. ما نباید به واجبات اکتفا کنیم. باید این مسأله را در جامعه‏مان زنده کنیم چون کم کم دارد از بین می‏رود. عبادات در حداقل واجب است! دیگر نماز مستحبی، دعای مستحبی و قرائت قرآن مستحبی، حتی در قشر رفقای خودمان دارد ضعیف می‏شود. انفاق فقط در حد واجب است، به یک آقایی گفتم: شما انفاق می‏کنید؟ گفت: بله آقا، من واجبات مالی خودم را می‏دهم. خوب باز هم امکان دارد بدهی؟ بله امکان دارد. خوب چرا نمی‏دهی؟ خوب آقا واجب‏ها را که می‏دهم!

خدایش رحمت کند، یک نفر خیلی پایبند بود به این‌که واجبات مالی‏اش را بدهد و دفتری داشت و منظم می‏نوشت. ولی چون سرمایه‏دار بود، وضعش خیلی خوب بود. اگر به این آقا می‏گفتی برای فلان مورد پنجاه تومان بده، می‏گفت: می‏شود از سهم امام بدهیم؟ می‏گفتیم: نه. از سهم سادات امکان دارد؟ می‏گفتیم: نه، می‏شود از مصارف زکات بدهیم؟ می‏گفتیم: نه، می‏گفت: من دیگر نمی‏دهم. می‏گفتیم: چرا نمی‏دهی؟ خدا که به تو داده، چرا نمی‏دهی؟ می‏گفت: خدا گفته همین واجبات را انجام بده، من هم می‏دهم. می‏گفتم: همان خدایی که این واجبات را بر تو واجب کرده، این خدا در آیات قرآنش ده‏ها بار تأکید کرده که غیر از این، انفاق کن.

آیه‏ «لَیْسَ الْبِر أَن تُوَلواْ وُجُوهَکُم»(بقره 177) قبل از زکات می‏گوید کسانی که برای نگهداری ایتام، بینوایان، برای افتادگان، برای کسانی که ورشکست شده‏اند و برای در راه‏ماندگان پول خرج می‏کنند. این‌که بگوییم من واجباتم را انجام می‏دهم، دیگر بیش از این از من توقع نداشته باشید، این برداشت درستی نیست. این حالت باید در همه‏مان از بین برود. بیش از حد واجب بدهید، انفاق مستحبی کنید. برای عادت کردن به انفاق مستحبی این کار را بکنید.
«فَمَن تَطَوعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لهُ» (بقره 184) و هر کس به میل خود، بیشتر نیکی کند، پس آن برای او بهتر است.

مگر پولت را دور می‏ریزی که می‏گویی چرا خرج کنم؟ آدمی که ایمان دارد، خداوند ده‏ها هزار برابر عوض می‏دهد، برای او که دیگر دور ریختن نیست. «فَمَن تَطَوعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لهُ» و باز هم یادت نرود:

«وَ أَن تَصُومُواْ خَیْرٌ لکُمْ» (بقره 184)  و روزه گرفتن برای شما بهتر است.

من پول به اندازه‏ای دارم که بتوانم یک نوبت غذا بدهم. بنابراین دیگر روزه را کنار می‏گذارم، باز هم به تو می‏گوییم تا می‏توانی روزه را بگیر، چون «وَ أَن تَصُومُواْ خَیْرٌ لکُمْ» است. خیال نکن خدا روزه را با یک نوبت غذا مبادله و معاوضه کرده است. اهمیت روزه در جای خودش محفوظ است، چون روزه یک جنبه‏اش جنبه‏ اقتصادی است، وگرنه جنبه‏های سازندگی دیگر دارد که آن را با هیچ چیز نمی‏شود معاوضه کرد.

در مورد این بخش از آیات روزه، مفسران و مورخان اسلامی مطالبی دارند که شاید نشنیده باشید. می‏گویم تا از نظر آشنایی با قرآن، با این مطالب هم آشنا باشید و آن این است که می‏گویند: نخستین بار که حکم روزه آمد به صورت یک واجب قطعی که انسان از زیرش نتواند فرار کند نیامد، بلکه به صورت یک تشویق مؤکد آمد. آن هم نه یک ماه، بلکه هر ماهی سه روز بود که از جمله آن روزها، روز عاشورا بود که روزه‏اش مستحب بوده است. چون این استحباب روزه‏ عاشورا، در خدمت یک مطلب دیگر قرار گرفت، به کراهت تبدیل شد. این یکی از موارد خیلی جالب در فقه شیعه است که نشان می‏دهد چه‏طور فقه شیعه یک فقه متحرک است، این خیلی جالب است و باید در جای خودش مورد توجه قرار بگیرد.
با گذشت زمان روزه به روزه‏ واجب تبدیل شد، این سه روزها هم با هم جمع و یک ماه شدند. این چیزی است که گروهی از مفسران و مورخان ما درباره‏ روزه نوشته‏اند. بنابراین گفته‏اند: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصیَامُ» (بقره 184) به صورت سربسته آمده بود. بعد از آن آیه‏ «شَهْرُ رَمَضَانَ» نازل شد. بر طبق گفته‏ این افراد باید آیه‏ شهر رمضان، بعد از آیات «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصیَامُ» نازل شده باشد و بعداً در تنظیم قرآن این‏ها را کنار هم گذاشته باشند، این یک نکته‏ای است که بد نیست توجه کنید. ولی به هرحال روزه‏ای که از تاریخ نزول آیات «شَهْرُ رَمَضَانَ الذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ» (بقره 185) به بعد بر مسلمان‏ها واجب شد، روزه‏ ماه رمضان است، آن هم به صورت یک واجب مؤکد که یکی از واجبات اساسی اسلام است.
نکته‏ دیگر درباره‏ روزه مربوط به آیه‏ 187 است. می‏دانید در روزه ماه رمضان روزه دار باید از خوردن، آشامیدن و روابط زناشویی خودداری کند. این‏ها سه امری است که در درجه‏ اول روزه دار باید از آن‌ها خودداری کند. تسلط بر شهوات غذایی و جنسی و تسلط بر برخی از چیزهای دیگر از قبیل: دروغ گفتن بر خدا و رسول و مسائل دیگری که در مبطلات روزه با آن آشنا هستید.

مفسران و مورخان می‏نویسند که اول بار که حکم روزه آمد در مورد خوردن و آشامیدن فقط در یک مدت محدودی که متناسب با یک نوبت خوراک است، روزه‏دار حق داشت غذا بخورد و آن در فاصله‏ مغرب تا موقع خوابیدن بود.
شما می‏دانید که در سابق مردم شب‏ها زود می‏خوابیدند. الآن هم در روستاها غالباً معمول است، غروب که می‏شود، غذا را می‏خورند و نماز را می‏خوانند و یک ساعت بعد می‏خوابند! بنابراین فاصله‏ بین افطار و خوابیدن در زندگی معمولی فقط به اندازه‏ یک نوبت غذا بود. پس روزه‏دار یک نوبت حق داشت غذا بخورد و آن هم به اصطلاح افطاری بود. و اگر کسی چیزی گیرش نمی‏آمد و بعد خوابش‏بُرد، آن وقت اگر نصف شب هم از خواب بیدار می‏شد، حق غذا خوردن نداشت، تا این‌که جامعه‏ اسلامی نشان داد ظرفیت یک چنین روزه‏ پر دامنه‏ای را ندارد.

این بود که یک درجه تخفیف داده شد. در مورد غذا گفته شد، از غروب تا اذان صبح هر وقت خواستید، می‏توانید غذا بخورید. بنابراین ممنوعیت غذا خوردن به جای این‌که از موقع خوابیدن بعد از افطار تا غروب روز بعد بود از سپیده‏ صبح تا غروب روز بعد شد؛ یعنی ساعات روزه‏داری کم شد.

بنابراین باید قانون روزه طوری تعدیل شود که قابلیت اجرا داشته باشد، «یُرِیدُ‌الله بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»، این بود که آیه آمد که «برای شما جایز است از غروب آفتاب تا وقتی که ریسمان سپید از ریسمان سیاه در افق آشکار شود، بخورید».


دیدگاه‌ها