1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
سخنرانی دکتر منصور پهلوان در مراسم بزرگداشت هشتاد و ششمین سال زادروز آیت الله دکتر بهشتی

اندیشه‌های والای شهید دکتر بهشتی در کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان

 شهید بهشتی همواره طرفدار آزادی بود و از خشونت و دیکتاتوری به شدت انتقاد می‌کرد حتی در مسایل تعلیم و تربیت نیز توصیۀ او چنان بود که بایستی در کلاس‌های درس آزادی کامل وجود داشته باشد و اظهار خشونت نشانۀ ناتوانی‌ معلمان و یا مدیران جامعه است 

اخیراً کتابی از شهید دکتر بهشتی در موضوع تعلیم و تربیت و با عنوان نقش آزادی در تربیت کودکان  منتشر شده است. این کتاب که شامل یازده گفتار و نوشتار در بایسته‌های گفتنی در مسائل تربیت دینی است، بیش از همه برای معلمان و مربیان و اولیای دانش‌آموزان مفید و راهگشاست.

برای این بنده که افتخار آشنایی و مصاحبت ایشان را در سال‌های قبل از انقلاب داشته‌ام، مطالعه این کتاب بسیار خاطره‌انگیز و دلنشین بود و می‌توانم گواهی دهم که او خود این اصول تربیتی و اخلاقی را در کلاس‌های درس و بحث و معاشرت‌های خویش به کار می‌بست و به رعایت آنها اهتمام داشت.

شهید دکتر بهشتی فارغ‌التحصیل و استاد حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها بود با مجامع علمی و اندیشمندان شرق و غرب آشنایی داشت. چند زبان زندۀ دنیا را بخوبی می‌دانست و با اساتید خارجی با زبان خودشان‌ تکلم می‌کرد، در اندیشه و منش شخصی، انقلابی بود و با بدعت‌ها و خرافات و همچنین تحجر و قشری‌گری مخالفت می‌کرد. در جهان‌بینی او «آزادی» و «حرمت نفس» و «منزلت والای انسان»، جایگاهی رفیع داشت و معتقد بود اسلام و قرآن به بهترین نحوی آن حقوق را تأمین و تضمین کرده است. شهید دکتر بهشتی دارای ویژگی‌های فکری و فلسفی و اخلاقی ممتازی بود، ویژگی‌هایی که او را از سایر روحانیان و روشنفکران و اساتید متمایز می‌ساخت  و جایگاهی والا بدو می‌داد.

در این مجال به ذکر چند نکته از اندیشه‌های والای تربیتی و اخلاقی وی مبادرت شده است :

و خوانندگان را برای تفصیل بیشتر به کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» ارجاع می‌دهیم.

1-   جایگاه آزادی

آزادی در دیدگاه شهید بهشتی از منزلت و جایگاه رفیعی برخوردار است و هیچ نهادی اعم از دین و دولت نمی‌تواند به آزادی انسان لطمه‌ای وارد کند وی می‌گوید :

نقش خدا به عنوان مبدأ هستی و آفریدگار فعّال لما یُرید؛ نقش پیامبران به عنوان رهبران و راهنمایان امت؛ نقش امام به عنوان زمامدار و مسئول امت و مدیر جامعه؛ همه اینها نقشی است که باید به آزادی انسان لطمه وارد نیاورد. اگر این نقش‌ها بخواهد به آزادی انسان لطمه وارد بیاورد برخلاف مشیت خدا عمل شده است. خوب، حالا شما، ای پدر و ای مادر، می‌خواهی در باره فرزندت چگونه نقشی داشته باشی؟ و شما ای معلم و شما ای مربی، می‌خواهی درباره این دخترکان و پسرکان چگونه نقشی داشته باشی؟ آیا شما می‌خواهی سلب کننده آزادی و اختیار بچه‌ها باشی، و تازه اسمش را بگذاری دلسوزی و تربیت؟! (ص15)

2-   ارزش تجربه‌های شخصی

تجربه‌های شخصی برای هرکسی مفید و ارزشمند است علی الخصوص برای فرزندان و خردسالان. شهید بهشتی معتقد است که اولیا و مربیان حتماً بایستی فرصت کسب تجربه شخصی را به نونهالان بدهند تا آنان خود حقایق تلخ و شیرین زندگی را تجربه کنند وی ‌می‌گوید :

به بچه فرصت اظهارنظر بدهید! بگذارید یک حرف پرت بزند؛ بگذارید یک استدلال غلط بکند، یک نتیجه غلط هم بگیرد، و حتی آنجا که خسارت شکننده ندارد دنبال این نتیجه غلط برود و خودش یک تجربه به دست بیاورد. تجربه‎های تلخی که این بچه‎‌ها خودشان با اِعمال حق اختیار به دست می‌آورند از یک کتاب نصیحت سعدی و فردوسی و لقمان بالاتر است، از یک مجموعه حدیث امامان و پیامبران بالاتر است و حتی می‌تواند از همه قرآن برای او ارزنده‌تر باشد.(ص21و22)

3-   برابری پیروان ادیان

او به برابری حقوق انسان‌ها معتقد است و هیچ فرقی بین پیروان ادیان الهی قائل نیست. همچنان که مسلمان هیچ فرقی بین انبیاء الهی قائل نیست و می‌گوید: «لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ»، او در تفسیر آیۀ «رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْعَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَىالَّذِينَ مِن
قَبْلِنَا» می‌نویسد:

یعنی چه «خدایا بر دوش ما بار سنگینی منه، آن‌طور که بر دوش مردمی که پیش از ما بودند نهادی.» مگر ما بچه عقدی خدا هستیم و آنها بچه‌های صیغه‌ای خدا بودند که آنها باید بار سنگین بکشند، ما نکشیم؟ جریمه هم تکلیف است، تمرین شب هم تکلیف است؛ ولی این دو با هم فرق دارند.

تکلیف و تمرین برای دانش‌آموز و دانشجوی فهمیده دوست داشتنی و مطبوع است؛ اما جریمه نامطبوع است.(ص33)

در موضعی دیگر مسیحی یهودی و زرتشتی را مخاطب قرار داده و می‌گوید: تو با دیگران و با مسلمانان از حقوق مساوی برخورداری. مسلمان هم که نباشی از حقوق شهروند غیرمسلمان جمهوری اسلامی برخورداری؛ چه یک غیرمسلمان عرب باشی، چه یک غیرمسلمان فارس.(ص73)

 

4-   تضاد نسل قدیم و جدید

در بحث تضاد دو نسل قدیم و جدید –که در هر روزگاری وجود داشته‌ است- به روشنی از نسل جدید حمایت می‌کند و آنان را دارای فطرت حق‌گویی و حق‌پرستی بهتری می‌داند، وی می‌گوید :

من با صراحت به پدران و مادران حاضر در این جلسه اعلام می‌کنم، در نسل جوان و نوجوان، درصد و سطح، و حتی گرما و حرارت گرایش فطری به حق و عدل و خیر، از گرایش نسل میانسال و قدیمی‌تر بسیار بالاتر است.

البته ممکن است در فلان آقا یا فلان خانم میزان حق‌پرستی؛ حق‌خواهی، حق‌دوستی، عدل دوستی و خیرخواهی بیش از دیگری باشد، اما این امر اقلّی است. اما درصد و سطح حق‌گرایی، حق‌دوستی، حق‌پرستی، خیر دوستی، و بخصوص عدل‌دوستی، در نسل نوجوان و جوان به طور معمول بالاترست. و چه تیره ‌بخت قومی و مردمی که از این زمینه خداداد مساعد بهره‌برداری شایسته نکند! مبادا آن قوم تیره‌بخت ما باشیم!(ص48)

آن‌گاه در دنبالۀ سخن می‌گوید:

جنابعالی به عنوان پدر و مادر، ولایت فکری بر فرزندتان ندارید. فرزندتان هم به عنوان اینکه من جوانم و بهتر می‌فهمم ولایت فکری بر سرکار ندارد. هیچ کدام بر همدیگر ولایت فکری ندارید. ولایت فکری مال وحی است.

اسلام می‌گوید فرزندانی که به راه باطل می‌روند و بعد در روز رستاخیز می‌گویند خدایا، اینها هستند بزرگترهای ما و بزرگان ما و اینها ما را گمراه کردند؛ به آنها گفته می‌شود شما مسئولیت خودتان را داشتید؛ می‌خواستید به حرف اینها گوش نکنید. مگر بچه شما به سن بلوغ و تکلیف می‌رسد وظیفه ندارد خودش درباره همه مسایل تحقیق کند و از نو دین خودش را انتخاب کند؟(ص54)

5-   تأثیر رفتار پدران و مادران بر فرزندان

در جلسه انجمن اولیاء و مربیان به صراحت از تأثیر رفتار ناشایست پدران و مادران بر فرزندان سخن می‌گوید و برخی از آنان را معلّم رفتار ناشایست فرزندان می‌خواند و می‌گوید :

اگر من و شما امروز با عاطفه و محبت و دلسوزی مراقب پدر و مادر بودیم، بچه‌ها خود به خود این را یاد می‌گیرند. خانم! دختر شما که در خانه ده‌ها بار ناظر این بوده است که به شوهرتان گفتید، «آخر من تا کی باید در پرستاری کردن از مادرت با تو همکاری کنم؟» چه انتظاری می‌رود که این دختر فردا پرستار شما و شوهرتان باشد؟ چند درصد از ما عملاً به این بچه‌ها درس پدرداری و مادرداری می‌دهیم؟-  لااقل به خودمان راست بگوییم!(ص56)

6-   کارآموزی برای ارتقاء و پول

یکی از کارهای ناشایستی که در دوران قبل از انقلاب و متأسفانه این روزگار هم صورت می‌پذیرد شرکت در کلاس‌های کارآموزی و بازآموزی برای ارتقاء گروه و پایه شغلی است و شرکت در آن کلاس‌ها جنبۀ مادی دارد. شهید بهشتی در اوایل انقلاب از این خصلت نکوهیده یاد می‌کند و می‌گوید آیا هنوز هم وضع چنین است؟

ویا آنکه همه می‌خواهیم بیشتر بدانیم و به ارتقاء سطح علم و معرفت خود بیفزاییم. وی می‌گوید:

راستی، ایجاد کلاس‌های کارآموزی و بازآموزی هنوز هم در گرو فعالیت‌های اداره کل آموزش ضمن خدمت، با پرداخت حق شرکت در کلاس وایاب و ذهاب و این حرف‌هاست با دیگر بازآموزی، انقلابی شده، همه می‌خواهیم بیشتر بیاموزیم و آموزش ضمن خدمت داشته باشم؟(ص68)

7-   از نو درس بخوانید

نظارت پدران و مادران در امر پیشرفت تحصیلی فرزندان امری ضروریست همچنین پیشرفت علم و تکنولوژی در عصر حاضر به حدیست که لازم است پدران و مادران خود را با این ابزار جدید اطلاع‌رسانی آشنا سازند و از مطالعات و مراودات فرزندان خود بی‌اطلاع نباشند. شهید بهشتی در این باره می‌گوید:

به علت دگرگونی اساسی در کتاب‌های درسی، بخصوص در رشته‌های علمی، و مخصوصاً شیوه یاد دادن مطالب به بچه‌ها، بسیاری از پدرها و مادرها، حتی درس‌خوانده‌ها، دیپلمه‌ها لیسانسیه‌ها، مهندس‌ها، دکترها، توانایی این را ندارند که بچه‎ها را از نظر درسی با این کتاب‌های جدید در منزل یاری بدهند. چه باید کرد؟

آنگاه ایشان به یک راه حل اساسی و انقلابی اشاره کرده و می‌گوید :

راه حل اینست که پدرها و مادرها سعی کنند تا آنجا که می‌شود مقداری از نو درس خواندن را شروع کنند.(ص80)

امروزه نیز ضروریست پدران و مادران با شبکه‌های اجتماعی و اطلاع‌رسانی از قبیل اینترنت و غیره آشنایی کامل حاصل نموده و بالمره از ارتباطات و مطالعات و فضاهای فکری فرزندانشان غافل نباشند.

8-   بگویید نمی‌دانم

یکی از نکاتی که شهید بهشتی بر روی آن تأکید فراوان می‌کرد این بود که پدر و مادر و آموزگار و استاد  اگر پاسخ سئوالی را نمی‌دانند به صراحت بگوید نمی‌دانم و از گفتن این کلام إبا نکند. وی می‌گوید : می‌شود انسان در جواب یک سئوال بگوید : «نمی‌دانم مطالعه می‌کنم تحقیق می‌کنم جوابت را خواهم داد هر انسانی که خجالت بکشد از این که بگوید نمی‌دانم، اول خودش را درمان و معالجه کند. گاهی ما از ترس رسوا شدن ترجیح می‌دهیم که نقطه‌های ضعفمان را بچه‌ها ندانند اصلاً به روی خودمان نمی‌آوریم مبادا آنها متوجه بشوند که ما نمی‌توانیم جواب سئوالاتی را که دارند بدهیم. آفرین بر شاگردان مکتب مولا علی علیه‌‎السلام! علی به ما اینجور دستور نداده، قرآن هم اینجور دستور نداده، خدا هم اینجور دستور نداده است.(ص85)

9-   مطالعۀ کتاب‌های داستان

او مطالعۀ کتاب‌های داستان را خصوصاً برای نوجوانان توصیه می‌کرد و می‌گفت متأسفانه می‌بینیم عده‌ای از خانواده‌ها اصلاً یکباره دور داستان خواندن را قلم قرمز کشیده‌اند. و این واکنش منفی در برابر نیازها نشان دادن، عادت دیرینۀ ماست. عادت بسیار بدیست. عادتیست مخرب. (ص87)

آنگاه در تبیین ضرورت خواندن این قبیل کتاب‌ها می‌گوید :

یکی از مشکلات زمان ما این است که آدم‌ها و انسان‌ها بیش از حد قالبی هستند. یکی از عوامل نجات دادن انسان‌های نسلِ بعد از قالبی شدن و فکر قالبی داشتن، این است که در بچگی کتاب داستان زیاد بخوانند؛ چون کتاب‌های داستان معمولاً این خاصیت را دارند که در چهارچوب واقعیات روز محصور نیستند و بنابراین به بچه‌ها امکان می‌دهند که مقداری برتر از این واقعیات محدود محیطی هم بیندیشند.(ص86)

10-انجام کارها بصورت اساسی و متقن

 یکی از موضوعاتی که شهید بهشتی بدان تأکید می‌ورزید، انجام کارها بطور اصولی و اساسی بود خصوصاً در امور تربیتی تأکید بیشتری داشت او می‌گفت : من هرگز در عمرم طرفدار سطحی بودن در این مسائل نبوده‌ام تربیت اسلامی به یک مسلمان اجازه نمی‌دهد که سطحی عمل کند سطحی بنگرد سطحی بیندیشد خدا بنده‌ای را دوست دارد که وقتی به کاری دست می‌زند متقن و محکم و استوار و ریشه‌دار کار بکند. این از کلماتیست که از رسول خدا (ص) نقل شده است. (ص119)

11– تفریح و شادابی

متأسفانه امروزه برخی تبلیغ می‌کنند که اسلام دین غم و اندوه است و مسلمان واقعی نباید خندان و شاداب باشد حتی برخی به این آیه استدلال می‌کنند «فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلاًوَلْیَبْکُواْ کَثِیرًا» (سوره توبه آیه82) یعنی باید اندکی بخندند و بسیار بگریند در حالی که این آیه در شأن منافقان بی‌ایمان نازل شده است و مسلمان مؤمن بایستی شادان و شاداب باشد. شهید بهشتی می‌گوید :

من واقعاً هنوز نتوانسته‌ام بصورت علمی این را بدست بیاورم که با چه جرأتی قرن‌ها به مسلمان‌ها بی‌نشاطی در زندگی را تلقین می‌کردند در حالی‌که اسلام دین فطرت است و نشاط یکی از مظاهر فطرت به حساب می‌آید.(ص140)

ایشان در دنباله می‌گوید:

برخی می‌گویند : تفریح برای تجدید قوا خوب است انسان باید تفریح کند تا قوای تازه بدست آورد و تازه نفس بشود برای میدان‌های جدی زندگی. ولی من می‌گویم اصولاً تفریح یکی از نیازهای زندگی انسان است یعنی فقط بعنوان تجدید قوا نیست بلکه اصولاً بعنوان نیاز اصلی انسان مطرح است. (ص137)

او در درس‌های خود خطر پژمردگی و افسردگی را در نوجوانان و جوانان گوشزد می‌کرد و می‌گفت : شرایط زندگی امروز در بسیاری از خانواده‌ها، خصوصاً در تهران، طوری است که بچه‌ها در معرض پژمردگی و افسردگی واقعی هستند. عنایت بفرمایید که هروقت میزان جنب و جوش و تلاش و حرکت بچه‌ای از میزان متوسط کمتر بود باید پدر و مادر نگران باشند و درصدد چاره‌جویی برآیند.(ص78)

 

12- ارزش واقعی دانش‌آموز

از نظر شهید بهشتی هر دانش‌آموزیبه مانند یک کتاب گران‌قدر است و باید قدر این کتاب‌های ارزشمند را دانست وی می‌گوید : در شوراهای دبیرستانی مکرر این نکته را به دوستان یادآوری کرده‌ام که هریک از این دانش‌آموزان که در کلاس شما هستند یک کتاب تازه نوشته شده‌اند آن هم نسخۀ منحصربفرد… انسان کتابیست که از او فقط یک نسخه تهیه شده است مطالعه این یک نسخه و این یک کتاب شما را از مطالعه دقیق علمی انسانی دیگر که کتاب دیگریست بی‌نیاز نمی‌کند کتابی که هر روز بر صفحات جدیدش افزوده می‌شود.(ص159و160)

13- معلم یا پرورش دهنده استعدادها

او وظیفه یک معلم را فراتر از آموزش دهنده قواعدی چند می‌داند که دانش‌آموز را در قالب‌های معینی ساخته و به جامعه عرضه می‌کند. او می‌گوید :

تو ای روحانی و ای عالم دینی یا تو ای نویسنده و گویندۀ غیر معمم! با گفته‌ها و نوشته‌هایت یک مشت موجود قالبی، یک مشت انسان‌نمایی که به کارخانۀ بزرگ اجتماع سفارش داده‌اند تا با فلان مدل به دنیا بیاید با فلان مدل بیندیشد با فلان مدل زندگی کند و با فلان مدل بمیرد، تحویل آینده نده! آینده بشریت به انسان نیاز دارد انسان برخوردار از شخصیت انسانی؛ انسانی که خود را بسازد و محیط خود را. (ص165)

14- خشونت و دیکتاتوری هرگز

شهید بهشتی همواره طرفدار آزادی بود و از خشونت و دیکتاتوری به شدت انتقاد می‌کرد حتی در مسایل تعلیم و تربیت نیز توصیۀ او چنان بود که بایستی در کلاس‌های درس آزادی کامل وجود داشته باشد و اظهار خشونت نشانۀ ناتوانی‌ معلمان و یا مدیران جامعه است وی می‌گوید :

ای معلم، ای مربی، ای عالم دینی، ای روحانی، ای مدیر مدرسه، ای مدیر مؤسسه، ای مدیر جامعه! مبادا برای پوشاندن نقائص خویشتن به اعمال خشونت و دیکتاتوری متوسل شوید و از آزادی طبیعی دیگران جلوگیری نمایی. گاهی معلمان چنین می‌کنند برای آنکه کمبود خودشان را بپوشانند مدیران جامعه و رهبران امت‌ها هم همین‌طور، مدیران مؤسسات هم همین‌طور ناتوانی‌های خویشتن را در ساختن و راه بردن انسان‌های دیگر با خشونت می‌پوشانند.(ص166)

از خداوند بزرگ توفیق همه معلمان و دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت جوانان را خواستاریم و رحمت و غفران الهی را برای معلمان وارسته‌ای همچون شهید دکتر بهشتی از خداوند بزرگ مسئلت می‌نماییم.


دیدگاه‌ها
  • اصفهان.

    کاش متن این سخنرانی برای اساتید دانشگاهها ارسال شود تا اینقدر نان شهرت ومقام خودرا فقط نخورند واستعداد وانگیزه دانشجویان سرکوب ننمایند.