1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
امتداد مظلومیت بهشتی در جدل های سیاسی کنونی

وقتی انصاف رنگ می‌بازد…

وقتی یکی از همراهانش در زمان حکومت طاغوت، «چراغ قرمز اول را رد كرد، خيلي تحمل كردند و چيزي نگفتند. اما دومين چراغ را که رد کرد ایشان گفتند: اگر از اين هم بگذري ديگر نمي شود پشت سرت نماز خواند. تكرار گناه صغيره…»

و فردی که رانندگی می کرد با حالت حق به جانبي گفت: اين ها قانون طاغوت است، بايد سرپيچي كرد.شهید دکتر بهشتي با ناراحتي دست گذاشتند روی داشبورد و محكم گفتند: اين ها قوانين انساني است، عين انسانيت …

پایگاه خبری الف – مرتضی رضاییان/

درشت‌گویی، شتابزدگی در قضاوت و کم‌رنگ‌ شدن انصاف، از جمله ویژگی‌های رایج در برخی اظهارنظرها است که پیامدهایی ناخوشایند را به دنبال دارد و کاهش اعتبار گوینده از جمله بدیهی‌ترین این پیامدها خواهد بود. اخیرا آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای در گفت‌وگو با ماهنامه رمز عبور، به اظهار نظر درباره برخی مسائل و شخصیت‌های کشوردر دهه ی شصت پرداخته است. آن مصاحبه اشکالات عمیق و متعددی دارد که باعث شگفتی و تعجب شده و از آن جمله، اظهارنظر شاذ ایشان درباره شهید بزرگوار، مرحوم آیت‌الله بهشتی است.

آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای گفته است: «… همه آگاهان می‌دانستند که جانشین امام، یا شهید مطهری یا آقای منتظری و یا آقای بهشتی است و دشمن فکر می‌کرد در صورتی که راهی با توافق با آن‌ها پیدا نشود، باید آن‌ها را از سر راه برداشت، پس از شهادت استاد مطهری نگاه به سمت این ۲ نفر دیگر رفت. آقای منتظری شخصاً دست دوستی با آمریکا نمی‌داد ولی در اطراف او کسانی بودند که با ساواک سابقه همکاری داشتند و به آمریکا ندای همکاری داده بودند… مرحوم شهید بهشتی هم با وجود تمامیت‌خواهی(!) باز مردی دشوار و علی رغم ظاهری لیبرالیستی(!)، متدین و به انقلاب وفادار بود…»
انتساب تعابیر «تمامیت‌خواهی» و «ظاهری لیبرالیستی» به شخصیتی همچون شهید بهشتی بسیار از دور انتظار بود؛ چه این‌که از قضا این تعابیر را امثال «منافقین» و بدخواهان نظام و انقلاب، در فضای مسموم آن دوران، نثار شهید بهشتی می‌کردند و کار را به جایی رساندند که «مظلومیت» وی حتی شهادت ایشان را تحت‌الشعاع قرار داد.

به راستی در دورانی که دشمنان قسم‌خورده، تردیدافکنی در ذهن نسل جوان را از جمله راه‌های رسیدن به خواست‌های خود برگزیده اند، «تمامیت‌خواه» نامیدن شهید بهشتی و کوبیدن بر طبل برخی ادعاهای واضح‌البطلان درمورد ایشان، در راستای کدام خدمت به نظام و انقلاب اسلامی صورت می‌گیرد؟!

چگونه می توان شهید بهشتی را تمامیت‌خواه خواند، در حالی‌که این‌گونه بلنداندیشانه می‌گفت: «ما احزاب و جمعیت های سیاسی را به شش گروه تقسیم می کنیم:

گروه اوّل ـ احزاب و جمعیت‌های سیاسی مسلمانِ معتقد به اسلامِ انقلاب اسلامی، معتقد به فقاهت و نقش ولیّ فقیه. این گونه احزاب آزادند.

نوع دوم ـ احزاب و جمعیت‌هایی که اسلام را به عنوان یک مکتب و یک نظام باور دارند، ولی در بعضی مسائل طرز تفکرشان مورد قبول نوع اوّل نیست. با آن‌ها فرق دارند. یک بویی از التقاط در اندیشه‌هایشان به مشام می رسد اما لجوج هم نیستند. حاضرند بیایند حرف حساب را گوش کنند و به افرادشان نمی‌گویند: «نروید بحث کنید.» با جمهوری اسلامی هم سر جنگ و دعوا ندارند. این گروه هم آزادند و می‌توانند فعالیت کنند، جلسات داشته باشند و نشریات داشته باشند.

سوم ـ احزاب و جمعیت‌های ملی‌گرا که طرفدار نظام اسلامی نیستند. آن ها قبول ندارند که ما می‌توانیم امروز یک جامعه اسلامی بر پایه اسلام به وجود بیاوریم و شعارشان ایران مستقل و آزاد است و مزدور بیگانه هم نیستند؛ دشمن جمهوری اسلامی هم نیستند اما قبولش ندارند. توطئه هم نمی کنند. این ها به شرط این که دروغ و تهمت و شایعه پیشه نکنند، آزادند حزب و نشریه و سازمان داشته باشند.

چهارم ـ احزاب و جمعیت هایی که ایدئولوژی شان ضد اسلام است. اسلام را قبول ندارند. با اسلام می خواهند مبارزه فرهنگی کنند و با جمهوری اسلامی مبارزه سیاسی؛ مبارزه های توطئه آمیز ندارند؛ فقط در صدد مبارزه فرهنگی با اسلام و جمهوری اسلامی هستند. این ها هم در چارچوبی که برای آزادی آرا و افکار عرض کردم، می توانند باشند و کار کنند.

پنجم ـ احزاب و جمعیت هایی که «توطئه» می کنند ضد جمهوری اسلامی اما توطئه هایشان به حد توطئه و قیام مسلحانه نمی رسد.

ششم ـ آن ها که در حد «قیام مسلحانه» توطئه می کنند.

ما این دو گروه [آخر] را ضد اسلامی و غیر قانونی می دانیم و دستگاه قضایی و دستگاه انتظامی ما با این دو گروه با قاطعیت برخورد می کند.»

بی‌تردید، اگر برچسب «تمامیت‌خواهی» برازنده شهید بهشتی بود، هیچ‌گاه تصریح نمی‌کرد که« ما متشکل می‌شویم تا در حد توانمان از این ارزش‌ها دفاع کنیم و صاحبان این ارزش‌ها هرجا که باشند، خواه داخل تشکیلات ما باشند، خواه خارج از آن، در نظر ما محترم و معتبرند. »

شهید بهشتی اصولا نمی‌تواند «تمامیت خواه» باشد؛ چه این که به رغم آن همه جفاهای رئیس جمهور وقت و همپالکی های او و دراوج اختلافات بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی، هنگامی که یکی از حاضران جلسه تعبيری دور از «ادب» درباره بنی صدر به کار برد، «شدت برافروختگي و ناراحتي و عصبانيتي که از آيت الله شهيد دکتر بهشتي ظاهر شد، آنقدر بي سابقه بود که همه را شگفت زده کرد» و هشدار داد که «اجازه نمي دهم کسي از موازين اخلاقي عدول کند. ما اختلاف برداشت هايي با آقاي بني صدر داريم و بر اساس ميزاني به نام رهنمودهاي امام خميني اين اختلافات را حل و فصل مي کنيم.» (به نقل از فرشاد مؤمنی)

شهید بهشتی نمی تواند تمامیت خواه باشد؛ چه آن‌‌که در اوج ترکتازی بنی صدر، هنگامی که اطلاع یافت همسر و دختر بني صدر در شورش خياباني منافقين دستگير شده اند، با آيت الله موسوي اردبيلي- دادستان وقت کل کشور- تماس گرفت و گفت: آقاي موسوي اردبيلي! دختر و همسر بني‌صدر را آزاد كنيد. و هنگامی که تعجب و تعلل آقاي موسوي اردبيلي را دریافت، تاکید کرد: «من به عنوان رئيس قوه قضاييه به شما دستور مي‌دهم كه اين ها را آزاد كنيد.» و در توضیح جرایی این همه تاکید گفته بود: ما در جدال با آقاي بني‌صدر هستیم، و دستگيري همسر و دختر او به عنوان انتقام شخصي است و ما نبايد اين كار را بكنيم. (به نقل از مسیح مهاجری)

شهید بهشتی تمامیت خواه نبود؛ چه این که در برخورد با مخالفان قسم‌خورده‌اش نیز پا از دایره انصاف بیرون ننهاد و به تصریح یکی از همراهانش هیچ گاه حتی در نشست‌های خودمانی، بنی‌صدر را بدون تعبیر احترام آمیز «آقا»به کار نمی برد و هيچ تعبيري كه شائبه اهانت در آن باشد، نسبت به بني‌صدر از دهان ايشان در نمی‌آمد.

حتی هنگامی که پیشنهاد می شود در برابر آن همه هجمه ناجوانمردانه، دست نوشته ای از امام در تایید خود بگیرد، می‌گوید: «بگذاريد امام خرج ما نشوند؛ بايد امام را براي كارهاي بالاتر و بزرگ‌تر نگه داريم.»

شهید بهشتی نمی توانست حتی ظاهرش لیبرال باشد؛ چه این که حتی در دوران طاغوت با همراهی شهید باهنر به تهیه کتب تعلیمات دینی مدارس همت می‌گماشت تا به تعبیر خود، «اسلام جهاد و زندگی» را به مدارس بِبَرد.

شهید بهشتی نمی‌توانست ظاهری لیبرالیستی داشته باشد؛ چراکه نسبت به اجراي احكام دینی تعصب داشت و معتقد بود كه احكام اسلامي بايد اجرا شود و يك نمونه آن قصاص بود.از همین رو بود که با تمام توان به تدوین لایحه قصاص همت گمارد؛ لایحه ای که جبهه ملي آن را غيرانساني نامید وآن واکنش امام امت را در پی داشت.

شهید بهشتی نمی توانست حتی در ظاهر لیبرال باشد؛ چه این که می‌گفت: از هنگامی که ۱۲ یا ۱۳ ساله بودم، همیشه در برخورد با ناپاکی ها و ناروائی هایی که مخالف اسلام بود، حساسیت و جوش و خروشی داشتم که نمی توانستم آرام بگیرم و تحمل کنم.

شهید بهشتی نمی توانست تمامیت خواه و لیبرالی باشد؛ چراکه می گفت: اسلام به ما آموخته حتی درباره دشمنان خود دروغ نگوییم، تهمت نزنیم و فحش ندهیم.

شهید بهشتی نمی توانست ظاهرش لیبرالی باشد؛ در حالی که وقتی یکی از همراهانش در خارج از کشور با اشاره به دوسگ نزدیک قبرستان می گوید: اين دو تا سگ هم دارند مي روند سر قبر ماركس، فاتحه بخوانند!؛ می خروشد و می گوید: اگر ما با فكر ماركس مخالف هستيم نبايد به او توهين كنيم. ادب در كلام لازم است، چه فرد كافر باشد چه مسلمان؛

و من مانده ام چنین شخصی با این عمق اندیشه و بلندای نظر چگونه می‌تواند تمامیت‌خواه و لیبرال منش باشد!

شهید بهشتی همان کسی است که در پاسخ به پیشنهادی برای افزایش تصنعی آمار شهدای ۱۵ خرداد، به منظور کمک به پیروزی انقلاب!، با صراحت پاسخ داده بود: «با دروغ مي‌خواهید از اسلام دفاع كنيد؟! اسلام با صداقت رشد مي كند نه دروغ!»

او شخصیتی بود که وقتی یکی از همراهانش در زمان حکومت طاغوت، «چراغ قرمز اول را رد كرد، خيلي تحمل كردند و چيزي نگفتند. اما دومين چراغ را که رد کرد ایشان گفتند: اگر از اين هم بگذري ديگر نمي شود پشت سرت نماز خواند. تكرار گناه صغيره … .»

و فردی که رانندگی می کرد با حالت حق به جانبي گفت: اين ها قانون طاغوت است، بايد سرپيچي كرد.شهید دکتر بهشتي با ناراحتي دست گذاشتند رو داشبورد و محكم گفتند: اين ها قوانين انساني است، عين انسانيت … .

شهید بهشتی همان کسی است که وقتی بنی صدر در حضور امام از وی شكايت مي كرد كه «انحصارطلب است و نمي گذارد ما كاري بكنيم و همه كار را به دست خود گرفته است» پاسخ شنید: «اين قدر كه شما از آقاي بهشتي شكايت مي كنيد، والله آقاي بهشتي تا اين ساعت حتي يك كلمه پشت سر شما با من صحبت نكرده است.(روزنامه اطلاعات، شماره ۲۵۹۰۷)

شهید بهشتی نمی توانست تمامیت‌خواه باشد؛ چه این که به گفته کسانی از جمله دکتر حداد عادل «در شوراي مركزي حزب، ايشان به عنوان دبيركل، جلسات شوراي مركزي را اداره مي‌كردند. گاه اتفاق مي‌افتاد نظر خود را دربارة موضوعي اظهار مي‌كردند و پس از صحبت‌هاي موافق و مخالف رأي‌گيري مي‌شد و نظرِ مخالفِ نظرِ ايشان رأي مي‌آورد. من در اين گونه موارد در رفتار و طرز برخورد شهيد بهشتي دقت مي‌كردم و گواهي مي‌دهم هرگز نشد كه عكس‌العملي از خود نشان دهد و به مخالفان خود طعنه‌اي بزند يا در رأي‌گيري خدشه كند و بخواهد بحث را دوباره مطرح كند و براي تصويب نظر خود كوشش مجددي بكند. در اين قبيل مواقع، او بسيار آرام و طبيعي عمل مي‌كرد و از اصول و ضوابط كار دسته‌جمعي عدول نمي‌كرد و با رفتار خود به ما درس مي‌داد».

شهید بهشتی دين و شريعت را به درستي از بن دندان قبول داشت و با كمال خلوص و صميميت عامل به شرع و معتقد به دين بود. و صد البته از تظاهر و رياكاري و از كارهايي كه خلاف صميميت و خلوص است به شدت روي‌گردان بود.

فرد تمامیت خواه با ظاهر لیبرالیستی ابایی ندارد که از ابزار نامشروع برای رسیدن به مقصود بهره گیرد؛ در حالی که شهید بهشتی در پاسخ به پیشنهاد برخی سطحی نگران که گفته بودند برای تنوع در شعارها، بگوییم « «شاه زنازاده است، خميني آزاده است» برآشفته شده و نهیبشان زده بود که : رضاخان ازدواج كرده، اين شعار حرام است.

و به راستی چنین مرد بزرگی با این مختصات اخلاقی و اندیشه های بلند، چگونه می‌تواند تمامیت خواه باشد؟!

راز مظلومیت شهید بهشتی این بود که با تمام وجود «شیفته خدمت» بود نه «تشنه قدرت»؛ از همین رو همه تهمت‌ها و جفاهای دوست و دشمن را عاشقانه به جان می خرید و سکوت پیشه می کرد تا مبادا به نظام نوپای اسلامی خللی وارد آید.

شهید بهشتی یک تمامیت خواه با ظاهری لیبرالیستی نبود؛ بلکه عالمی روشنفکر و متعهد بود که امام امت در وصفش فرمود:«ايشان را من بيست سال بيش‌تر مي شناختم. مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آن‌چه كه من راجع به ايشان متأثر هستم، شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن، مظلوميت ايشان در اين كشور بود. مخالفين انقلاب، افرادي(را) كه بيش تر متعهدند، مؤثرتر در انقلابند، آن ها را بيش تر مورد هدف قرار داده‏ اند. ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگي بود. تهمت‏ها، تهمت‏هاي ناگوار به ايشان مي زدند. از آقاي بهشتي اينها مي خواستند موجودي ستمكار ديكتاتور معرفي كنند؛ در صورتي كه من بيش از بيست سال ايشان را مي شناختم و بر خلاف آنچه اين بي انصاف‏ها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتي گفتند: من او را يك فرد متعهد، مجتهد، متدين، علاقه‏مند به ملت، علاقه‏مند به اسلام و به درد به خور براي جامعه خود مي دانستم»؛ شهید بهشتی شخصیتی بود که به تعبیر امام راحل(ره) « مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام» بود


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها
  • اصفهان.

    با سلام وادب واحترام.
    شهید بهشتی شخصیتی بود ،که حتی با کسانی که به نحوی با ایشان برخورد مناسبی نداشتندایشان وقتی با آنها مواجه می شد به گونه با آنها برخورد می نمود که گویی دوست دیرینه ای که چند سال از آن دور بوده است وبا آغوش باز ازآنها استقبال می کرد.نظم ،دقت ،تواضع .،وقت شناسی ،و.. خصوصیات این شهید است،روحش شاد، یادش گرامی .