1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
بازنشر سخنرانی شهید آیت‌الله بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ بمناسبت میلاد پیامبر اسلام

دوستی محمد در منطق ما پیروی از محمد است

کودکی که امروز پا به جهان گذارد برای مردم دنیا دینی آورد بر دو پایه؛ پایه‌ی ایمان و پایه‌ی عمل. به خلاف آن مردمی که فکر می‌کردند صرف ایمان به خدا و ایمان به مسیح و اظهار علاقه‌ی به مسیح و تکریم و تعظیم و تواضع و خم شدن در برابر مجسمه‌ی مسیح و یا دست کشیدن و تبرک کردن به مجسمه‌ی مسیح برای نجات انسان کافی است، کودک امروز آمد اعلام کرد: نه من! نه مسیح!‌ نه موسی! نه ابراهیم و نه نوح! هیچ یک از ما نمی‌توانیم ذره‌ای از بار گناه یک انسان گنهکار را که خدا از او ناراضی است بکاهیم و کم کنیم. بنابراین تقرب به محمد و نزدیک شدن به محمد یا نزدیک شدن به مسیح و تقرب به مسیح از نظر دین مولود امروز امری بی‌معناست. اگر در پیشگاه محمد به خاک بیفتید شرک است و گناه

سم الله الرحمن الرحیم

از اینکه آقایان و بانوان محترم، برادران و خواهران عزیز مسلمان ما در جلسه‌ای که امروز به عنوان جشن میلاد پیغمبر بزرگ اسلام حضرت محمد بن عبدالله سلام الله و صلواته علیه در این مسجد و خانه‌ی خدا برگزار شده شرکت فرمودند، بسیار خوشوقت و سپاسگزارم. این میلاد فرخنده و عید بزرگ و سعید را به حضور همگی تبریک می‌گویم و از خدای متعال می‌خواهم همواره پیروان مولود امروز را با یکدیگر پیوسته و برادر و متحد و در راه رشد و تکامل معنوی و اجتماعی قرار دهد. بحث امروز من بیشتر درباره‌ی مولود امروز است ولی مولود امروز برای ما آن‌قدر جای صحبت و سخن و گفت‌وگو دارد که ناچارم عرایض امروزم را فقط به بخشی از زندگی او اختصاص دهم و آن بیشتر مربوط به تولد و دوران کودکی است.

چهل سال دوران زندگی پیغمبر مربوط به قبل از بعثت است. در این چهل سال دوره‌های مختلفی در زندگی پیغمبر هست و هر یک از این دوره‌ها تاریخ مفصل و مبثوتی دارد. اولین مسئله‌ای که درباره‌ی زندگی پیغمبر مطرح می‌شود این است که پیغمبر کی به دنیا آمد. یکی از جوانان قریش از تیره‌ی بنی هاشم از فرزندان عبدالمطلب به نام عبدالله با یکی از دختران قریش به نام آمنه دختر وهب ازدواج کردند. به دنبال این ازدواج، آمنه نخستین فرزند خود را باردار شد. قبل از اینکه این فرزند به دنیا بیاید و یا کمی بعد از تولد او شوهر جوان آمنه یعنی عبدالله در یثرب (مدینه) مُرد. در این باره که آيا محمد بعد از مرگ عبدالله متولد شده است و یا کمی قبل از مرگ پدرش، تاریخ نویسان اسلامی آراء گوناگونی دارند. بیشتر مورخین می‌گویند عبدالله چند روز،‌ چهل روز، دو ماه یا در این حدود بعد از تولد محمد مُرد. بنابراین روزی که محمد پا به دنیا گذارد پدرش زنده بود. ولی برخی از مورخین بر این عقیده هستند که عبدالله در سفری که همراه پدرش عبدالمطلب به یثرب کرده بود در همان یثرب مریض شد و مرد و در این موقع آمنه باردار بود و هنوز محمد به دنیا نیامده بود. به هر حال شکی نیست که یا از همان نخستین روز تولد و یا از چند صباحی بعد از تولد، کودک مولود این ماه ما بی‌پدر بود و بی‌پدر شد. پس از مرگ عبدالله سرپرستی محمد با مادرش آمنه بود. آمنه با یک زن پرستار دیگر، محمد را پرستاری می‌کردند.

مسئله‌ي دیگری که در مورد تولد پیغمبر اسلام مطرح است روز تولد پیغمبر است. مورخین اسلامی تقریباً اتفاق دارند که تولد پیغمبر در سال حادثه‌ی فیل یعنی عام‌الفیل بود. برخی از مورخین هستند که سال تولد پیغمبر را بعد از عام‌الفیل می‌دادند و گرنه اکثراً و باید گفت تقریباً اتفاق آراء بر این است که سال تولد همان سال حادثه‌ی فیل و عام‌الفیل بوده است. در ماه و روز تولد پیغمبر آراء تاریخ‌نویسان اسلام خیلی متشتت است. باز باید گفت که رأي اکثر مورخین بر این است که ماه تولد پیغمبر اسلام ماه ربیع‌الاول است و باز باید عرض کنم که رأی کسانی که ماه تولد را غیر از ماه ربیع‌الاول می‌دانند بسیار نادر و ضعیف شمرده شده است. پس آنچه با توجه به اکثریت آراء تاریخ‌نویسان اسلام می‌توان گفت این است که پیغمبر اسلام در ماه ربیع‌الاول از سال واقعه‌ی فیل چشم به این جهان گشود. اما چه روزی از ماه ربیع‌الاول؟ بعضی از مورخین روز دوازدهم ماه ربیع‌الاول را روز تولد پیامبر می‌دادند. بیشتر تاریخ‌نویسان از برادران سنی ما و چند تن از محدثان بزرگ شیعه از جمله کلینی در کتاب کافی و شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین تاریخ تولد پیغمبر را روز دوازدهم ماه ربیع‌الاول نوشته‌اند. ولی غیر از این آراء دیگری هم هست. در میان همین مورخان عده‌ای تاریخ تولد را روز دوم ماه ربیع‌الاول، بعضی دیگر روز سوم، بعضی روز هشتم، بعضی روز دهم و اکثر روز دوازدهم دانسته‌اند. در میان مورخین و محدثین شیعه عده‌ای روز تولد پیغمبر را روز هفدهم ماه ربیع‌الاول نوشته‌اند. ابن شهر آشوب که از محدثین و مورخین و مفسرین بزرگ اسلامی در قرن ششم هجری است در کتاب مناقب روز تولد پیغمبر را روز هفدهم ماه ربیع‌الاول نوشته است. علاوه بر آن عده‌ای از قدمای شیعه که علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار آراء آنها را جمع‌آوری کرده از جمله شاذان بن جبرئیل قمی که از قدمای محدثین شیعه است، روز میلاد پیغمبر را هفدهم ماه ربیع نوشته‌اند. شاذان در کتابی به نام فضائل بحث مفصلی در تاریخ ولادت پیغمبر اسلام از مورخ معروف اسلامی، واقدی نقل کرده و می‌گوید قال الواقدی و بحث مفصلی را درباره‌ی میلاد پیغمبر نقل کرده است. در این بحث شاذان نقل می‌کند که واقدی نیز روز تولد پیغمبر را روز هفدهم ربیع‌الاول ذکر کرده است. بنابراین روز میلاد پیغمبر از دوم تا هفدهم ربیع‌الاول بین روزهای دوم، سوم، هشتم، دهم، دوازدهم و هفدهم است. بنای برادران سنی ما بر این است که معمولاً روز دوازدهم را به عنوان روز میلاد پیغمبر اسلام جشن می‌گیرند. بنای شیعه به خصوص در مملکت ایران این است که روز هفدهم ربیع را به عنوان روز تولد پیغمبر اسلام جشن می‌گیرند. در این جا مسئله‌ای پیش می‌آيد که من مایلم درباره این مسئله توضیحی بدهم و آن مسئله این است که اگر به راستی میسر بود که اینگونه اختلافات جزئی در میان مسلمانان برطرح شود که همه یک روز را به عنوان میلاد پیغمبر جشن بگیرند و همه یک روز را به عنوان وفات پیغمبر سوگواری کنند بسیار بهتر بود و هیچ جای تردید نیست. ولی کسانی که به مسائل اجتماعی به خصوص مسائل اجتماعی که با دین و احساسات دینی سروکار دارد آشنا هستند می‌دانند که تغییر دادن اینگونه امور در هر محیطی بسیار مشکل است و نیروی فراوان صرف می‌کند و باید دید که آيا تغییر یک چنین چیزی به قیمت آن نیرویی که باید صرف کرد می‌ارزد یا نه و از آن گذشته اصلاً‌ آيا توفیقی در این کار نصیب ما می‌شود یا نه. به همین جهت عده‌ای از بزرگان اسلام چه از شیعه،‌ چه از سنی از مذاهب گوناگون بر این عقیده‌اند که بهتر است ما اینگونه اختلافات را اصلاً‌ اختلاف تلقی نکنیم. به جای اینکه بیاییم بکوشیم و بگوییم که همه حتماً باید روز هفدهم همه جشن بگیرند و یا حتماً همه باید روز دوازدهم جشن بگیرند بگوییم این مهم نیست؛ دسته‌ای روز دوازدهم جشن گرفتند و دسته‌ای روز هفدهم جشن گرفتند به دلیل اینکه در تواریخ ما هر دو روز ذکر شده است. دسته‌ای هم ممکن است روز هشتم جشن بگیرند،‌ دسته‌ای هم روز دهم، بعضی هم ممکن است روز دوم جشن بگیرند. اما مسئله‌ی مهم روز جشن نیست. یعنی هر کدام از ما هر روزی که می‌خواهیم را جشن بگیریم چراکه همه ما پیروان اسلام،‌ دوستان محمد، و پیروان راه محمد هستیم. این آن فکری است که از التقریب بین المذاهب اسلامی به صورتی رسمی در حدود سیزده چهارده سال پیش در یکی از کشورهای اسلامی شروع شد و در همه بلاد اسلامی از آن حمایت شد؛ از جمله یکی از بزرگان دانشمندان سنی که خدایش رحمت کند، مرحوم علامه شیخ محمود شلتوت، مفتی بزرگ و رئیس دانشگاه الازهر مصر و در همان عصر مرحوم آیت‌الله بروجردی، مفتی بزرگ و رئیس جامعه‌ی اسلامی شیعی و جامعه‌ی دانشگاه بزرگ قم، این هر دو که در عصر و زمان خود زعیم دینی و علمی و فقهی شیعه و سنی بودند این فکر را با کمال خلوص دنبال کردند.

321_980

روزی که رفقا صحبت می‌کردند که آيا ما جشن مولود را دوازدهم ربیع‌الاول بگیریم یا هفدهم، من به آقایان گفتم فرقی نمی‌کند برای اینکه ما باید از اهمیت دادن به این اختلافات جزیی بکاهیم. واِلّا برفرض ما آمدیم در هامبورگ موافقت کردیم با رأی دوازدهم و روز دوازدهم را جشن گرفتیم. از آقایان می‌پرسم که آيا به راستی ممکن است امروز در ایران و در تربیت مسلمانان ایرانی با همه‌ی نیروهایی که ما داریم، آیا ممکن است ما این فکر را وارد کنیم که به جای روز هفدهم، روز دوازدهم جشن بگیرند؟ من که از ایران می‌آیم می‌گویم که این عملی نیست و بر فرض که عملی باشد نباید نیروهایمان را فعلاً در این راه‌ها صرف کنیم. یکی از دوستان چندی پیش از ما سؤال می‌کرد که ما با برادران سنی‌مان نماز می‌خوانیم و فتوای فقهی شیعه در مورد نماز این است که موقع نماز نباید روی فرش،‌ لباس، چیزی که از پشم یا پنبه یا پوست یا از مواد خوراکی درست شده باشد سجده کنیم. این فتواست. مسلمانان شیعه به پیروی از این فتوا هنگام نماز مقیدند روی خاک،‌ چوب، حصیر،‌ یک ماده‌ای که خوراکی نباشد،‌ پوشاکی نباشد، از سنگ‌های معدنی و قیمت دار هم نباشد روی آن سجده کنند. پیروان مذاهب فقهیِ دیگر، چنین قیدی را ندارند؛ روی پشم، قالی،‌ لباس، روی هر چیز سجده می‌کنند. چند نفر از برادران شیعی مقیم هامبورگ می‌گفتند که ما در نماز جماعتی که با برادران سنی‌مان می‌خوانیم گاهی فکر می‌کنیم که ما هم چیزی برای سجده نگذاریم و روی همان فرش نماز بخوانیم. نظر تو در این باره چیست. من به آن آقایان عرض کردم که آیا فکر می‌کنید با کنار گذاردن خاک یا چوب برای سجده، تمام اختلافات میان تمام فرقه‌های اسلامی در مسائل فرعی حل می‌شود؟ هرگز! برای آن‌ها مثال زدم گفتم که پیروان دو مذهب از مذاهب فقهی سنی در موقع نماز لازم می‌دانند به ادب دست‌ها را اینطور ببندند و بایستند. پیروان دو فرقه‌ی دیگر و همچنین فرقه‌ی شیعه می‌گویند این کار واجب نیست و یا اصلاً حرام است و نباید کرد. حالا آیا می‌شود در یک نماز جماعت اسلامی هم دست را بسته و هم باز کنیم؟ نمی‌شود. خواه ناخواه نمی‌شود. و از این آقایان پرسیدم که در این صفوفِ نماز جماعتیِ که متشکل از برادران مسلمان سنی ما و برادران مسلمان شیعی ما تشکیل مي‌شود، در این صفوفِ جماعت از نظر طرز ایستادن و دست چگونه رفتار می‌کنید؟ گفتند یک عده‌ای دست‌ها را می‌بندند و یک عده دست‌ها را می‌اندازند و به نماز می‌ایستند. گفتم آیا این تفاوت شما را از مسلمان بودن، نمازگزار بودن و با یکدیگر پیوسته و یکدسته بودن بیرون می‌برد؟ گفتند نه! گفتم خیلی خوب، عین این مطلب را در مورد سجده عمل کنید. به آن برادران عزیز ما بفهمانید ما اگر روی خاک نماز می‌گزاریم،‌ اگر روی چوب پیشانی می‌گذاریم این یک مسئله فرعی فقهی است و هرگز معنی ندارد که اختلاف در یک مسئله‌ی فرعی، ما را در اصول از یکدیگر جدا کند. این است که من به همه‌ی برادران و خواهران عزیز مسلمان پیشنهاد می‌کنم ما همه بیاییم این اصل را اتخاذ کنیم؛ یعنی این اصل که همه‌ی ما به حکم اینکه به خدای یکتا معتقدیم، به حکم اینکه به روز پاداش و کیفر معتقدیم و به حکم اینکه همه‌ی ما به یک پیغمبر و یک کتاب آسمانی معتقد هستیم همه‌ی ما مسلمانیم و همه‌ی ما برادری و خواهریِ اسلامی داریم. اما اختلاف در آراء فقهی، اختلاف حتی در مسئله خلافت و ولایت حرام است و نباید پیوند وحدت اسلامی مسلمانان را بر هم زند و صف متحد اسلامی را بشکند. کمااینکه خود علی(ع) درباره اینکه مبادا مسئله امامت و خلافت به صورتی مطرح شود که اجتماع و اتحاد مسلمین دچار شکست و تزلزل شود در نهج‌البلاغه بیانات مفصل دارد. بنابراین بنده می‌خواهم عرض کنم که امروز که روز هفدهم است و ما به عنوان روز میلاد پیغمبر اکرم جشن گرفتیم این جشن روز هفدهم به هیچ عنوان ما را از برادران عزیزمان که روز دوازدهم همین جا و جاهای دیگر جشن گرفتند، جدا نخواهد کرد. من به دقت آراء عده‌ای از مورخان بزرگ اسلام از شیعه و سنی را اینجا جمع‌آوری کردم و از اینکه بحثمان یک قدری جنبه‌ی خشک تحقیقی، علمی پیدا بکند منصرف بودم و هستم و مطلب را همین‌طور سربسته تمام می‌کنم و می‌گذرم.

مطلب دیگری که یکی از دوستان اولین بار و عده‌ی دیگری پس از او از من سؤال کردند و با من مطرح می‌کردند این بود که می‌گفتند راستی فلانی مگر روز میلاد پیغمبر بزرگترین عید ما نیست؟ فکر می‌کنید که من در پاسخ سؤال‌کنندگان چه گفته باشم؟ آقایان تکیه می‌کردند می‌گفتند که مسیحیان روز میلاد حضرت مسیح را به عنوان بزرگ‌ترین عید مسیحیت جشن می‌گیرند و بنابراین ما هم باید روز میلاد پیغمبر اسلام را به عنوان بزرگ‌ترین عید اسلامی جشن بگیریم. من به چند نفر از آقایان عرض کردم که این‌طور نیست. ما روز میلاد پیغمبر را جشن می‌گیریم، به پیغمبرمان احترام می‌گذاریم، محمد را خیلی دوست داریم، اما فراموش نکنیم که بزرگترین عید ما دو عید است؛ عید فطر و عید اضحی و در اینجا نکته‌ای هست شایان بسی توجه. این نکته را قبل از اینکه من راجع به عید عرض کنم راجع به یک مطلب دیگر عرض می‌کنم که آیا ما مسلِم و مسلمانیم یا محمدانر هستیم؟ کدام یک؟! عده‌ای از نویسندگان مسیحی و شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان در نوشته‌های خودشان ما را به عنوان محمدانر نام می‌برند؛ پیروان محمد. خوب واضح است که دلیل این مطلب این است که آن‌ها خودشان را کریسلیش و منصوب به کریس و مسیح می‌دانند، یعنی همان‌طور که خودشان را مسیحی می‌شناسند ما را هم محمدانر می‌شناسند و نام می‌برند. در صورتی که ما در کشورهای اسلامی و در میان خودمان، خودمان را هیچ وقت به این نام نمی‌شناسیم. ما همه خودمان را به عنوان مسلم و مسلمان می‌شناسیم؛ پیرو اسلام. در اینجا نکته‌ای است که در مورد عید هم همان نکته است و من مطلب را در مورد عید عرض می‌کنم. بزرگترین عید ما مسلمانان عید فطر و عید اضحی است و خوشبختانه در مورد عید فطر و عید اضحی همه متفقیم که روز اول ماه شوال عید فطر است و روز دهم ماه ذی‌الحجه عید اضحی است و در روز و تاریخ آن هیچ گونه اختلافی نداریم. چطور شده است که بزرگترین عید ما عید فطر و عید اضحی است. برای اینکه کودکی که امروز پا به جهان گذارد برای مردم دنیا دینی آورد بر دو پایه؛ پایه‌ی ایمان و پایه‌ی عمل. به خلاف آن مردمی که فکر می‌کردند صرف ایمان به خدا و ایمان به مسیح و اظهار علاقه‌ی به مسیح و تکریم و تعظیم و تواضع و خم شدن در برابر مجسمه‌ی مسیح و یا دست کشیدن و تبرک کردن به مجسمه‌ی مسیح برای نجات انسان کافی است، کودک امروز آمد اعلام کرد: نه من! نه مسیح!‌ نه موسی! نه ابراهیم و نه نوح! هیچ یک از ما نمی‌توانیم ذره‌ای از بار گناه یک انسان گنهکار را که خدا از او ناراضی است بکاهیم و کم کنیم. بنابراین تقرب به محمد و نزدیک شدن به محمد یا نزدیک شدن به مسیح و تقرب به مسیح از نظر دین مولود امروز امری بی‌معناست. اگر از مولود امروز بپرسید ای محمد! ای پیشوای بزرگ ما! به ما بگو چه کسی از همه به خدا نزدیک‌تر است؟ می‌گوید آن کس که بیش از همه خدا را می‌شناسد و به فرمان خدا عمل می‌کند. ای محمد! ای پیشوای ما! به ما بگو اگر ما در راه تو گوسفند قربانی کنیم،‌ در راه شخص تو جانبازی کنیم، در پیشگاه شخص تو به خاک بیفتیم آیا این موجب تقرب ما به خداست و موجب سعادت معنوی ما می‌شود یا نه؟! پاسخ می‌دهد، هرگز! ابدا، نه تنها موجب سعادت شما نمی‌شود بلکه اگر در پیشگاه محمد به خاک بیفتید شرک است و گناه. بنابراین در دین کودک امروز، روز تولد پیغمبر، روز تولد علی(ع)، روز میلاد ولی عصر (علیه‌السلام) روز میلاد همه‌ی این‌ها محترم است، میمون است، جشن و مبارک است اما بزرگترین عید نیست. بزرگترین عید اسلام، بزرگترین عید از نظر محمد، روزی است که یک مسلمان از انجام یک عبادت بزرگ و یک فرمانبرداری بزرگ در پیشگاه خدا فراغت پیدا کرده است. روز فطر؛ روزی که یک ماه رمضان را روزه گرفته، آن هم روزه‌ی اسلامی، نه آن روزه‌ی مصنوعی، یا روزی که از عبادت بزرگ حج، آن هم حج اسلامی نه حج باسمه‌ای، فراغت پیدا کرده باشد. در آن روز،‌ در روزی که مسلمان از عبادت بزرگ روزه یا از عبادت بزرگ حج فراغت پیدا کرده آن روز را عید می‌گیرد، جشن بزرگ می‌گیرد، جشن فراغت، جشن افتخار، جشن سرور و شادی از بندگی و اطاعت خدا. به خصوص با نکته‌های بسیار ارزنده‌ای که در مورد حج و روزه هست و عجیب این است که حج و روزه دو عبادتی هستند بسیار به هم نزدیک! و در اسلام روز فراغت از این دو عبادت بسیار به هم نزدیک جشن گرفته شده است. خوب، آیین رسمی این جشن چیست؟ آیین رسمی این دو جشن بزرگ، عبادت بزرگ دیگری به نام نماز است؛ نماز عید فطر و نماز عید اضحی، به صورتی دسته‌جمعی و به صورتی که برای تکامل معنوی و اجتماعی و تکامل همه جانبه‌ی مردم مسلمان سودمند و مؤثر باشد. بنابراین پاسخ سؤال این است که بزرگترین عید ما عید کار و عید عمل در راه رضای خداست. و مسلمانان حق دارند روزهای بندگی را قبل از روزهای حوادث تاریخی برای خودشان جشن بگیرند. با این جمله‌ای که عرض کردم توجه می‌کنید به اینکه یک مسئله‌ی دیگر در بزرگترین عید اسلام است. میلاد پیغمبر یک حادثه‌ی تاریخی است. میلاد علی (ع) یک داستان و واقعه‌ي تاریخی است. یعنی یک واقعه‌ای است که هر قدر هم زنده باشد بالاخره مربوط به گذشته است. اما عید فطر و عید اضحی همیشه مربوط به حال و مربوط به آینده است. یعنی مسلمانان مسائل مربوط به زمان حال و آینده را باید مقدم بر مسائل مربوط به زمان گذشته احترام بگذارند و اهمیت دهند. ولو آن حوادث گذشته حادثه‌ی بزرگی چون بعثت پیغمبر، چون میلاد پیغمبر، چون میلاد علی، چون منصوب کردن علی به مقام ولایت و خلافت یعنی روز غدیرخم باشد. مسلمانان باید مسائل همیشه نو و صددرصد نو و صددرصد مربوط به عصر و زمان خود و زمان آینده، یعنی مسائلی که در سازندگی امت اسلام مؤثر است را بیشتر اهمیت دهند. مسئله‌ی فطر و مسئله‌ی اضحی از این قبیل است. این است که بنده گمان می‌کنم که هم آقایان و هم خانم‌ها با من هم‌رأی و هماهنگ باشند که ما عید بزرگ فطر و عید بزرگ اضحی را دو عید بزرگ بر جامعه‌ی اسلام بدانیم و همواره در تعظیم، تجلیل و تکریم این دو عید بزرگ بیشتر بکوشیم ولی توجه کنیم که واجبات، ما را از مستحبات غافل نخواهد کرد. باز هم تکرار می‌کنم ما پیغمبر بزرگ خود را دوست داریم، محمد پیشوای خود را احترام می‌گذاریم، با صمیم قلب دوست داریم اما دوستی محمد در منطق ما پیروی از محمد است. در عین حال سرور و شادمانی امری است طبیعی، امری است قهری. قهری است که ما در روز میلاد پیغمبر اسلام مسرور و خشنود هستیم. من این میلاد و این عید بزرگ را در خاتمه‌ي عرایضم مجدد به همه‌ی برادران و خواهران خودم تبریک می‌گویم، امیدوارم کوچک و بزرگ و زن و مرد ما به راستی پیرو محمد و وابسته‌ی محمد باشند و امیدوارم این مرکز اسلامی که در شهر هامبورگ به همت یکی از پیشوایان بزرگ علمی و فقهی شیعه به وجود آمده بتواند در آینده مرکز تعلیم و آموختن صحیح اسلام واقعی به مسلمانان مقیم این دیار و به غیر مسلمانانی که خواستار شناسایی صحیح اسلام‌اند باشد. سلام و درود بر همه‌ی شما باد.


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها