1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
بخشی از سخنرانی منتشرنشده شهید آیت‌الله دکتر بهشتی

حکومت، قدرت،‌ عصمت

در نظام اسلام، حکومتی که آهنگ تشنگی قدرت، جاه و جلال، کبریا و عظمت داشته باشد، حکومت اسلامی نیست. این حکومت طبیعتش، ماهیتش، بقایش، همه چیزش خودبه‌خود ضد اسلام است

با تشکر از مردم با ایمان و پرمهر و صمیمی نیشابور شهر تاریخی ایران اسلام، شهر یادگار نوشتن و قلم و قلمدان و ضبط حدیث و تشکر از آقایان علماء اعلام این شهر و لطف آن‌ها و همه قشرهای دیگر و عذرخواهی از اینکه بیش از دو جا فرصت نشد پیاده شوم و از برادران عزیزی که محبت کرده بودند و به استقبال آمده بودند از نزدیک همانجا دیدار و تشکر و قدردانی کنم. موضوع عرایض امروز من حکومت، قدرت، عصمت است. حکومت در میان جامعه‌های مختلف آهنگ و رنگ گوناگون دارد. معمولاً در جامعه‌های بشری در نظام‌های گوناگون حکومت‌ها بیشتر تجسم تشنگان قدرت بودند قدرت به صورت یک تمنا و هوی و هوس برای بسیاری از انسان‌ها جاذبه دارد. خیلی‌ها دلشان برای قدرتمندشدن و ریاست لک می‌زند.

بسیارند مردمی که همه بهره‌مندی‌ها و تمتعات دیگر زندگی را حاضرند فدای قدرت کنند اما بت آنها، مقصود آنها قدرت و ریاست است. انگیزه قدرت‌طلبی، رئیس بودن، شکوه و جلال داشتن. برای حکومت‌کنندگان سرزمین ما در طول تاریخ چندین هزارساله‌اش به عنوان انگیزه درجه اول شناخته می‌شود. کسانی بوده‌اند که تشنه قدرت بودند، کسانی بوده‌اند که عشق و علاقه به هوسبازی و هوسرانی داشتند و چون مسند حکومت را برای دستیابی بر ثروت‌های بربادآورده زحمت نکشیده و رسیدن به تمنیات نفسانی و هوس‌های پلید دیگرشان مسند مناسبی می‌یافته‌اند، تلاش کرده‌اند، حتی قهرمانی کرده‌اند تا به مسند حکومت و قدرت برسند و از آن راه به تمنیات دیگر خود نائل آیند، ولی در بیشتر موارد ما می‌بینیم کسانی بوده‌اند که احیاناً از راه‌های دیگر هم می‌توانستند به ثروت و پول برسند، می‌توانستند بساط عیش و عشرت بگسترانند با این حال از همه اینها صرف نظر کردند و تلاش کرده‌اند و شب و روز زحمت و رنج تحمل کرده‌اند تا به حکومت برسند. من به اینها لقب «تشنگان قدرت» می‌دهم. می‌گویم اینها کسانی هستند که هیچ چیز جز جاه و جلال و جبروت قدرت و ریاست ارضاءشان نمی‌کند. در میان اینها به چهره‌هایی برخورد می‌کنیم که حتی ناموس‌شان را در راه دستیابی بر ریاست و قدرت‌شان داده‌اند، فضیلت‌های اخلاقی‌شان را بر سر راه کسب قدرت قربانی کرده‌اند، همه چیز در این عبادتگاه و معبد شیطانی قدرت‌پرستی، در راه این مقصود قربانی شده است.

در نظام اسلام، حکومتی که آهنگ تشنگی قدرت، جاه و جلال، کبریا و عظمت داشته باشد، حکومت اسلامی نیست. این حکومت طبیعتش، ماهیتش، بقایش، همه چیزش خودبه‌خود ضد اسلام است. علی(ع) در آن خطبه معروف حقوق مردم بر والی و حقوق والی بر مردم انگشت روی این نکته ضعف حکومت‌کنندگان می‌گذارد و می‌فرماید: وای بر آن حاکمی که قصد بزرگی فروختن، بزرگی به خود گرفتن در لباس و تشریفات عظمت و جلال و کبر یا ظاهر داشتن را داشته باشد، حکومت کننده و والی که در برابر مردم با ژست بزرگی و عظمت و جبروت و جاه و جلال نمایان شود و بساط تشریفات حکومت‌کنندگان طاغوتی دنیا را بگستراند، این مشرک است، این موحد نیست، چرا؟ برای اینکه عظمت و کبریا در این هستی مخصوص ذات لایزال خداوندی است، خداست که عظیم است.

مسلمان! تو که با کمال خلوص هر روز حداقل 17 بار رکوع می‌کنی، خم می‌شوی و می‌گویی «سبحان ربی‌العظیم و بحمده» والا و پاک باد خدای من، باید بدانی که بالانشینی مخصوص خداست. خدا گواه است اگر در نظام جمهوری اسلامی ما این اصل خدشه‌دار شود، هر یک از ما که مسئولیتی را از جانب امت و امام بر عهده داریم، هوس پیدا کنیم که ما نیز دارای جاه و جلال و جبروت باشیم ولو به تعداد بسیار کم، آنوقت زاویه انحرافی از خلق متعالی توحیدی اسلامی در جامعه‌مان پیدا شده و باید نگران کیلومترها انحراف از مسیر پاک و مقدس و نورانی اسلام باشیم.

در این سفرها مکرر با این برادران عزیز سپاه پاسداران برادران خدوم پلیس شهربانی این نکته را ناچار شده‌ام بگویم، برادران! ماها وقتی در جامعه می‌آییم و می‌رویم، قلبمان دوست دارد همان طلبه‌ای باشیم که هستیم، با همان شیوه در جامعه آمد و نشر داشته باشیم، تشریفات ولو به اندازه سر سوزن برای آمد و شد ما قائل نشوید، گاهی به این برادران برخورده است، خیال کردند که ما اینها را از خودمان نمی‌دانیم می‌خواهیم کنارشان بگذاریم، این‌طور نیست.

عزیزان! ما باید از همین سپیده‌دم جمهوری اسلامی اگر دو تا چشم داریم ده چشم دیگر هم قرض کنیم، مواظب باشیم دچار انحراف نشویم. در اسلام، حکومت در خط اشباع و ارضاء میل به قدرت حرام است، گناه است و عقاب دنیا و آخرت را به همراه دارد. در اسلام حکومت در هر حدی، در هر منصبی، در هر درجه‌ای، در هر جایی تنها و تنها بار سنگین‌تر را بر دوش کشیدن است. حکومت یعنی شرایط و امکانات بیشتر خدمت را در اختیار گرفتن، هر کسی شرایط و امکانات بیشتر خدمت در اختیارش بگذارند، وظیفه و مسئولیتش در جهت خدمت به مردم خودبه‌خود سنگین‌تر می‌شود.

برادرها و خواهرها! انقلاب در درجه اول، انقلاب ارزش‌هاست و در آن هدف نهایی هم انقلاب ارزش‌هاست و الا از دگرگونی شکل‌ها کاری ساخته نیست. ما باید مواظب باشیم به عمر کوتاه باقی مانده همه ضد ارزش‌های طاغوتی که در جامعه‌مان رسوباتش هنوز باقی مانده پایان بدهیم و جای آنها را به ارزش‌های متعالی اسلام بسپاریم. برای ماها در این مقطع زمانی یک معماست که وقتی حرکت می‌کنیم، وقتی ماشینمان حرکت می‌کند، برادران عزیزی از روی مهر و علاقه و صمیمیت همراه ماشین حرکت کنند، گاهی ماشین سرعت داشته باشد بدوند، چه کنیم، ماشین را نگه می‌داریم و در جمع آنها پیاده می‌شویم باز هم قلبمان آرام نمی‌گیرد. همه‌شان را سوار یک ماشین کوچک کنیم، امکان ندارد. به مهر و لطف‌شان بخواهیم کمترین کم‌توجهی کنیم، این هم انحراف از اسلام است، هم انحراف از انسانیت است، اما معما را باید یک روزی با همت همه شما مردم حل کرد.

عدی‌بن حاتم طائی یکی از شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی عرب است (پسر حاتم طائی معروف) عدی در شمال شبه جزیره عربستان با طایفه‌اش زندگی می‌کند، پس از آنکه مجاهدان باایمان و جانباز اسلام برای نشر دعوت اسلام و برداشتن همه مواضع تحمیلی از سر راه گسترش این دعوت به سمت شمال می‌روند، می‌رسند به جایی که قلمرو حکمرانی و سالاری و شیخوخیت‌ عدی بن حاتم بوده،‌ عدی زن و بچه و بستگان نزدیکش را بر می‌دارد و به شام می‌برد، اما خواهری داشته که او در آنجا می‌ماند. خواهر با مجاهدان به قلمرو حکومت و حاکمیت پاک پیغمبر اسلام می‌آید، خواهر عدی می‌بیند در میان مسلمان‌ها زندگی کردن بهتر است تا در میان دیگران زندگی کردن و حقانیت و نورانیت اسلام را در عینیت نظام اجتماعی اسلام درک می‌کند، برای عدی بن حاتم پیغام می‌فرستد: عدی! اولاً من تو را مرد نمی‌دانم! اگر تو احساس می‌کردی که این سپاهیان اسلام و مجاهدان اسلام، مردمی متجاوز و خونخوارند، تو با کدام مردانگی و غیرت خواهرت را گذاشتی و فرار کردی؟ و اگر فکر می‌کردی که اینها منادیان حق و عدالتند، چرا از برابر منادیان حق و عدالت گریختی؟ من به هر حال به این گریز و فرار تو اعتراض دارم. حالا هم به تو یک نصیحت می‌کنم، به کجا رفتی؟ بیا به مدینه پاک و منور اسلام، بیا نزدیک شو به پیامبر اسلام، بیا از نزدیک او را ببین، بیا ندا و دعوت اسلام را از همین‌جا بشنو، بیا تو هم مثل من نورانیت و عدالت اسلامی را تجربه کن و تصمیم بگیر که یا مسلمان شوی و در میان مسلمانان زندگی کنی یا برگردی؟ روش پیغمبر این بود که اگر اینگونه افراد مسلمان می‌شدند آنها را مجدداً به قلمرو حکومت و حکمرانی‌شان می‌فرستاد و می‌گفت همچنان حاکم آنجا باشید. عدی دید انگار نصیحت خواهرش، نصیحت خوبی است، حرف حسابی می‌زند، تصمیم گرفت از شام حرکت کند و به مدینه بیاید، حرکت کرد و وارد مدینه شد. سراغ پیغمبر را گرفت، گفتند پیغمبر در مسجد است، به سوی مسجد آمد، وقت نماز بود، تازه نماز پیغمبر تمام شده بود و از مسجد بیرون می‌آمد به عدی برخورد، گفت: با هم برویم منزل، این نکات ظریف که در سیره‌ی پیغمبر است برای یادگرفتن و عمل کردن یک‌یک ما مخصوصاً روحانیت که همواره به این شیوه عادت داشته، باید این شیوه را همچنان ادامه بدهد ولی اعضای حکومت قبلاً خیلی عادت نداشتند، این‌ها باید ارزش‌های خود را ارزش‌های اسلامی کنند.

عدی با پیغمبر روانه خانه شد، در راه پیرزنی رسید و سلام کرد و پیغمبر را صدا کرد، پیغمبر با عدی ایستاد، پیرزن درد دل داشت، مطلبی داشت، مشکلی داشت، پیغمبر خوب گوش کرد، گاهی اوقات هم پیرزن‌ها و پیرمردها پرچانه می‌شوند و خیلی حرف می‌زنند. مطلبی را که می‌شود در دو جمله بگویی در دویست جمله می‌گویند، باز هم پیغمبر حوصله کرد. تعبیری که در سیره آمده این است که پیغمبر ساعتی ایستاد البته در اصطلاح آن موقع معنایش 60 دقیقه نبوده اما نشانه یک توقف طولانی است. در مقابل لحظه ساعت گفته می‌شود. پیغمبر مدتی ایستاد، خوب به حرف‌های این پیرزن گوش کرد او را تسلی داد، آرامش بخشید و حرکت نمود، با عدی وارد منزل شدند، عدی می‌گوید دیدم پیغمبر یک اتاق دارد کف آن حصیر است، یک تشکی هم دارد، این تشک به اندازه یک نفر جا دارد نه به اندازه دو نفر، پیغمبر و عدی هر دو روی آن تشک جایشان نمی‌شد پیغمبر به عدی گفت بنشین روی این تشک و خود پیغمبر روی حصیر نشست، پیغمبر روی حصیر است عدی بن حاتم روی تشک نشسته است. از عدی احترام کرد، تکریم کرد، به او محبت کرد، نشست پای صحبت عدی، تعدادی از معارف اسلام را برای عدی خواند، عدی جزء اعرابی بود که به کیش مسیحیت درآمده بود، پیغمبر آیاتی از قرآن را در ستایش از نبی‌اکرم، عیسی مسیح سلام‌الله علیه و در ستایش از مریم صدیقه پاک برای عدی خواند. عدی به آیات گوش داد، دید آیاتی است که براساس آن تعالیم پاک که او در آیین مسیحیت یافته است، استوار است. دید اسلام پشتیبان و تأییدکننده و تأکیدکننده آن بخش از تعالیم پاک است که در آیین مسیحیت آموخته است. از نظر آموزش و از نظر بینش احساس کرد که پیغمبر آورنده تعالیمی است که فروغ الهی از آن می‌تراود. بعد در رفتار پیغمبر دقت کرد دید رفتار پیغمبر، رفتاری است متناسب با پیامبران و حکومت‌کنندگان عاشق خدمت نه تشنه قدرت، بعد پیغمبر به او فرمود، عدی کجا فرار کردی؟ به کجا رفتی؟ تو فرزند عربی، تو فرزند حاتمی، تو سابقه افتخار و شرف داری، تو سابقه مکرمت و فضیلت داری، کجا رفتی؟ و کجا می‌خواهی بروی؟ آیا فکر کردی که این حکومت جوان اسلامی ما زیر دست و پای ابرقدرت‌های شرق و غرب (روم و ایران) له می‌شود، بنابراین پناه بردی به دنباله‌های مزدور حکومت روم و ابرقدرت غرب؟ رفتی در سرزمین و قلمرو قدرت غثانیان زندگی کنی و آنجا به امنیت برسی؟ پس عدی به تو می‌گویم که این اسلام و این قرآن و این جامعه اسلامی به یاری خداوند چنان رشد خواهد کرد و چنان به عظمت خواهد رسید که در سرزمین پهناور اسلام خواهی دید دیگر هیچ فقیر بینوا پیدا نشود (تکبیر مستمعین) پرداخت‌کنندگان زکات باید این طرف و آن‌طرف بدوند تا یک آدم مستحق زکات پیدا کنند و به زحمت گیرشان خواهد آمد و عدی به تو بگویم، سرزمین اسلام چنان ایمنی و امنیت به دست آورد که زن تنها از سرزمین عراق پیاده به حجاز بیاید و در این بیابان‌ها احساس امنیت و ایمنی کند. عدی وقتی که این داستان را برای ثبت در تاریخ نقل می‌کند، می‌گوید روزی که من با پیمبر از مسجد به خانه آمدم، روی یک‌یک جزئیات رفتار پیغمبر دقیق بودم، آن‌وقتی که در راه به آن پیرزن رسیدیم دیدم پیغمبر که حاکم و فرمانروای جامعه نوبنیاد اسلامی است با آن دلسوزی و محبت و تواضع و فروتنی به حرف‌های طولانی این پیرزن گوش می‌دهد. با خودم گفتم این یک نشانه، نشانه چیست؟ (حالا بعد که دومی را هم نقل می‌کنم عرض می‌کنم که نشانه چیست؟) وقتی به خانه وارد شدیم، دیدم که پیغمبر آن تشک را به من داد گفت تو  روی مسند بنشین و خودش روی حصیر نشست گفتم، این هم نشانی دوم، نشانه دوم چی؟ نشانه آن که این مردی که قیام و انقلاب کرده و به پا خاسته تشنه قدرت و ریاست نیست. فهمیدم انگیزه این مرد باید انگیزه‌ای برتر از انگیزه‌های مادی باشد و وقتی پیغمبر در اتاق ساده‌اش شروع کرد آیات قرآن را بر من خواندن، گفتم این هم نشانه دیگر، برای اینکه پیغمبر حالا که من آنجا نشستم دائماً از قدرت و جبروتش سخن نمی‌گوید، نمی‌گوید آی عدی تو کجا رفته‌ای من هزاران لشکریان شمشیر بر کف و جانباز دارم. این حرف‌ها را به رخ من نمی‌کشید، حالا که با من نشسته دارد رسالت اصلی‌اش را انجام می‌دهد.

رسالت اصلی پیغمبر چه بود؟ انسان ساختن در پرتو نورانیت ایمان به خدا و معاد و وحی خدا، این رسالت پیغمبر بود. پیغمبر در این برخورد با عدی نمی‌خواهد یک خانی را تابع قدرت بزرگ خودش کند، می‌خواهد یک انسانی را به راه خدا بیاورد. ای مسئولان جمهوری اسلامی! خطاب به خودم که یکی از شما هستم، و خطاب به بقیه که شماها هستید، اگر ذره‌ای از این سیره نبی‌اکرم منحرف شویم، اگر در مناسبات داخل جامعه اسلامی و مناسبات بیرون جامعه اسلامی تنها الفبایی که با آن حرف می‌زنیم الفبای قدرت باشد به خدا سوگند این جمهوری دیگر جمهوری اسلامی باقی نخواهد ماند. ما اگر در هر برخورد، در هر رفتار، در هر رابطه نشان بدهیم که عاشق آن هستیم که انسان‌هایی را به راه نورانیت و اسلام وارد کنیم، با سخنمان،‌ با علم‌مان، با عدل‌مان، با حق‌مان و با صدق‌مان و حاکمیت بر جامعه اسلامی حاکمیت صدق و حق و عدل شود، آن‌وقت است که می‌توانیم مطمئن باشیم جمهوری ما جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند و من در این رابطه می‌خواهم بار دیگر سخن را با روحانیت عزیز مواجه کنم.

روحانیت! روحانیین و علمای اسلام! ما می‌توانیم بر مسند قدرت بنشینیم اگر توانایی آن را داریم، اگر آمادگی بار سنگین مسئولیت‌اش را داریم، اگر عرضه و لیاقت و ایمان و توانایی و کاردانی داریم، بر یکی از این مسندهای قدرت بنشینیم، این اشکالی نیست، انسانی که توانایی دارد (خواهی عمامه بر سر و خواهی مکلّا باشد) بالاخره وظیفه است، باید بر عهده بگیرد این اشکالی ندارد و ما نباید با ژست قدرت با مردم رابطه برقرار کنیم و اگر چنین کردیم هم روحانیت را آلوده کرده‌ایم، هم حکومت را. وظیفه تواضع و فروتنی و مردمی بودن و قدرت را در خدمت مردم به کار انداختن، برای همه کسانی که در حکومت سهم و مسئولیتی دارند وظیفه است برای روحانیینی که مسئولیت می‌پذیرند وظیفه‌شان به توان دو است. روحانیت دست‌اندرکار حکومت، در این رابطه وظیفه مضاعف دارد، دادستان انقلاب، حاکم شرع، قاضی دادگاه مدنی، مسئول کمیته اگر روحانی باشد و امثل اینها از کسانی‌ که احیاناً‌ در کسوت روحانیت مقام و قدرتی و حکومتی در اختیار دارند، مواظب باشند خدای من و شما حساب‌کشی‌اش سنگین‌تر از دیگران و حکومت‌کنندگان دیگر است، آنها که معمم نیستند، روحانی نیستند، آنها هم مواظب باشند در جمهوری اسلامی حکومت و قدرت برای خدمت است و تنها حکومت و قدرتی که در جهت خدمت خالصانه به مردم باشد، مشروعیت دارد و حکومت و قدرتی که در این جهت نباشد مشروعیت ندارد.

5

در مدارس خبر داده‌اند، گاهی بعضی از برادران و خواهران ما که در مدارس در موضع قدرتی قرار دارند، با آنکه خواهران و برادران مسلمان متعهدی هستند، در برخورد با دانش‌آموزان و دیگران بیش از اندازه از موضع قدرت برخورد می‌کنند. خواهران من! برادران من! مدرسه‌ها – به خصوص مدرسه‌ها – در درجه اول جای ساختن و بیدار کردن و آگاه کردن و آموزش دادن و پرورش کردن است، قدرت در مدارس باید اِعمالش و استفاده‌ي از آن به حداقل ممکن برسد. از همه خواهران و برادران با ایمانی که در برابر کسان دیگر، کسانی که دارای بینش‌های انحرافی یا التقاطی هستند قرار گرفته‌اند، استدعا می‌کنم در برابر این‌ها با قدرت منطق، با شکیبایی، با بردباری، با قدرت سازندگی قرار بگیرید. مولاعلی‌(ع) که یک روحانی و امیرمؤمنان است و یک حاکم است در همان خطبه حقوق حاکم بر مردم و حقوق مردم بر حاکم، خطاب به مردم می‌گوید: ای مردم! مبادا تحت تأثیر رسوبات فرهنگ جاهلی گذشته با علی هم با همان آداب و تشریفات حرف بزنید که با جباران سخن می‌گفتید، با علی آن‌جور که با پیغمبر حرف می‌زدید حرف بزنید، علی جانشین پیغمبر است.

امروز خطاب به شما مردم شریف و عزیز و فداکار و پرتلاش و پرسپاس نیشابور و همه شهرهای ایران عرض می‌کنم ای مردم! مناسباتتان با همه کسانی که در جمهوری اسلامی مسئولیتی بر عهده دارند باید مناسباتی هماهنگ با مناسبات مسلمانان صدر اسلام با پیغمبر اکرم باشد. جوری رفتار کنید که ما این پایه نورانی حکومت برای خدمت (نه در راه ارضاء هوس قدرت) را به عنوان یک اصل جاودانه و شعار مقدس جاودانه در جمهوری اسلامی نگه‌دار و نگهبان باشیم انشاءالله (تکبیر حاضرین) و شما آقایان علمای اعلام و روحانیت عزیز در حفظ و حراست این اصل متعالی اسلامی، همچنان که در حفظ و حراست اصول دیگر وظیفه‌ای سنگین‌تر از دیگران بر عهده دارید، احساس وظیفه سنگینی بفرمایید.


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها