1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
سخنرانی دکتر مهدی محقق در مراسم گرامیداشت شهید بهشتی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

بهشتی به هدفش رسید

 

IMG_4537مراسم یادبود عالم فرزانه، مجاهد یگانه مرحوم شهید فقید آیت‌الله دکتر سیّد محمد حسینی بهشتی با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در محل انجمن برگزار شد.

مراسم یادبود عالم فرزانه، مجاهد یگانه مرحوم شهید فقید آیت‌الله دکتر سیّد محمد حسینی بهشتی، با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی روز چهارشنبه بیستم آبان ‌ماه 1394 در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد.
در این مراسم که با حضور اساتید و برجستگان علم و ادب برپا شد، دکتر مهدی محقق، رئیس انجمن آثار و مفاخرفرهنگی؛ دکتر علی جنتی، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ حجت‌الاسلام والمسلمین سیدهادی خامنه‌ای، رئیس پژوهشکده تاریخ اسلام؛ حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی، مدیرمسئول روزنامه اطلاعات؛ حجت‌الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی؛ محمدحسن اصغرنیا، شاگرد استاد شهید آیت‌الله محمد حسینی بهشتی؛ دکتر علیرضا بهشتی، فرزند مرحوم شهید آیت‌الله محمد حسینی بهشتی به ایراد سخنرانی پرداختند.
متن سخنرانی دکتر محقق بدین شرح است:
بسیار سپاسگزارم از حضار محترم که طی طریق فرمودند و این مجلس را با حضور خود منور ساختند. این مجلس از برای بزرگداشت و نکوداشت شهید مظلوم مرحوم آیت‌الله حسینی بهشتی است. شرح حال و زندگی و اندیشه و افکار ایشان را در کتاب زندگینامه ایشان گفته‌ام.
اولین باری که من با مرحوم شهید بهشتی آشنا شدم در مدرسه عالی سپه‌سالار که الان شهید مطهری نامیده می‌شود بود. در آن وقت ایشان آمده بودند که وارد دانشکده الهیات و معقول و منقول بشوند و من هم از مشهد آمده بودم. بعد من از تهران به مشهد برای درک محضر مرحوم ادیب نیشابوری رفتم و هر دو در آن جا با هم دیدار کردیم. نخستین چیزی که از برجستگی های مرحوم شهید بهشتی به نظر من آمد این بود که دیدم یک کتاب قطوری زیر بغل دارند. پرسیدم این چه کتابی است؟ ایشان فرمودند که دایره‌المعارف اسلامی که فرنگی‌ها نوشته‌اند و من تا آن زمان اسم این کتاب را نشنیده بودم. ایشان فرمودند ما باید بدانیم که دیگران درباره‌ی اسلام چه فکر می‌کنند، بنابراین باید ما این کتاب‌ها را بخوانیم. بعد من متوجه شدم که ایشان زبان انگلیسی را به خوبی می‌دانند و این برای من خیلی شگفت‌آور بود. زیرا طلاب توجهی به زبان خارجی نداشتند. در حالی که در صدر اسلام پیغمبر اکرم(ص) به زید بن ثابت امر فرمودند برو و زبان سریانی و عبری یاد بگیر. زیرا اگر زبان سریانی بدانی با مسیحیان می‌توانی گفت‌وگو داشته باشی و اگر زبان عبری بدانی با یهودیان می‌توانی گفت‌وگو کنی. این نکته را مرحوم شهید بهشتی خوب دریافته بود که باید زبان را یاد گرفت. بعدها زمانی که ایشان به آلمان رفتند و مسجد هامبورگ را اداره می‌کردند، با توجه به این که زبان آلمانی بسیار مشکل است ایشان این زبان را به خوبی آموختند.
در همان زمان من برای شرکت در کنگره بین المللی به شهر مون‌پلیه فرانسه رفتم که بیشتر اسلام‌شناسان و خاورشناسان در این کنگره بودند. یکی از آن خاورشناسان پروفسور اشپولر مؤلف کتاب تاریخ مغول بود که در هامبورگ استاد اسلام‌شناسی بود و کتاب‌های ایشان به فارسی ترجمه شده است. ایشان به من که رسید گفت: ملا بهشتی را می‌شناسی؟ گفتم: بله به خوبی می‌شناسم و با ایشان دوست و هم دوره بودیم. گفت: ایشان وقتی به آلمان آمد حتی یک کلمه آلمانی نمی‌دانست ولی الان به این زبان در مسائل فلسفی و کلامی سخنرانی ایراد می‌کند. من در آن مجلس بزرگداشتی که برای امام موسی صدر برگزار کرده بودیم نوشتم که ما چهار نفر بودیم که طلبه بودیم و از حوزه بیرون آمدیم که وارد دانشگاه بشویم. من و شهید بهشتی وارد دانشکده معقول و منقول شدیم و امام موسی صدر و مرحوم سید محمدرضا علوی تهرانی که هم درس و هم مباحثه من بودند وارد دانشگاه حقوق شدند. ما هر چهار نفر حوزه را ترک کردیم، زیرا قصدمان این بود که فضای حوزه برای ما بسیار تنگ بود و ما رسالت وسیع‌تری داریم. هریک از ما هدفی داشته و هر چهار نفر هم به هدف خود رسیدیم. مرحوم سید محمدرضا تهرانی می‌گفت که در آینده من باید یک طرف تهران را بگیرم و یک طرف دیگرش را هم حاج حسن آقای سعید تهرانی بایستی بگیرد. لذا منزلشان را از خیابان سیروس به امیرآباد که مسجدشان آنجا (روبروی پمپ بنزین امیرآباد) بود آوردند و می‌گفتند من اگر این‌جا باشم نزدیک خواب‌گاه دانشجویان هستم و بیشتر می‌توانم نسل جوان دانشجو را راهنمایی کنم و واقعاً هم این کار را کردند و بسیاری از جوانان ناحیه شمال تهران از محضر ایشان استفاده کردند. امام موسی صدر هم هدفش این بود که به کشورهای عربی برود و وحدت بین مسلمانان ایجاد کند این انشقاق و جدایی که میان مسلمانان افتاده و موجب تفرقه شده را از بين ببرد. زيرا این تفرقه به سود دشمنان اسلام تمام می‌شد. اين هدف امام موسی صدر هم تحقق یافت. زيرا آن زمانی که ايشان در بیروت بودند، همه جا از ایشان از علم، درایت و کوششان در وحدت اسلامی یا به قول معروف «تقریب بین المذاهب الاسلامیه» به عظمت ياد مي‌كردند.
مرحوم شهید بهشتی با دانستن زبان انگلیسی و آلمانی هدفش این بود که در خارج از ایران بتواند در میان عامه مردم اروپا اثر بگذارد. لذا به امر مرحوم آیت‌الله بروجردی به مسجد هامبورگ رفتند و واقعا هم اثر شگفت‌آوری در اروپا گذاشتند.من هم هدفم این بود که بتوانم در دانشگاه‌های خارج از ایران راه پیدا کنم و آن هم محقق شد. من از سال 1340 تا 1342 استاد دانشگاه لندن و از سال 44 تا 48 استاد دانشگاه مگ گیل کانادا بودم. در برهه‌ای از زمان نيز به مالزی رفتم و برای اولین بار موفق شدم که فلسفه  ایرانی یا همان حکمت متعالیه را به زبان انگلیسی با همکاری یکی از دوستانم ترجمه کنم كه در نیویورک چاپ شد. پس من هم به هدف خودم رسیدم و از زمانی که تفسیر ماوراءالطبیعه ابن رشد به زبان لاتین ترجمه شده بود یعنی 800 سال یا بیشتر این اولین بار بود که یک نظام منسجم فلسفی از عالم اسلام به اروپا می‌رفت. من یادم می‌آید وقتی که عمامه‌ام را برداشتم استاد بزرگ و بزرگوارم مرحوم شیخ محمدعلی آملی گریه کرد و گفت خاک بر سر ما که نمی‌توانیم شماها را نگه بداریم. گفتم  استاد شما یقین بدارید که من را نگه داشتید و نگه داشتن به این نیست که حالا من عمامه داشته باشم یا نداشته باشم وقتی که من حواشی و تالیفات استاد حاج محمدعلی آملی را به انگلیسی ترجمه کردم و در نیویورک چاپ شد خدمت ایشان بردم و نشان دادم متوجه شدن که درباره من تصور درستی نداشتند.IMG_4299

در هر حال مرحوم شهید بهشتی در آن زمان‌هایی که رساله دکتری خود را می‌نوشتند می‌آمدند و در موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مگ گیل شعبه تهران و امضا ایشان در همین کتاب زندگی نامه هست که چهار کتاب از من امانت گرفتند که تا سه تای آن اصلاً در تهران پیدا نمی‌شد. تفسیر ماوراطبیعه ابن رشد  هست و یکی اپانیشات بود که فلسفه هند بود، خود این نشان می‌داد که شهید بهشتی چقدر بینش قوی داشت که فکر و اندیشه‌اش را منحصر به همان کتاب‌های موجود در حوزه نکند و گام خودش را فراتر از آن بگذارد.
ما این مجلس را برپا کردیم که به یاد آن شهید بزرگوار باشیم. خصوصاً که من شخصاً با ایشان در ارتباط بودم. ما چهار نفری که ذکر کردم همه رد و بدل کتاب می‌کردیم و هر چهارنفرمان یک هدفی داشتیم که شکر منت خداوند ما به اهداف خود رسیدیم. شهید بهشتی بعداً اثر شگرفی در انقلاب اسلامی داشت و حتی فعالیت‌هایش در بعد از انقلاب نیز ادامه داشت.
یکی دوباری به من تلفن کردند و با حسن ظنی که به من داشتند پیشنهاد کردند که کارهای اجرایی سفارت را در نظر بگیرم و قبول کنم که من گفتم که من معلم هستم و شغل معلی را به هیچ شغل دیگری تبدیل نمی‌کنم. در هر حال خداوند باران‌های رحمت خودش را بر آن شهید مظلوم فروریزاند و او را در بهشت‌های برین خود جای دهد.

 


دیدگاه‌ها