1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
سخنرانی محمدحسن اصغرنیا در مراسم گرامیداشت شهید بهشتی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

شهید بهشتی: من هر لحظه منتظرم که تیری بر قلبم بنشیند

 

در مراسم یادبود شهید فقید آیت‌الله دکتر سیّد محمد حسینی بهشتی که روز چهارشنبه بیستم آبان ‌ماه 1394، در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، محمدحسن اصغرنیا به ایراد سخنرانی پرداخت.
محمدحسن اصغرنيا یکی از بازماندگان فاجعه هفت تیر سال 1360 درباره آشنایی خود با شهید بهشتی گفت: نخستین بار کلاس چهارم ابتدایی بودم که با شهید بهشتی آشنا شدم. ایشان مدیر و معلم زبان انگلیسی مدرسه‌ای بودند که درست مقابل مدرسه ما قرار داشت. از همان اوان نگاه نافذ، باوقار و با هیبت ایشان مرا جذب می‌کرد.

IMG_4484
وی در ادامه افزود: بعدها پس از بازگشت ایشان از آلمان در جلساتی که در شب‌های پنجشنبه در منزل خودشان در خیابان قلهک برگزار می‌شد، شرکت می‌کردم در آن جلسات اخبار و حوادث سیاسی و اجتماعی و اوضاع دانشگاه‌ها مورد بحث قرار می‌گرفت. جلساتی نیز در مسجد جاوید در خیابان پیچ شمیران تشکیل می‌شد که آیت‌الله بهشتی نقش هدایت آن را به عهده داشتند.

ما در مسجد قبا که حاج تقی حاج طرخانی آن را ساخته بود، ابتکاری به خرج دادیم و نمایشگاه کتاب و مطبوعات زدیم. یادم هست که آقایان مرحوم حسن‌ اجاره‌دار، اصغر آقاربانی و جواد مالکی با ما همکاری می‌کردند. اما باز همچنان همه این امور به همت و هدایت دکتر بهشتی انجام می‌شد.

اصغرنیا درباره فضایل اخلاقی دکتر بهشتی گفت: ایشان افتخار لباس روحانیت بود. او در هر کاری سهم هر کسی را محفوظ نگه می‌داشت و هیچ کاری را به نام خود تمام نمی‌کرد. هرگز پشت سر کسی حرف نمی‌زد و پیوسته می‌گفت «المؤمن مرآت المؤمن» یعنی اگر حرفی دارید، در حضور هم بگویید. اما در مورد خودش پیوسته با بزرگواری برخورد می‌کرد. او همه جا منصف بود. روزهای جمعه، کاملاً به خانواده اختصاص داشت. حتی یک بار شهید مطهری به خانه او رفتند که با هم به مجلس عقد یکی از آشنایان پزشکشان بروند. شهید بهشتی گفت که روز جمعه در اختیار خانواده است و عذر خواست. نظم، ادب، وقت‌شناسی، احساس مسئولیت، آراستگی ظاهر و باطن، خوش سخن گفتن و سخن خوش گفتن، برخی از ویژگیهای شهید بهشتی است. این بزرگوار انسانی شریف و عالم بود که به آنچه که می‌گفت، عمل می‌کرد و هرگز پا از جاده اعتدال و انصاف بیرون نگذاشت. روحش شاد و راهش مستدام باد!

وی درباره شهادت شهید بهشتی گفت: آیت‌الله دکتر بهشتی در مصاحبه‎‌ای که یک ماه قبل از شهادت خود با دکتر ابوترابیان انجام داده بود گفته بود: «من هر لحظه منتظرم که تیری بر قلبم بنشیند و یا دیواری بر سرم خراب شود.»
زیر تریبون شهید بهشتی، بمبی را جاسازی کرده بودند. همه دوستان ما با اراده و آگاهی وارد جلسه شده بودند. مهندس کلانتری، علی‌اکبر اژه‌ای، دکتر عضدی، دکتر عباسپور، دکتر فیاض‌بخش، خلاصه همه یک جور حالت سماع داشتند. دکتر بهشتی پشت تریبون قرار گرفت و گفت، «وضعیت کشور بسیار خاص است. مجلس عدم کفایت رئیس جمهور را اعلام و امام هم تأیید کرده‌اند و باید به زودی انتخابات را برگزار کنیم. باید حواسمان جمع باشد که باز دشمنان مهر‌ه‌سازی نکنند و این بار وظیفه نمایندگان مجلس سنگین‌تر است. باید به استانها و مراکز انتخابیه خود بروند و به آنها بگویند کاندیدای حزب، کیست. البته ما کاندیدای خوبی نداریم، ولی همیشه گفته‌ام بین فرد حزبی و غیرحزبی، کسی را انتخاب کنیم که صالح‌تر و لایق‌تر باشد. در حال حاضر، آقای محمدعلی رجایی عضو حزب نیست، ولی چون لایق است، از او حمایت می‌کنیم. بنی‌صدر افتخار می‌کرد که یازده میلیون رأی آورده. رئیس جمهور این بار اگر بیشتر نیاورد، باید همین قدر رأی بیاورد.» حرف آقای دکتر که به اینجا رسید، ناگهان نور بنفش شدیدی در هوا دیدم و صدای رعد و برق هولناکی به گوش رسید. من بلافاصله بیهوش نشدم و زیر آوار بودیم که حس کردم مرتضی محمودی نماینده قصرشیرین زیرپای من است. وجود آقای اسماعیل فردوسی‌پور را هم حس می‌کردم. آقای محمودی آیه‌الکرسی می‌خواند. آقای فردوسی‌پور گفت، «داری غلط می‌خوانی.» آقای محمودی گفت، «اینجا هم دست از معلم بازی برنمی‌داری؟» حال خوشی بود. عالمی بین خواب و بیداری. ساعتها زیر آوار بودیم تا بالاخره گروه آتش‌نشانی، با لوله‌هایی، هوا را زیر آوار وارد کردند و کمی نفس کشیدیم. آن تجربه یدرک و لایوصف است. درک کردنی هست، ولی وصف شدنی نیست. خلاصه آنجا بودیم که فهمیدم معنی «پسندم آنچه را جانان پسندد» چیست.
اصغرنیا الگوسازی برای نسل جوان امروزی را وظیفه‌ای خطیر دانست و در این راستا گفت: در جاهای مختلف دنیا، افرادی بسیار کم‌ اهمیت‌تر از کسانی که ما از دست دادیم، از دنیا می‌روند و آنها برای تجلیل و تکریم و به خصوص الگوسازی آنها برای نسل جوان خود، هر کاری از دستشان برمی‌آید، می‌کنند. سال‌های سال از آن حادثه گذشته و ما هنوز قتلگاه شهدای هفت تیر را به شکلی درنیاورده‌ایم که بتوانیم کودکان، نوجوانان و جوانان خود را ببریم و برایشان تعریف کنیم که در اینجا فقط در یک شب، 72 تن از سران کشور، اعم از رئیس قوه قضاییه، وکلای مجلس، وزرا و دیگر مسئولین بلندپایه، از دست رفتند. بیست و پنج سال از چنین فاجعه‌ای گذشته و هیچ‌کس به خودش زحمت نمی‌دهد بپرسد اینها که بودند، چه کردند و چرا چنین ظالمانه ترور شدند.
اینها همه شخصیت‌های بلند پایه علمی بودند. دکتر پاک‌نژاد قبل از انقلاب سی جلد کتاب نوشته که از میان آنها «اولین دانشگاه و آخرین پیامبر» را همه می‌شناسند. دکتر قندی در 19 سالگی اجازه اجتهاد گرفت. دکتر عضدی از دانشگاه دالاس دکترای مدیریت گرفت. دکتر عباس‌پور، دکتر فیاض‌بخش و همه کسانی که آن شب در آن رویداد عظیم از دست دادیم، آدمهای بزرگی بودند. واقعاً برای شناساندن شخصیت، کارهای علمی، تأثیر واهداف آنها چقدر سخن گفته‌ایم و نسل فعلی ما چقدر با این بزرگان آشنایی دارد؟
محمد حسن اصغرنیا در ادامه گفت: تهمت‌ها و حرمت‌شکنی‌ها نسبت به شهید بهشتی در زمان حیات آن چنان بود که عوام و خواص دوستان نادان و دشمنان دانا و عوامل نفوذی داخلی و خارجی با ترور شخصیتی شروع کردند و با ترور فیزیکی او را به شهادت رساندند به همراه ۷۲ تن از یاورانش در سرچشمه امیر‌کبیر تهران در هفتم‌تیر ۱۳۶۰ و از ولادتش که آبان ۱۳۰۷ تا شهادتش پنجاه و سه بهار بیشتر نگذشته بود ولی ایستاد و راست قامت جاودانه تاریخ شد.

متاسفانه گروه‌هایی روشنفکر مآب پیدا شده‌‎اند که توانسته‌اند با تولید برنامه‌های تلویزیونی و چاپ کتاب اتهاماتی را وارد کنند و خوانندگان که آیت‌‌الله شهید دکتر بهشتی، مرحوم دکتر علی شریعتی و… را نمی‌شناسند دروغهای مدّعی را باور کنند و درباره این مظلومان تاریخ، هیچ نهاد و مرجعی پاسخگو نباشد و حافظه تاریخی ایران و جهان را مخدوش کنند که بهشتی‌ همکار خانم فرخ رو پارسا وزیر معدوم دوران پهلوی بوده و دکتر علی شریعتی عامل سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) دودمان پهلوی.


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها