1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

حضور در قدرت فقط با انتخاب مردم

 گزارش نشست «بهشتی و امروز ما» در روزنامه شرق

لیلا ابراهیمیان: «بهشتی و امروز ما»؛ این عنوان نشستی است که گروه تاریخ انجمن «اندیشه و قلم» با همکاری «خانه‌موزه» شهید بهشتی به یاد آیت‌الله سیدمحمد بهشتی و شهدای هفتم تیر برگزار می‌کند. ملوک‌السادات حسینی‌بهشتی، دختر شهید بهشتی در مقابل اتاق پدر می‌ایستد و می‌گوید جلسات شورای انقلاب در همین اتاق برگزار می‌شد. به عکس‌ها اشاره دارد: اکبر هاشمی‌رفسنجانی، مرتضی مطهری، سیدمحمد بهشتی، آیت‌الله موسوی‌اردبیلی، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، آیت‌الله سیدعلی [خامنه‌ای و محمدجواد باهنر و افسوس می‌خورد از درگذشت دو دوست پدرش در سال گذشته: آیت‌الله موسوی‌اردبیلی و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی. می‌گوید همه مصاحبه‌ها و دیدارهای رسمی شهید بهشتی در همین اتاق کوچک انجام می‌شد و اولین جلسه قضاوت او نیز با معرفی مهندس بازرگان؛ دو گروهی که با هم اختلاف داشتند به شهید بهشتی مراجعه می‌کنند؛ قبل از انقلاب بود و او در همین اتاق بعد از شنیدن طرح دعوی دو طرف، برای آنها حکمی صادر می‌کند و آنها هر دو حرف شهید بهشتی را قبول می‌کنند. این پایان مراسمی است که شروع آن با صحبت‌های سیدعلیرضا بهشتی آغاز می‌شود درباره تحزب و انواع آن. قرار بود مراسم سه سخنران داشته باشد: مسیح مهاجری؛ سیدجواد ورعی و سید علیرضا بهشتی؛ اما مهاجری به دلیل کسالت در این مراسم شرکت نمی‌کند. سخنران اول میزبان مراسم است: علیرضا بهشتی؛ او از تحزب در ایران می‌گوید و انواع تحزب.

بهشتی و کار جمعی
عليرضا بهشتی می‌گوید: «یکی از ویژگی‌هایی که با نام شهید بهشتی به ذهن مبادرت می‌کند نقشی است که در زندگی اجتماعی او دیده می‌شود. او علاوه بر مسئولیتش در شورای انقلاب، قوه قضائیه، مجلس خبرگان، اولین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی است». بهشتی می‌گوید تأکید و اصرار شهید بهشتی برای کار دسته‌جمعی به چه دلیل بود؟ و خود پاسخ می‌دهد: «وقتی به کارنامه شهید بهشتی نگاه می‌کنیم او در بیش از ٣٠ تشکل تا قبل از پیروزی انقلاب نقش داشته است یا در تأسیس، یا در هدایت یا مشاوره یا تشویق برای تأسیس. این به دلیل اهمیت کار جمعی برای او بود. شهید بهشتی این طرح را اول در مدرسه علوم قمِ آیت‌الله عظما بروجردی و بعد در مدرسه حقانی دنبال می‌کند و بعد هم در مدرسه دین و دانش. آخرین تجربه شهید بهشتی در کار جمعی، تشکیل حزب جمهوری اسلامی بود». به گفته او، شهید بهشتی می‌خواهد اصلاحی که در جامعه صورت می‌گیرد مستمر و نهادینه شود تا برای همیشه باقی بماند. بعد از این علیرضا بهشتی تحزب را به دو نوع تقسیم کرده و مشخصات تحزب نوع اول و نوع دوم را برمی‌شمارد:

حزب چه هست؟ حزب چه نیست؟
در علوم سیاسی وقتی به حزب نگاه می‌کنیم به دو نوع تحزب یا تشکل سیاسی برمی‌خوریم که برای هرکدام ١١ ویژگی بیان می‌شود:
١- در تشکل نوع اول، احزاب دولت‌ساخته هستند. عواملی که قدرت سیاسی را به دست می‌گیرند، تشکیل حزب می‌دهند. اینها قبلا هیچ اشتراک خاصی نداشتند و بعدا حول منافع مشترک که هدف دستیابی به قدرت است دورهم جمع می‌شوند. در تشکل نوع دوم اینها قبل از به‌قدرت‌رسیدن شکل‌ گرفته‌اند؛ به‌جای دولت‌ساخت‌بودن، خود دولت‌ساز هستند.
٢-تشکل‌های نوع اول موسمی هستند و فعالیت آنها سر ایستگاه انتخاباتی است. فعالیت اینها محدود به عرصه قدرت رسمی است. تشکل نوع دوم غیرموسمی هستند؛ به‌جای دولت‌محوربودن جامعه‌محورند و آگاهی‌بخشی عمومی کار عمده این تشکل‌هاست.
٣- در ائتلاف‌ها تشکل نوع اول شکننده‌اند، چون براساس یک همفکری و اجماع بر سر اصول و قواعد جمع نشده‌اند، بلکه به‌ قصد دستیابی به قدرت و مجلس براساس اشتراک منافع جمع شده‌اند. تشکل نوع دوم انسجام بیشتری دارد. برای همین چه به قدرت برسند یا به قدرت نرسند، ائتلاف می‌کنند.
٤- تشکل نوع اول متکی به رأی تاکتیکی است؛ یعنی رأی سلبی. تشکل نوع دوم متکی به رأی ایجابی است؛ اینجا برتری گفتمانی موردتوجه است.
٥- تشکل نوع اول مواضع فکری تدوین‌شده و تبیین‌شده ندارد؛ ولی تشکل نوع دوم مواضع خود را تبیین کرده و اطلاع‌رسانی می‌کند. افراد اساسا روی مواضع دورهم جمع می‌شوند نه رفاقت.
٦- در تشکل نوع اول برنامه وجود ندارد؛ آنها برای مجلس یا ریاست‌جمهوری برنامه ندارند، ولی تشکل نوع دوم چون براساس مواضع اعلام‌شده می‌آید، برنامه مشخصی دارد.
٧- به‌دلیل شیوه شکل‌گیری، تشکل نوع اول به سمت ماکیاولی‌گری می‌رود، چون برنامه‌های روشن و تدوین‌شده ندارد و نگاه می‌کند که روزبه‌روز منافعش چه چیزی را اعلام می‌کند؛ اما در تشکل نوع دوم، حرکت متکی بر اصول اعلام‌شده است، البته بازبینی ممکن است اما در چارچوبی مشخص.
٨- تشکل نوع اول برای به‌دست‌آوردن قدرت به تهییج احساسات عموم مردم متکی هستند و حرف ایجابی ندارند؛ اما در تفکر نوع دوم بسیج افکار عمومی را برای انتخابات می‌خواهد؛ اما این کار را براساس مواضع تبیین‌شده انجام می‌دهد.
٩- نبود شفافیت در تشکل نوع اول واضح است؛ ولی در تشکل نوع دوم شفافیت لازم است، چون برنامه را اعلام می‌کنند و رفتارها و مواضع با اصول اعلام‌شده سازگار است.
١٠- به‌دلیل نداشتن شفافیت، تشکل نوع اول پاسخ‌گو نیستند. اصلا پاسخ‌گوی چه‌ چیزی باشند؟! در تشکل نوع دوم پاسخ‌گویی به شهروندان اصل است.
١١- شایسته‌سالاری در تشکل نوع اول معنا ندارد. یکی از اهتمام‌های تشکل نوع دوم، کشف استعدادهای جامعه و پرورش آن است. نوعی نوشوندگی در این تشکل‌ها وجود دارد.

زمان تأسیس حزب جمهوری‌اسلامی:
قبل از انقلاب
سپس او به مفهوم «دولت سایه» اشاره می‌کند «این مفهوم هم مثل مفهوم حزب، مورد بی‌مهری قرارگرفته است. در دولتِ‌سایه باید همه‌چیز مشخص باشد. این افراد هم باید در حزب عضو باشند؛ هزینه کارآموزی افراد غیرحزبی را نباید مردم ایران بدهد». او به اینجا که می‌رسد به تجربه حزب جمهوری اسلامی اشاره می‌کند و می‌گوید: «اگرچه این حزب کامل‌ترین نوع حزب نبود ولی به کادرسازی اهمیت می‌داد». به گفته بهشتی، حزب جمهوری اسلامی قبل از انقلاب در سال‌های ١٣٥٦-١٣٥٧ تشکیل می‌شود و در بعداز انقلاب اعلام موجودیت می‌کند: «شکل‌گیری حزب به سال‌های ٥٥-٥٧ برمی‌گردد». او معتقد است: «حزب جمهوری اسلامی دولت ساخته نبود بلکه دولت‌ساز بود». به‌گفته بهشتی، پدرش بعد از پایان کار شورای انقلاب تصمیم می‌گیرد به حزب سروسامانی دهد ولی با تکلیف امام، وارد شورای عالی قضائی می‌شود؛ اگرچه شرط می‌کند زمان آزادش را در حزب کار کند.

زنگ خطر به صدا درآمده
بهشتی به وضعیت امروز جامعه اشاره می‌کند: «اگر امروز جامعه‌مان زایش داشت، باید تنها یاد و خاطره شهید مطهری و شهید بهشتی را گرامی می‌داشتیم و می‌گفتیم  ما امروزه افرادی را داریم که این افراد به‌مراتب از مؤسسان توانمندتر هستند. اما این‌گونه نیست. برداشت من این است که متأسفانه در ساختار سياسي ما، تشکل‌ها و احزاب آن، آن‌قدر همه‌چیز متکی به فرد و افراد است که اساسا آن کار جمعی در آن نهادینه نشده است و نوعی سترونی در این فعالیت‌ها دیده می‌شود. این باید زنگ هشداری برای همه باشد. ساختاري که نتواند استمرار خودش را با تربیت نیروهای جدید و با تربیت امواج مختلف نیروی انسانی تضمین کند باید مراقب خودش باشد».

ولایت‌فقیه در اندیشه شهید بهشتی
سخنران دوم مراسم سیدجواد ورعی، استاد دانشگاه مفید است؛ او درباره «جایگاه رهبری در اندیشه شهید بهشتی» می‌گوید: «امام خمینی بعد از ناامید‍شدن از اصلاح نظام سلطنتی، موضوع ولایت‌فقیه را در حوزه نجف مطرح می‌کند و در محافل مختلف مورد توجه و نقد قرار می‌گیرد؛ به‌عنوان نمونه شهید ربانی‌شیرازی نامه‌ای مفصل به امام نوشتند و سؤالات و اشکالاتی که مدنظرشان بود را برای امام منعکس کردند و درخواست کردند که درباره موضوعات جدید هم‌ فکر شود تا در آینده به ابهامات پاسخ داده شود». به‌گفته ورعی، امام در زمان تصویب قانون اساسی اشاره‌ای به ولایت‌فقیه نداشتند.

اکثریت جامعه ولایت‌فقیه می‌خواستند
تصویب اصل ولایت‌فقیه خواست آن روز اکثریت جامعه بود؛ ورعی می‌گوید: «حرف‌هایی در سال‌های اخیر زده می‌شود که مثلا اصل ولایت‌فقیه براساس یک توطئه‌ای در قانون اساسی گنجانده شد که اینها به‌لحاظ تاریخی، سخنانی مطابق با واقعیت نیست. ما اگر نسبت به یک نظریه‌ای نقد هم داشته باشیم، نباید به لحاظ تاریخی واقعیت‌ها را نادیده بگیریم و دچار تحریف و خطا شویم. این موضوع یک خواست عمومی بود؛ به‌خصوص که اکثریت جامعه قشر مذهبی بودند. درعین‌حال که این نظریه در بین اشخاص و احزاب، مخالفان جدی‌ای هم داشت». به گفته ورعی، آنچه مسلم است این است که شهید بهشتی قائل به ولایت‌فقیه بودند و از این اصل در مجلس خبرگان قانون اساسی دفاع کرد؛ دفاع عقلانی ایشان یکی از علل تصویب این اصل در مجلس خبرگان بود، چون افرادی بودند که با این اصل در قانون اساسی مخالف بودند. شهید بهشتی نه‌تنها ولایت‌فقیه را قبول داشت بلکه ولایت مطلقه فقیه را نیز قبول داشت. او درباره ولایت مطلقه فقیه در اندیشه بهشتی می‌گوید: «نظریه رایج در بین فقها، این است که قلمرو اختیارات فقیه واجد شرایط، احکام اولیه و ثانویه است؛ اما امام معتقد بود اگر اختیارات امام معصوم و فقیه عادل در این چارچوب باشد، حکومت به بن‌بست می‌رسد و نمی‌تواند جامعه را اداره کند؛ بلکه قلمرو اختیارات باید فراتر از آن و در چارچوب مصلحت عمومی باشد. اما چرا ولایت‌مطلقه فقیه؟ ولایت مطلقه در برابر ولایت مقیده فقهاست؛ یعنی مقید به آن قید نیست، نه اینکه قیود دیگری ندارد. ولایت مطلقه فقیه قیود متعدد اثباتی و سلبی دارد». ورعی ادامه می‌دهد: «شهید بهشتی معتقد بود که رهبری نظام مکتبی جمهوری اسلامی و نه جمهوری دموکراتیک باید بر عهده یک فقیه مکتب‌شناس باشد. اما آنچه شهید بهشتی را از اقران خودش امتیاز می‌بخشد، تصوری است که ایشان از اصل ولایت‌فقیه داشتند و اینکه چگونه این اصل در مجموعه قانون اساسی قرار بگیرد و چه ارتباطی با اصول و نهادهای دیگر داشته باشد. چارچوب اختیارات و مبنای اینکه چرا باید فقیه واجد شرایط محور جمهوری اسلامی باشد، است. مسئله ولایت‌فقیه مسئله‌ای است که در بین علمای ما سابقه طولانی دارد اما معمولا قلمروی که در فقه برای ولی فقیه  تعریف می‌شده است، به دلیل این‌که دسترسی به حکومت نداشتند، در دایره امور حسبیه محدود می‌شده است».

ولایت‌فقیه و  رأی مردم
ورعی با بیان اینکه در امور حسبیه قلمروی که برای فقیه در نظر گرفته می‌شد، همین امور جزئی اجتماعی بوده است و کمتر در قلمرو حکومت مطرح می‌شده است و چون معتقد بودند که هرکسی که مصداق این فقیه عادل است وظیفه دارد که متصدی این امور شود، گفت: «این سؤال پیش می‌آمد که باوجود فقهای متعدد چه کسی باید زمام را به دست بگیرد؟ معمولا می‌گفتند هرکسی که زودتر اقدام کرد و این موقوفه بی‌متولی را سرپرستی کرد دیگر فقیه دیگري حق دخالت ندارد. اما در حکومت‌داری این‌گونه نمی‌شد اقدام کرد. شهید بهشتی در مجلس خبرگان اعلام کرد فقیهی که منتخب آرای مردم باشد باید بر سر مسند حضور یابد. شهید بهشتی معتقد بود مبنای نظم اجتماعی حق است و فقیهی که از مقبولیت بیشتری برخوردار است باید رهبر باشد.

چرا فقیه منتخب؟
ورعی سخنان خود را چنین ادامه می‌دهد: «آنچه در اندیشه‌های شهید بزرگوار اهمیت دارد؛ این است که چرا فقیه منتخب؟ ایشان به مبنایی استناد کرده که من آن را در استدلال فقهای دیگر ندیدم. ایشان می‌فرمایند: در یک نظام اجتماعی، نظم اجتماعی نیاز به مبنا دارد، مبنای نظم اجتماعی باید بر حقانیت استوار باشد و اگر این حقانیت امکان نداشته باشد، ما باید به دنبال مبنای دیگری باشیم. در زمان معصوم حقانیت با معصوم است و امام ولایت دارد اما در عصر غیبت کدام مجتهد می‌تواند ادعا کند فتوای من برحق است؟ شهید بهشتی می‌گوید در چنین جامعه‌ای مبنا رأی اکثریت است».

شورای رهبری موردنظر بهشتی بود
شهید بهشتی شورای رهبری را ترجیح می‌دهد؛ به گفته ورعی «در یک مجموعه نمی‌شود گفت که هرکسی بگوید چه چیزی برحق است و به آن عمل کند. این می‌شود هرج‌ومرج؛ در اینجا ناچار باید یک نظر و فکر موردقبول قرار گیرد یا راه حق که در زمان معصوم امکان‌پذیر است یا آنجا که تصمیم از فرد یا گروهی ناشی شود. البته گروه بسیار بهتر می‌تواند باشد. همین‌جا ایشان شورای رهبری را بر رهبری فردی ترجیح می‌دهند. آنجا که تصمیم از فرد یا گروهی ناشی شود که تبلور اکثریت جامعه باشد چاره‌ای جز این راه‌حل به نظر نمی‌رسد که اکثریت معیار باشد یا در جای دیگر می‌گویند بهترین نوع رهبری یک کشور آن است که واقعا هر انسانی بتواند در امامت و رهبری جامعه سهیم باشد و آنهایی که در رأس جامعه قرار دارند، بازگوکننده شعار و خواسته خود مردم باشند و این بهترین و سازنده‌ترین پیوند رهبر و مردم است». مراسم به پایان می‌رسد، با حضور حاضران در جلسه که مشغول بازدید از موزه‌خانه بهشتی هستند در کنار خانواده شهید بهشتی.

 


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها